انقلاب سفید

زهرا رنجبر کرمانی
21 بازدید

در سال 1341ش، محمدرضا پهلوی، اصلاحاتی در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی آغاز کرد که پیامدهای آن، به قیام 15 خرداد 1342 انجامید.

در ابتدای دهۀ 1960م، به دلیل ناتوانی حکومت‌های نظامی و دیکتاتوری تحت حمایت آمریکا که غالباً با کودتای سازمان سیا بر سر کار آمده بودند، ترس از انقلاب‌های مردمی و خطر سقوط دولت‌های دست‌نشانده به دست شوروی، مقامات آمریکا، سیاست‌های خارجی خود را بازنگری کردند. جان.‌اف. کندی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سخنرانی‌های انتخاباتی خود، راهبردها و سیاست‌های نوینی ارائه داد که پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری در 20 ژانویه 1961 (30 دی 1339)[1] در قالب «سیاست‌های جدید آمریکا» مطرح شد. هدف این سیاست‌ها که «اتحاد برای پیشرفت» نام داشت، اجرای اصلاحات از بالا، جلوگیری از انقلاب قهرآمیز مردمی، ممانعت از نفوذ شوروی در کشورهای زیر سلطه آمریکا، تقسیم اراضی بین کشاورزان و توسعه بهداشت، آموزش و خدمات رفاهی در بین مردم فقیر بود. ایجاد طبقه متوسط، راه‌اندازی صنایع مونتاژ و گسترش اقتصاد مصرفی، از جمله اهداف اصلی طرح «اتحاد برای پیشرفت» در بُعد اقتصادی بود؛ چرا که رونق اقتصاد سرمایه‌داری، وابسته به بازار مصرف گسترده و افزایش قدرت خرید مردم بود.[2]

ایران به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیک در سیاست خارجی آمریکا جایگاه ویژه‌ای داشت؛ با خروج عراق از پیمان امنیتی-دفاعی بغداد که در 19 مهر 1334 برای مهار کمونیسم و جلوگیری از تهدیدات آن منعقد شده بود،[3] این جایگاه برای سیاست‌مداران آمریکا مهم‌تر نیز شد.[4] همزمان با آغاز رویکرد تازۀ آمریکا در سیاست خارجی، ایران، صحنۀ ناآرامی‌ها و تظاهرات سیاسی مخالفان حکومت و به زعم کِنِدی در آستانۀ یک انقلاب کمونیستی بود.[5]

آمریکا از حکومت شاه ناراضی بود، اما به دلیل زیان‌های احتمالی در حمایت از جبهه ملی که در آن برهه، مهم‌ترین منتقد حکومت بود، بر آن شد تا سیاست اصلاحات را در پیش گیرد.[6] کندی که جعفر شریف‌امامی، نخست‌وزیر وقت، را برای اجرای اصلاحات مناسب نمی‌دید، خواستار برکناری او و انتصاب علی امینی شد که رابطۀ نزدیک و دوستانه‌ای با آمریکا داشت[7]. همچنین کندی وعده داد که برای انجام اصلاحات، 35 میلیون دلار به ایران کمک خواهد کرد.[8] به این ترتیب امینی در 17 اردیبهشت 1340 به نخست‌وزیری منصوب شد[9] و مطبوعات، انتصاب امینی را «کودتای سفید» نامیدند.[10]

در 24 آبان 1340 شاه، مواد برنامه اصلاحات را به امینی ابلاغ کرد.[11] در 20 بهمن، امینی طی سخنانی در جمع مالکان املاک زراعی اعلام کرد که دولت در «انقلاب سفید» مصمم است.[12] از آن پس برنامه‌های اصلاحی، «انقلاب سفید» نامیده شد.[13]

به باور امینی، شاه باید سلطنت می‌کرد، نه حکومت؛ اما پذیرش این موضوع برای شاه بسیار دشوار بود. شاه می‌پنداشت امینی به پشتیبانی آمریکا در پی تضعیف، منزوی کردن و جایگزینی اوست. امینی نیز می‌دانست که شاه از کاهش قدرت خود بیمناک است.[14] به این ترتیب زمام‌داری امینی دیری نپایید و با دسیسه‌های پنهان جناح جمهوری‌خواه آمریکا، مقامات انگلیس و اقدامات نیروهای ملی‌گرا و سوسیالیست (جبهه ملی دوم، گروه خلیل ملکی و...) وی پس از یک سال و سه ماه نخست‌وزیری، از سمت خود کناره‌‌گیری کرد.[15]

کِنِدی که از تشدید وخامت اوضاع ایران هراسان شده بود به این نتیجه رسید که تنها راه جلوگیری از نفوذ کمونیسم در ایران، سلطنت مطلقۀ شاه است. شاه در فروردین 1341، طی سفر به آمریکا، مقامات آن کشور را متقاعد کرد که خود، مسئولیت «اصلاحات» را بر عهده خواهد گرفت.[16] 23 فروردین، شاه طی سخنانی در کنگره آمریکا، ضمن یادآوری اهمیت ژئوپلیتیک ایران مدعی شد در کشور، «اصول عدالت اجتماعی مطابق مترقی‌ترین ملل جهان» پایه‌ریزی شده است. وی همچنین در باشگاه ملی مطبوعات آمریکا اظهار داشت: «ما می‌دانیم که بسیار چیزها در مملکت ما هست که باید اصلاح شود».[17]

پس از استعفای امینی در 27  تیر 1341[18]، اسدالله علم به نخست‌وزیری منصوب شد.[19] شاه نیز با اتکا به دولت آمریکا، به عنوان رهبر اصلاحات به میدان آمد.[20]

 در پی جنبش دوماهۀ روحانیت در مخالفت با تصویب‌نامۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی که به الغای تصویب‌نامه و اعلام رسمی آن در مطبوعات با پافشاری امام خمینی در 10 آذر 1341 انجامید[21]، اصلاحات در اولین گام با بن‌بست مواجه شد. بنابراین شاه تصمیم گرفت در وهلۀ نخست با با مخالفان مقابله کند، سپس اصلاحات را در غیاب مجلسین، قانونی جلوه دهد.[22]

وی در 19 دی 1341 در اولین کنگره ملی دهقانان ایران، لوایح شش‌گانۀ اصلاحی را اعلام و اظهار کرد که به پشتوانۀ اصل 27 قانون اساسی و اصل 26 متمم آن که قوای مملکت را ناشی از ملت می‌داند، مستقیماً به مردم ایران رجوع کرده و از ملت ایران، استقرار اصلاحات را از طریق مراجعه به آرای عمومی پیش از انتخابات مجلسین، تقاضا می‌کند. لوایح شش‌گانه پیشنهادی شاه عبارت بودند از:

1- الغای رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران بر اساس لایحۀ قانون اصلاحات ارضی مصوب 19 دی 1340 و ملحقات آن.

2- ملی کردن جنگل‌ها در سراسر کشور.

3- فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانۀ اصلاحات ارضی.

4- سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه‌های تولیدی و صنعتی.

5- لایحۀ اصلاحی قانون انتخابات.

6- ایجاد سپاه دانش به منظور تسهیل اجرای قانون تعلمیات عمومی و اجباری.[23]

مراجع قم پس از بررسی اصول شش‌گانه، از طریق نماینده‌ای از جانب حکومت، هدف شاه را از این اصول جویا شده و نظرات خود را نیز به او ابلاغ کردند. اما مذاکرات بی‌نتیجه بود و شاه در پاسخ به اعتراض نمایندۀ روحانیان، آیت‌الله روح‌الله کمالوند، مبنی بر اینکه رفراندوم در قانون اساسی پیش‌بینی نشده است، «تصویب ملی» را جایگزین رفراندوم کرد.[24] برخلاف شاه، افکار عمومی، نظر علما و مراجع را دربارۀ رفراندوم مهم می‌دانست.[25] چند روز بعد، عَلَم، ششم بهمن را روز رأی‌گیری عمومی برای «تصویب ملی» اعلام کرد.[26]

اواخر دی در اجتماع علمای قم، امام خمینی رفراندوم را «توطئه حساب‌شده‌ای علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران» و از غائله لایحۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی متفاوت دانست؛ چراکه «آن غائله به حسب ظاهر به دولت مربوط می شد... لکن در اینجا آن که‌‌ ‌‌روبه‌روی ما قرار دارد... شخص شاه است».[27] در این جلسه مقرر شد علما با صدور اعلامیه، مخالفت خود را با رفراندوم اعلام کرده و از مردم بخواهند در رأی‌گیری شرکت نکنند.[28] از آن میان، اعلامیۀ امام خمینی به سبب جایگاه رهبریِ روحانیت در جنبش دوماهۀ ایشان علیه تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، مؤثرتر بود. دوم بهمن 1341، امام خمینی در پاسخ به پرسش جمعی از متدینین تهران دربارۀ «تصویب ملی»، جدای از جنبه‌های شرعی، به اشکالات قانونی آن پرداخته، تأکید کردند: «اینان اگر برای‌‌ ‌‌ملت می‌خواهند کاری انجام دهند، چرا به برنامۀ اسلام و کارشناسان اسلامی رجوع نکرده‌ ‌‌و نمی‌کنند.»[29]

از آنجا که رفراندوم انقلاب سفید در چارچوب قواعد نظری جبهۀ ملی و حزب توده نمی‌گنجید، آنان را دچار سرگشتگی کرد.[30] اما نهضت آزادی ایران، بدون اشاره به مواضع امام خمینی، آن را نفی و محکوم کرد.[31]

انتشار اعلامیۀ مراجع، مردم تهران را علیه رفراندوم به جنبش واداشت که به شدت سرکوب شد.

در 4 بهمن، شاه که ظاهراً برای اعطای سند مالکیت جمعی از کشاورزان قم و در حقیقت برای نمایش حمایت روحانیانِ موافق به قم رفته بود، با تعطیلی شهر به نشانۀ اعتراض و عدم استقبال مردم و حتی برخی مقامات دولتی و علمای شهر مواجه شد. وی از شدت ناراحتی، وارد حرم حضرت معصومه‌(س) نشد[32] و طی سخنانی در جمع گروهی از مردم، مخالفان اصلاحات را «ارتجاع سیاه» نامید.[33]

دو روز پس از برگزاری رفراندوم، مجموع آرای موافق 5 میلیون و 598 هزار و 711 رأی اعلام شد[34] که به گمان مخالفان حکومت و برخی صاحب‌نظران غربی، جعلی بود.[35] با این حال مطبوعات انگلیس[36] و شوروی[37] انقلاب سفید را ستوده، اکثریت ایرانیان را پشتیبان شاه دانستند و کِنِدی، پیروزی شاه را به او تبریک گفت.[38]

مدتی بعد، شاه در توجیه برنامه‌های اصلاحی خود مدعی شد که اولین بار در سال 1321، اصلاحات از بالا را برای جلوگیری از وقوع یک انقلاب از پایین، برای جمعی از نمایندگان مجلس و وزرا، این چنین مطرح کرده بود: «اگر تحولی از بالا نباشد، باید شما خودتان را مواجه با یک انقلاب خونین از پایین بکنید. ما این دفعه به وسیله یک انقلاب سفیدی از بالا شروع کردیم که جامعه ایرانی را به کلی زیرورو بکند».[39]

گرچه انقلاب سفید برای مردم ایران منافعی نداشت، اما شاه از منافع سیاسی کوتاه‌مدت آن بهره برد.[40] در 3 بهمن 1351 وی در سخنانی به مناسبت آغاز دهۀ دوم انقلاب سفید اعلام کرد از این پس، انقلاب سفید فقط «انقلاب شاه و ملت» نامیده می‌شود.[41] شاه تا 26 مرداد 1356 اصول انقلاب سفید را به 19 اصل افزایش داد.[42]


1. اطلاعات، 1 بهمن 1339، ش 10415، ص 1.

[2]. منصوری، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 71- 74.

3. منصوری، جواد، آشنایی با انقلاب اسلامی ایران، قم، دفتر نشر معارف، 1392، ص 137 و 138؛ کرم همدانی، علی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 12، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1383، ص 357

.[4] زهیری، علیرضا، عصر پهلوی به روایت اسناد، قم، دفتر نشر و پخش معارف، 1379، ص 196.

.[5] نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 134.

[6]. همان، ص 136 و 137.

.[7] علی امینی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، ص 56.

.[8] منصوری، همان، ص 76 و 77.

.[9] علی امینی به روایت اسناد، همان، ص 59.

.[10] اطلاعات، 27 اردیبهشت 1340، ش 10506، ص 2.

.[11] اطلاعات، چهارشنبه 24 آبان 1340، س 36، ش 10656، ص 19

.[12] اطلاعات، 21 بهمن 1340، ش 10728، ص 5.

.[13] روحانی، سیدحمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، راه امام، 1360، ص 131.

.[14] منصوری، همان، ص 81.

.[15] مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، تهران، اطلاعات، 1386، ص 309 و 310.

.[16] همان، ص 312.

.[17] اطلاعات، 25 فروردین 1341، ش 10774، ص 19.

.[18] علی امینی به روایت اسناد، همان، ص 62.

.[19] اطلاعات، 27 تیر 1341، ش 10852، ص 1.

.[20] نجاتی، همان، ص 200.

[21]. اطلاعات، 10 آذر 1341، ش 10963، ص 1.

[22]. منصوری، همان، ص 336 و 337.

.[23] اطلاعات، 19 دی 1341، ش 10995، ص 16.

.[24] روحانی، همان، ص 224 و 225.

.[25] حضرت آیت‌الله العظمی آقای حاج سیدمحمد هادی میلانی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 68.

.[26] اطلاعات، 23 دی 1341، ش 10997، ص 14.

.[27] خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 133.

.[28] روحانی، همان، ص 228.

.[29] صحیفه، همان، ص 135 و 136.

.[30] کاتوزیان، محمدعلی (همایون)، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1374، ص 271.

.[31] صفحاتی از تاریخ معاصر ایران، اسناد نهضت آزادی ایران، ج 1، تهران، نهضت آزادی ایران، 1361، ص 203 – 221.

.[32] مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1378، ص 17 - 19

.[33] اطلاعات، 4 بهمن 1341، ش 11007، ص 13.

.[34] اطلاعات، 8 بهمن 1341، ش 11010، ص 1.

.[35] زهیری، همان، ص 217.

.[36] اطلاعات، 9 بهمن 1341، ش 11011، ص 13.

.[37] اطلاعات، دوشنبه 29 بهمن 1341، س 37، ش 11026، ص 15.

.[38] اطلاعات، 13 بهمن 1341، ش 11014، ص 13.

.[39] اطلاعات، 8 اسفند 1341، ش 11023، ص 1.

.[40] منصوری، همان، ص 337.

.[41] اطلاعات، 4 بهمن 1351، ش 14009، ص 5.

.[42] اطلاعات، 27 مرداد 1356، ش 15391، ص 1.