تبعید امام خمینی به ترکیه
زهرا رنجبر کرمانی
19 بازدید
امام خمینی در 4 آبان 1343 علیه تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون سخنرانی کردند که سبب تبعیدشان به ترکیه در 13 آبان همان سال شد.
در 13 مهر 1342 در دولت اسدالله علم، الحاق ماده واحدهای به قرارداد وین در هنگام پیوستن ایران به آن تصویب شد. مطابق این ماده واحده، کارمندان هیأتهای مستشاری نظامی آمریکا که در خدمت دولت ایران بودند از امتیازها و مصونیتهای مربوط به کارمندان اداری و اعضای فنی مذکور در قرارداد وین برخوردار میشدند.[1] این ماده واحده به کاپیتولاسیون شهرت یافت.
در 25 خرداد 1343 پیوستن ایران به قرارداد وین در مجلس سنا تصویب شد. ماده واحدۀ پیوست به آن در 3 مرداد 1343 در مجلس سنا[2] و در 21 مهر همان سال با اکثریت ضعیف در مجلس شورای ملی به تصویب رسید.[3] هنگام طرح لایحه در مجلس شورای ملی، برخی نمایندگان با آن مخالفت کرده و شماری نیز هنگام رأیگیری در مجلس حاضر نشدند. اما نخستوزیر، حسنعلی منصور، از لایحه دفاع و بر لزوم تصویب فوری آن تأکید کرد.[4] تصویب لایحه به صورتی مبهم و مختصر در مطبوعات کشور گزارش شد.[5]
امام خمینی که از طریق یاران خود از متن لایحه و مذاکرات مجلس مطلع شده بود[6] طی یک سخنرانی در 4 آبان، مصادف با سالروز میلاد حضرت زهرا (س)، به تشریح قانون کاپیتولاسیون و افشای ماهیت استعماری آن پرداخت. وی ضمن این سخنرانی به آمریکا، اسرائیل و مجلسین ایران تاخت و همۀ مصوبات آن را غیرقانونی خواند.[7] متن سخنرانی امام و اعلامیه وی با همان مضمون، مخفیانه و در مدتی کوتاه در سراسر کشور منتشر شد.[8] امام، وعاظی را به شهرستانها فرستاد تا به تبیین موضوع بپردازند.[9] همچنین به علمای شهرستانها نامه فرستاد که علیه این قانون اقدام کنند.[10]
منصور که انتظار چنین واکنشی را نداشت[11] در 9 آبان ناچار به توجیه این قانون در مجلس سنا شد و مخالفان آن را به خارج از کشور نسبت داد.[12] این تأخیر 5 روزه به روحانیان فرصت داد علیرغم در اختیار نداشتن رسانههای جدید، دیدگاهها و مواضع خود را در سراسر کشور منتشر کنند.[13] شاه که میپنداشت مخالفت عمومی با قانون کاپیتولاسیون، گسترده نخواهد بود، برای بهبود چهرۀ حکومت، به جناحِ مقابل دولت در مجلس اجازه داد تا با این لایحه مخالفت کند. وی که توسط نخستوزیر متقاعد شده بود لایحه به راحتی تصویب میشود[14] پس از گسترش دامنۀ اعتراضات و روشن شدن افکار عمومی به شدت خشمگین شد.[15]
شاه که از جانب امام احساس خطر میکرد[16] جز دورکردن وی از کشور چارهای نداشت؛ چراکه پیامدهای بازداشت امام در 15 خرداد 1342 را دیده بود و میدانست که هرگونه سوءقصدی به جان وی میتواند حکومت را ساقط کند.[17] به گمان حسین فردوست، رئیس دفتر ویژۀ اطلاعات، تبعید امام به دستور مستقیم آمریکا بود.[18] البته سندی در تأیید گفتۀ فردوست در دست نیست، ولی قطعاً آمریکا از تبعید امام بسیار خشنود بود. یک دیپلمات آمریکایی در گزارش مورخ 6 نوامبر 1964، 15آبان 1343، ضمن ابراز «خشنودی قلبی» خود از این واقعه، مینویسد: «سرانجام ما توانستیم از شر آن پیر مرد...که چوب لای چرخ ما میگذاشت راحت شویم. کله گندۀ محلی [(شاه)] دستور اخراج او را داده بود.»[19] با وجود این، آمریکا به علت افزایش جوّ ضد آمریکایی در افکار عمومی ایران، زمان تبعید امام را نامناسب میدانست.[20]
گرچه علت مستندی برای انتخاب ترکیه به عنوان محل تبعید در دست نیست، اما روشن است که این انتخاب، اتفاقی نبوده و آمریکا، شاه و دولت ترکیه در اینباره رایزنی کرده بودند. به نظر میرسد وجود حکومت لائیک ترکیه که به گفتۀ امام خمینی «حسابش از اسلام جدا» بود[21] و رشد فزایندۀ تبلیغات ضد دینی در آن کشور، ترکیه را به مناسبترین محل برای تبعید امام بدل کرده بود[22].
دستگیری امام، تحت ملاحظات امنیتی شدیدی انجام شد. منزل وی برای 4 روز، 24 ساعته زیر نظر بود، اما به سبب اهمیت مسأله تا ساعت 3 صبح روز 13 آبان، موضوع مأموریت به مأموران ابلاغ نشد. مأموران ساواک، ساعت 3:45 صبح خود را به شهربانی قم معرفی کرده، ساعت 5 صبح به منزل امام خمینی هجوم بردند.[23] در ساعت 5:15 مأموریت پایان یافت و امام به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام شد.[24] به سبب سرعت عمل و پنهانکاری مأموران، تا ساعت 7 صبح کسی از دستگیری امام مطلع نشد.[25]
در فرودگاه مهرآباد، سرهنگ علیاکبر مولوی، رئیس وقت ساواک تهران، انجام مأموریت را به شاه اطلاع داد.[26] به امام پیشنهاد شد که اعضای خانواده نیز میتوانند در ترکیه همراه او باشند، اما امام با این پیشنهاد مخالفت کرد.[27] امام در هواپیما، خطاب به سرهنگ حسین افضلی، رئیس امور اجتماعی ساواک و همراه امام تا ترکیه، گفت: «من برای دفاع از وطنم تبعید شدم». مأموران ساواک، امام را از فرودگاه آنکارا به هتل بردند. به سبب ملاحظات امنیتی و برای پنهان ماندن مأموریت، اقامتگاه امام طی 10 روز، 3 بار عوض شد. بار سوم وی به بورسا منتقل شد و تحت مراقبت قرار گرفت.[28] عمده فعالیت امام در مدت اقامت در ترکیه، نوشتن کتاب تحریرالوسیله و پاسخ دادن به تلگرامها و نامهها بود.[29]
دولت ترکیه در ابتدا محدودیتهایی برای امام وضع کرد؛ از جمله عدم حضور در انظار عمومی با لباس روحانیت و ملاقات با شیعیان ترکیه. اما درخواستها و فشارهای مردم و مراجع ایران و نجف، سبب کاهش محدودیتها شد[30] و امام پس از مدتی، در میان مردم محلی، دوستداران بسیاری یافت.[31]
خبر دستگیری و تبعید امام در مطبوعات ایران، چنین منعکس شد: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویۀ آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبانماه 1343 از ایران تبعید گردید».[32] پس از انتشار خبر، ساواک، واکنش مردم را به دقت زیر نظر گرفت[33]و به دستور مقامات امنیتی برای جلوگیری از هرگونه پیشامد احتمالی، طرح و برنامهای تهیه شد.[34] در قم، نیروهای انتظامی، حرکتهای اعتراضی را مهار و محدودیتهایی برای اطرافیان امام وضع کردند. همچنین سیدمصطفی، فرزند امام، بازداشت شد و قم، صحن مطهر و منازل روحانیان برجسته، تحت اشغال قوای نظامی درآمد. بازار در تهران و بسیاری از شهرستانها، تعطیل و تظاهراتهایی برپا شد. جلسات درس حوزههای علمیه و نمازهای جماعت در قم، مشهد، تهران و برخی دیگر از شهرها، بین 15 روز تا 1 ماه تعطیل و تلگرامها و اعلامیههای فراوانی به ترکیه و سفارتش در تهران، مقامات قضایی و دولت ایران فرستاده شد. سرانجام شاه پذیرفت، نمایندهای برای دیدار با امام و کسب اطلاع از سلامتی وی به ترکیه بفرستد.[35]
کمتر از یک سال بعد، فشار افکار عمومی سبب شد دولت ترکیه به صورت محرمانه نارضایتی خود را از حضور امام خمینی در ترکیه به دولت ایران اظهار کند. شاه که با بازگشت امام موافق نبود درصدد انتقال وی به عراق برآمد.[36] حکومت ایران به چند علت عراق را به عنوان دومین تبعیدگاه امام انتخاب کرد: 1- آرام کردن اوضاع داخلی و رفع زمینههای نافرمانی با تظاهر به اینکه مجازات امام پایان یافته و وی برای درس و بحث به نجف رفته است 2- روابط دوستانه دولتهای ایران و عراق در آن دوران و بالا بودن سطح همکاریهای اطلاعاتی دو کشور که نظارت بر فعالیتهای امام را برای حکومت ایران ممکن میکرد 3- رویکرد غیر سیاسی حوزه علمیه نجف[37] 4- باور حکومت ایران به بالاتر بودن جایگاه علمی حوزه علمیه نجف از حوزه علمیه قم که در نتیجه، ابراز وجود را برای امام دشوار میکرد.[38]
دولت عراق، امام را به شرط پایان یافتن تبعید و دخالت نکردن ایران در سرنوشت، آزادی و مدت اقامت وی، پذیرفت. به این ترتیب امام به همراه فرزندش، سیدمصطفی، به عراق فرستاده شد[39] و در 13 مهر 1344 استانبول را به مقصد بغداد ترک کرد.[40]
1. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، جلد اول، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 303
2. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1378، ص 97 و 98.
3. همان، ص 104.
4. نجاتی، همان، ص 303.
5. اطلاعات، سهشنبه 21 مهر 1343، س 39، ش 11512.
6. هاشمی رفسنجانی، اکبر، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376، ص 197.
7. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 415 تا 424.
8. امام در آینه اسناد، سیر مبارزات امام خمینی به روایت اسناد شهربانی، ج 2، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383، ص 126 و 129؛ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 6 ، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 459.
9. امام در آینه اسناد، همان، ص 127.
10. همان. ص 136.
11. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 7، کتاب 72، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 738.
12. اطلاعات، شنبه 9 آبان 1343، س 39، ش 11527، ص 1 و 13.
13. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ص 738.
14. همان، ص 691.
15. همان، ص 712.
16. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 6 ، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 451.
17. خمینی، احمد، خاطرات یادگار امام حجتالاسلام و المسلمین حاج سیداحمد خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383، ص 69.
18. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 516.
19. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ص 714.
20. همان، ص 737.
21. خمینی، روح الله، همان، ج 1، ص 373.
22. خمینی، احمد، همان، ص 66.
[23]. امام در آینه اسناد، همان، ص 425 و 426.
24. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ص 469.
25. امام در آینه اسناد، همان، ص 426.
26. روحانی، سیدحمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، راه امام، 1360، ص 741 و 742.
27. خمینی، روحالله، همان، ص 428.
28. قیام 15 خرداد به روایت اسناد، همان، ص 477.
29. موسوی تبریزی، حسین، خاطرات آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387، ص 164.
30. همان.
31. امام در آینه اسناد، همان، ج 3، ص 101.
32. اطلاعات، چهارشنبه 13 آبان ماه 1343، س 39، ش 11531.
33. قیام 15 خرداد به روایت اسناد، همان، ص 471.
34. امام در آینه اسناد، همان، ج 2، ص 145.
35. مدنی، همان، ص 121.
36. پسندیده، مرتضی، خاطرات آیتالله پسندیده، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1392، ص 243.
37. خمینی، احمد، همان، ص 67 و 68.
38. پسندیده، همان، ص 243.
39. مدنی، همان، ص 124.
40. شهید آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص 165.