زندان زنان
مهدی احمدی
20 بازدید
زندان زنان در سال 1311ش به دستور رضاشاه در میدان مشق (باغ ملی) ساخته و در سال 1316ش افتتاح شد.
از قدیمالایام در زندانهای ایران تفکیک جنسیتی رعایت میشد و زندان زنان و مردان از هم جدا بود.[1] برای نخستینبار در مادﮤ 21 نظامنامۀ 1307 به تفکیک زندانیان زن و مرد اشاره شده است. این ماده حکم میکرد که رئیس کل تشکیلات نظمیه باید نظر به نوع محکومیت و مدت حبس، محبسهای جداگانهای معین کند و همچنین محبس جداگانهای برای زنان معین شود؛[2] هرچند تعداد زنان مجرم نسبت به مردان خیلی کم بود.[3]
در ایران پس از دوران استبداد صغیر و در روزگاری که یِپرمخان ارمنی رئیس شهربانی بود، شهربانی محبسی برای زنان در نظر گرفته بود[4] که در ابتدای خیابان جلیلآباد (خیام کنونی) قرار داشت؛[5] ولی پس از مدتی زندان زنان، خانهای اجارهای در یکی از محلههای شهر در نظر گرفته شد که حیاط بزرگ و اتاقهای متعددی داشت. البته خانههایی که صاحبانشان آنها را اجاره میدادند، معمولاً خانههای متروکهای بودند که بههیچوجه مناسب زندان نبودند.[6] در این دوره محبس زنان بهمراتب از محبس مردان بدتر و رقّتآورتر بود و بین زندانیان موقت و محکومان به حبس عمومی و مجرد و محبوسان سالم و مریض و زندانیان سیاسی و غیره هیچ فرقی مشاهده نمیشد. مثلاً محبس زنان کرمانشاهان در یکی از پنج دخمۀ دالان مرطوب دارالحکومه، در اتاقی بود که حدود بیست تا سی ذرع مربع (هر ذرع معادل صدوچهار سانتیمتر است) مساحت داشت و غیر از یک پنجرﮤ شبکهدار آهنی که به راهرو عمومی دارالحکومه باز میشد منفذ دیگری نداشت و زندانیان فقط از همان سوراخ میتوانستند با خارج ارتباط داشته باشند.[7]
در سال 1311ش با دستور رضاشاه احداث توقیفگاه عدلیه در سه هزار ذرع از اراضی میدان مشق (باغ ملی) با طراحی آلمانیها و معماری بسیار پیچیدهای آغاز شد. این زندان در 1316ش افتتاح شد و به زندان زنان اختصاص یافت. این زندان با معماری بسیار پیچیدﮤ خود دارای چندین لایۀ حفاظتی بود که امکان فرار را برای هر جنبندهای ناممکن میساخت و اگر متهمی موفق میشد از یک لایۀ حفاظتیِ آن عبور کند، قطعاً در تلۀ لایههای بعدی گرفتار میشد. تمام دیوارها و زوایا بهصورت ظاهراً غیرهندسی و شکسته طراحی شده بود، بهگونهای که نمیشد هیچ زاویهای را ملاک محاسبه قرار داد؛ ازاینرو برای زندانیان تشخیص راه ورود و خروج ناممکن بود. یکی دیگر از علتهای اینگونه طراحی با زوایا و دیوارهای متعدد و شکستهای زاویهای و هندسی، ایجاد حالت آکوستیک طبیعی بود تا هیچ صدایی از داخل به بیرون و برعکس، نفوذ نداشته باشد و صدای ناله و فریاد زندانیان داخل ساختمان محو شود. این خصوصیات کافی بود که این مکان بعدها مقرّ کمیتۀ مشترک ضدّخرابکاری و زندانی مخوف گردد و بیرحمانهترین اعمال بهدست عوامل حکومت پهلوی در آن صورت پذیرد.[8] این زندان ساختمانی قدیمی، دایرهایشکل و سهطبقه بود و شش بند داشت که هر طبقه شامل بیستودو سلول بود و درِ هر سلول به راهرو باز میشد. در انتهای هر بند (طبقه) سه توالت، چند شیر آب و چالهای برای وضو گرفتن و شستوشو وجود داشت.[9] در طبقۀ زیرین که سرد و نمناک و پر از موش بود، بندهای یک و دو قرار داشتند که مخصوص سلولهای انفرادی بودند. هر بند دارای راهرو طویلی بود که راهروهای کوچک و کوتاهی از آن منشعب میشد. سلولها تقریباً به مساحت 2×5/1 متر بودند و مواقعی که تعداد زندانیان افزایش مییافت، چندین نفر را در آنها جای میدادند. در قسمت بالای سلول بهطرف راهرو پنجرﮤ کوچکی بود که میله و توری داشت و از دوده و تار عنکبوت پوشیده شده بود. پشت آن پنجره لامپ کمنوری، حدود 10 یا 15 وات، قرار داشت و به همین دلیل سلول تاریک بود و بهزحمت میشد در آن چیزی دید. در راهرو بند، بخاری بزرگی بود که دودکش نداشت؛ ازاینرو تمام سقف سلولها و راهرو سیاه بود. با این وضع پنجرهای هم وجود نداشت که باعث جریان طبیعی هوا شود؛ از آفتاب و هواخوری نیز خبری نبود.[10] این زندان برای زنان محیط بسیار زجرآوری بود و در آنجا دائماً صدای شکنجه میآمد.[11]
در سال 1332ش ادارﮤ زندانها تصمیم گرفت در تهران، در قسمت شرقی زندان شمارﮤ دو قصر، زندانی برای زنان بسازد[12] که دارای اتاقهای متعدد، حمام، زایشگاه و بیمارستان باشد. در ابتدا سعی شد که مأموران این زندان را از بین زنان انتخاب کنند، ولی غالباً پاسبانان سالخورده مأمور مراقبت بودند. در قسمتی از این زندان، سلولهای انفرادی ساخته شد که درهای آهنی داشت و کف آن را سیمان کرده بودند و کاملاً تاریک بود. این زندان مخصوص کسانی بود که میخواستند با آنها شدت عمل به خرج دهند. درِ این سلولها شب و روز بسته بود و زندانیان فقط برای قضای حاجت از آنجا خارج میشدند. همچنین در زندان قصر قسمتهای دیگری ازقبیل رختشویخانه، نانواخانه و قسمتی برای زندانیان مسلول تعبیه شده بود.[13] در شهرستانهای دیگر نظیر اصفهان، تبریز و... نیز زندانهایی برای زنان ساخته شده بود.[14]
در زندان شهربانی اصفهان در سال 1325ش، عدهای از زنان که به اتهام قتل و دزدی در زندان زنان محبوس بودند، دشوارترین مرحلۀ زندگی را به سر میبردند؛ چون کوچکترین توجهی به وضع نظافت و بهداشت آنها نمیشد، لباس شخصی نداشتند و لباس مردانه (پیراهن خیلی کوتاه و شلوار کوتاه) بر تن داشتند. فقط تعداد اندکی از آنان یک پتو داشتند و زندانیان زیادی از داشتن همان محروم بودند و وسیلۀ دیگری نیز برای خوابیدن و استراحت نداشتند. اتاق غذاخوری این زندان بسیار کثیف و یک قطعه مشمّای پاره و مندرس روی میز ناهارخوری را پوشانده بود.[15]
در جامعۀ ایران دورﮤ پهلوی، ازسویی فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی زنان برای گروه قابلتوجهی از جامعه دور از ذهن مینمود و ازسوی دیگر، کم نبودند زنانی که فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی، آنان را پشت میلههای زندان کشانده بود؛ اینان ازنظر گرایشهای سیاسی، اعتقادی و وابستگی به گروهها، متفاوت از هم بودند (نظیر گروههای مذهبی، اعضای سازمان مجاهدین خلق، کمونیستها و مانند آن)، اما درنهایت برای امری مشترک زندانی شده بودند و آن هم مخالفت با حکومت پهلوی بود.[16] مثلاً در دورهای حدود صد الی صدوپنجاه نفر از زنان در زندان قصر محبوس بودند[17] که بیشتر آنان کارمند آموزشوپرورش یا دانشجو بودند. در بین آنان افرادی با تحصیلات پایینتر، کمتر یافت میشد.[18] همچنین در زندانهای مخصوص زنان گروههای متفاوتی وجود داشتند: عدهای مذهبی بودند که در زندان نیز حجاب خود را حفظ کرده بودند و وضعیت ظاهریشان نشان از مذهبی بودنشان داشت؛ گروهی غیرمذهبی بودند؛ بعضیها هم اصلاً عضویتی در سازمانها و گروهها نداشتند، بلکه شاید به یکی از این سازمانها کمک کرده و گرفتار شده بودند.
زنان زندانی در زندان اوین و کمیتۀ مشترک ضدّخرابکاری، مثل زندان مردان، برای خودشان دستهبندی نداشتند؛ آنان تقریباً با یکدیگر بودند و این وضعیت تا حدود سالهای 1355 و 1356ش ادامه داشت.[19]
با تمام این توصیفات، وضعیت سخت و طاقتفرسای محیط زندانها، بهویژه سلول انفرادی، نهتنها زنان مبارز را از نتیجۀ کارهای خود سرخورده و پشیمان نکرد، بلکه اقداماتی در آن فضای وحشتناک انجام دادند که بیانگر روحیۀ مثبت و تحمل بسیار بالای آنان بود و باعث شد مدت محکومیت خود را بدون ضعف و شکنندگیِ مبارزاتی به پایان برند.[20] گاهی زنان بهدلیل اعتراض به شرایط خفقان در بیرون از زندان و همدردی با زندانیانی که کسان خود را در تظاهرات از دست داده بودند، دست به اعتصاب غذا میزدند.[21]
در زندانهایی که مخصوص زنان بود، بندی که زندانیان زن سیاسی در آن حضور داشتند، بند «ضدّامنیتی» نامیده میشد.[22] گاهی نیز اتفاق میافتاد که زنان زندانی سیاسی را با زندانیان عادی در یک زندان نگه میداشتند.[23]
زندانها در دهههای چهل و پنجاه شمسی تا حدودی از تغییر کیفی و کمی برخوردار شدند، اما شیوﮤ ادارﮤ خشونتآمیز و انتقامجویانه و در هر مورد به قوﮤ قهریه متوسل شدن، آنها را همچنان در شرایط سالهای پیش از شهریور 1320 نگاه داشته بود و زندان زنان نیز از این امر مستثنا نبود؛[24] مثلاً بخش زنان زندان اوین بسیار تمیزتر از زندان کمیتۀ مشترک ضدّخرابکاری بود و آلودگیهای انفرادی کمیته را نداشت، ولی بهدلیل شرایط سخت آن و اینکه یکسری زندانیان خاص را به آنجا میفرستادند، خود به تبعیدگاه تبدیل شده بود.[25]
[1]. گودرزی بروجردی، محمدرضا، مقدادی، لیلا؛ تاریخ تحولات زندان؛ تهران، میزان، 1383ش، ص169.
[2]. همان، ص170.
[3]. همان، ص169.
[4]. شهیدی مازندرانی، حسین؛ سرگذشت تهران؛ تهران، راه مانا، 1383ش، ص617.
[5]. سیفی فمی تفرشی، مرتضی؛ پلیس خفیۀ ایران: مروری بر رخدادهای سیاسی تاریخچۀ شهربانی (1299ـ1320)؛ تهران، ققنوس، 1367ش، ص106 و 107.
[6]. تاریخ تحولات زندان، ص170. هومن، احمد؛ زندان و زندانیها یا رژیم پنیتانسیر؛ تهران، دانشگاه تهران، 1339ش، ص239.
[7]. اسنادی از زندان و زندانیان در عصر پهلوی (1304ـ1330)؛ زیرنظر علی شمس، بهکوشش علی کریمیان و حسین زرّینی؛ تهران، سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور، راه تربیت، 1384ش، ص510.
[8] . حسنپور، قاسم؛ شکنجهگران میگویند؛ تهران، موزﮤ عبرت ایران، 1386ش، ص25 و 26. خاطرات حجتالاسلام جعفر شجونی؛ به کوشش علیرضا اسماعیلی؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381ش، ص103 و 104.
[9]. خاطرات عزتشاهی؛ تدوین و تحقیق محسن کاظمی؛ تهران، سورﮤ مهر، 1385ش، ص178.
[10]. تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان (1342ـ1357)؛ تدوین اعظم مرادحاصلی خامنه؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386ش، ص237 و 238.
[11]. همان، ص236 و 237.
[12]. زرّینی، حسین، هژبریان، حسین؛ تاریخ معاصر دستگاه قضایی ایران و تحولات آن؛ تهران، روزنامۀ جمهوری اسلامی ایران، 1388ش، ج2، ص58.
[13] . زندان و زندانیها یا رژیم پنیتانسیر، ص239. تاریخ تحولات زندان، ص170. معتضد، خسرو؛ یکصد سال فرازوفرود نیروهای انتظامی (1330ـ1357)، تهران، سازمان تحقیقات و مطالعات ناجا، 1385ش، ج3، ص542.
[14]. مظاهری، عباس؛ شکوفههای درخت انار (یادهای 4791 روز زندان در دیکتاتوری شاهنشاهی، 1357ـ1344)؛ آلمان ـ کلن، گفتوگوهای زندان، 1385ش، ص289.
[15]. اسنادی از زندان و زندانیان در عصر پهلوی، ص340 و 339.
[16]. تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان، ص247.
[17]. همان.
[18]. همان، ص249.
[19]. همان، ص248.
[20]. همان، ص240.
[21]. بولتن کمیتۀ دفاع از حقوق زندانیان سیاسی ایران؛ شمارﮤ 11 (1 مهر 1357)، «بقرار اطلاع...»، ص1 و 2. شکوفههای درخت انار، ص289.
[22]. کمالوند، فریده؛ یادهای ماندگار: خاطرات من و همسرم، دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی؛ تهران، اشاره، 1380ش، ص233.
[23]. شکوفههای درخت انار، ص289.
[24]. یکصد سال فرازوفرود نیروهای انتظامی، ج3، ص541 و 542.
[25]. تاریخ شفاهی مبارزات سیاسی زنان مسلمان، ص238 و 239.