دارالتبلیغ اسلامی

زهرا رنجبرکرمانی
13 بازدید

دارالتبلیغ اسلامی، مؤسسه‌ای برای تربیت مبلغان دینی بود که در ابتدای دهه 40 شمسی تأسیس شد و با مخالفت روحانیان مبارز علیه حکومت پهلوی روبرو گردید.

با آغاز جریان نوسازی در دوره پهلوی، تلاش‌هایی برای کنترل وعاظ و تغییر رویه نهاد وعظ و خطابه، متناسب با تغییرات نظام فرهنگی - سیاسی کشور صورت گرفت. حکومت در پی آن بود که دین را نیز مانند دیگر نهادهای جامعه در کنترل و مدیریت دولت درآورده، خوانشی نوین از تشیّع به مثابه «تشیّع حکومتی» ارائه دهد. حکومت کوشید ضمن اعمال فشار از راه‌های گوناگون بر علما و روحانیان، روحانیت مطلوبِ خود را ساخته، از ظرفیت‌های اجتماعی و تبلیغی وعاظ و سخنوران به نفع سیاست‌های دولت استفاده کند. تأسیس «سازمان پرورش افکار» و «مؤسسه وعظ و خطابه» در دوره پهلوی اول در همین راستا بود.[1]

سیاست‌های حکومت پهلوی دوم در این حوزه، مشابه سیاست‌های پهلوی اول، ولی با تحکم کمتر بود. راه‌اندازی «دانشکده الهیات و معارف اسلامی» در دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1337 همراه با «مؤسسه وعظ و تبلیغ» به عنوان زیرمجموعۀ آن در همین راستا بود. شاه همچنین سازمان اوقاف را موظف به تأسیس مرکزی برای تربیت طلاب و وعاظ با روش‌های نوین کرد که مدتی با نام «دارالترویج» فعالیت کرد، اما چون پایگاهی بین مراجع و بزرگان حوزه علمیه نداشت چندان موفق نبود. گرچه در بین روحانیان کسانی بودند که از اندیشۀ نوسازی نهاد وعظ و خطابه متناسب با مقتضیات روز دفاع می‌کردند، اما همان عده نیز به اینکه دولت مجری و میدان‌دار اصلی آن باشد راضی و به پیامدهای آن خوش‌بین نبودند.[2]

اندیشه اصلاح ساختار حوزه‌ علمیه و همگامی آن با دانش و مقتضیات زمانه از سوی خود روحانیان و نه حکومت، از زمان حیات آیت‌الله‌ العظمی سیدحسین بروجردی آغاز شد. ضرورت اصلاحات سبب شد در اواخر دهه 1320هیأتی از طرف علمای قم برای تحقق آن تشکیل شود. با وجودی که در این زمینه جلسات متعدی تشکیل و رایزنی‌هایی با آیت‌الله بروجردی شد، باز هم این تغییرات در زمان وی که مَنِشی محتاطانه داشت، آغاز نشد.[3]

پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی در سال 1340، بحث اصلاح در حوزه جدی‌تر شده، ابعاد جدیدی پیدا کرد. عده زیادی از طلابِ عمدتاً جوان و روحانیان تحول‌خواه، طرح اصلاح حوزه در مواردی چون ساختار و نظام مالی، گزینش طلاب و لباس روحانیت، رابطه دین و سیاست، مطبوعات، تشکل‌های حوزوی، پژوهش و تبلیغ، آموزش و متون آموزشی را در نشریات وابسته به حوزه علمیه قم چون بعثت، انتقام و مکتب اسلام دنبال می‌کردند.[4]

از جمله مراجع پیگیر اصلاح، آیت‌الله سیدمحمدکاظم شریعتمداری بود که مجله مکتب اسلام زیر نظر وی منتشر می‌شد. در پایان سال 1340 دو قطعه زمین از سوی یکی از خیرین تهران برای احداث مجموعه‌ای شامل مسجد و مدرسۀ دارالمبلغین، وقف و تولیت آن به آیت‌الله شریعتمداری واگذار شد. آیت‌الله ‌شریعتمداری که اندیشه اصلاح حوزه را در سر داشت، در کنار وظیفه شرعی ناشی از قبول تولیت و نص صریح واقف، تأسیس دارالتبلیغ را آغاز کرد، اما از آنجا که معتقد بود اساس دارالتبلیغ باید در مرکز حوزه علمیه باشد، قطعه زمین موقوفه‌ای را از آستان حضرت معصومه(س) اجاره کرده، در 11 اردیبهشت 1343، همزمان با عید غدیر، احداث دارالاتبلیغ را در آن آغاز کرد.[5] وی سخنرانی‌هایی در مورد دارالتبلیغ ایراد و مردم را به کمک مالی برای ساخت این مدرسه دعوت کرده، شماره حسابی به آن اختصاص داد. همچنین نمایندگانی برای جمع‌آوری پول به شهرستان‌ها فرستاد.[6] مردم و مقلدین آیت‌الله شریعتمداری با این صرف هزینه موافق نبودند و بهبود معیشت طلاب و وعاظ را در اولویت می‌دانستند.[7]

چندی بعد، آیت‌الله شریعتمداری طی اعلامیه‌ای در 3 شهریور 1343،[8] هدف و علت اصلی تأسیس دارالتبلیغ را نیاز مبرم به «مبلغین لایق و ورزیده و مطلع و آشنا به زبان روز» در مقابله با «سیل بنیان‌کن تزلزل عقیده و فساد اخلاق و تبلیغات مسموم دشمنان اسلام» برشمرد و اعلام کرد: «در حوزه‌های علمیه ما با آن همه خدماتی که ... به عالم اسلام کرده و می‌کنند، تشکیلاتی برای تربیت چنین مبلغینی تاکنون وجود نداشته است... لازم بود هرچه زودتر این نقیصه برطرف گردد و مدرسه‌ای برای تربیت مبلغین شایسته در حوزه علمیه قم تأسیس شود...».[9]

اما در میان روحانیان، دو گروه با تأسیس دارالتبلیغ مخالفت بودند: دستۀ نخست، گروهی از روحانیان مبارز و انقلابی بودند که لزوم اصلاحات را باور داشته، اما زمان را برای طرح آن مناسب نمی‌دیدند؛ چراکه معتقد بودند جامعۀ روحانیت را از‌‌ ‌‌نهضت ضد حکومتی‌ای که از نیمه دوم سال 1341 آغاز شده بود، منحرف‌‌ ‌‌می‌کند. ‌‌گروه دیگر اساساً به نوگرایی و اصلاح در حوزه باور نداشتند.‌[10] امام خمینی جزو دستۀ نخست بود و تیر 1343 در پاسخ به نامه یکی از مقلدین که نظر وی را دربارۀ کمک به دارالتبلیغ اسلامی خواسته بود اظهار داشت: «راجع به مطلبی که مرقوم داشته‌اید، حقیر دخالتی ندارم».[11]

اما حکومت از تأسیس دارالتبلیغ راضی بود و ساواک که سازمان‌‌های وابسته به آیت‌الله شریعتمداری، نظیر مجلۀ مکتب اسلام و دارالتبلیغ را محل مناسبی برای نفوذ و نشر دیدگاه‌های خود می‌دانست[12]، دستور داد مدرسه‌سازی آیت‌الله شریعتمداری در مطبوعات تبریز منعکس شود.[13] آیت‌الله شریعتمداری که با توجه به اهداف دارالتبلیغ، به‌ویژه اهداف بین‌المللی، نیازمند موافقت حکومت بود،[14] سیاستی محافظه‌کارانه اتخاذ کرد و از نهضت روحانیت و همراهی با امام خمینی کناره گرفت.[15]رویکرد آیت‌الله شریعتمداری با امضا نکردن اعلامیۀ مراجع به مناسبت اولین سالگرد قیام 15 خرداد، آشکار شد.[16] وی اعلام کرد که هرگونه نامه به اسم و امضایش جعلی است و «من کاری به این کارها ندارم و بی‌طرف می‌باشم و مشغول ساختن مدرسه هستم».[17] با وجود این، آیت‌الله شریعتمداری 16 شهریور 1343 در مصاحبه‌ای، خود را جزئی از «نهضت مقدس جامعه روحانیت» دانست و عمل خود را در راستای آن توصیف کرد. وی اعلام داشت، اقدامات روحانیت «وقتی به نتیجه نهایی می‌رسد که به موازات این نهضت دینی و روحانی، قدم‌های مثبت و اساسی‌ای که وضع فعلی مسلمانان احتیاج به آن دارد، برداشته شود».[18]

آیت‌الله شریعتمداری چندی بعد به علت هزینه‌ زیاد احداث بنا از ادامۀ ساخت صرف‌نظر کرده، تصمیم گرفت بنای آمادۀ هتل ارم قم را خریده و به دارالتبلیغ تبدیل کند.[19] با انتشار این خبر، مخالفت بین طرفداران آیت‌الله شریعتمداری و امام خمینی آشکارا آغاز شد.[20] امام، ضمن موضع‌گیری علیه دارالتبلیغ، اعلام کرد که اقدام آیت‌الله شریعتمداری باعث تشتت آرای روحانیت در مقابل حکومت و بی‌نتیجه ماندن نهضت است.[21] دامنه اختلافات به طلاب[22]و در قم و تبریز، کار به زدوخورد میان موافقان و مخالفان کشید.[23] شماری از مراجع و فضلای حوزه کوشیدند تا به اختلاف میان امام خمینی و شریعتمداری پایان دهند. آیت‌الله عبدالرحیم ربانی شیرازی طرحی 10 ماده‌ای با هدف ادغام دارالتبلیغ در حوزه علمیه و رفع تفکیک و تقابل میان حوزه و دارالتبلیغ ارائه کرد.[24] آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی از طرف امام خمینی با آیت‌الله شریعتمداری مذاکرده کرد، اما وی نتوانست طی 9 جلسه گفتگو، نظر شریعتمداری را در این باره عوض کند.[25]

پس از تبعید امام خمینی، مخالفت‌ها با دارالتبلیغ، کاهش و توجه روحانیان به آن افزایش یافت؛ به گونه‌ای که مخالفان در اقلیت قرار گرفتند.

بنیانگذار دارالتبلیغ، یکی از مراجع تقلید و مدیرانش، گروهی از فضلای حوزوی بودند. این عوامل، زمینه‌ساز موفقیت دارالتبلیغ و ادامۀ فعالیت‌های آن تا اواخر دهۀ 1350 بود. دارالتبلیغ، متأثر از دیدگاه آیت‌الله شریعتمداری، پایگاه جریان روشنفکر مذهبی شد؛ جریانی که در حد فاصل دو جریان «سیاسی-مبارز» و «سنتی-محافظه کار» حوزه قرار داشت.[26]

سرانجام دارالتبلیغ اسلامی در 15 مهر 1344 افتتاح شد.[27] اساس‌نامۀ دارالتبلیغ در 11 ماده و 13 تبصره تنظیم و به عنوان شخصیت حقوقی معرفی گردید. مهم‌ترین برنامه‌های آن، در سه گروه آموزشی، انتشارات و روابط عمومی دسته‌بندی شد.[28] شمار زیادی از فضلای حوزه علمیه در دارالتبلیغ به طور مستقیم یا غیر مستقیم فعالیت کرده،[29] برخی نویسندگان نشریۀ  مکتب اسلام از گردانندگان و اداره‌کنندگان آن بودند.[30] دارالتبلیغ به تربیت طلاب غیر ایرانی[31] و برای اولین بار زنان طلبه همت گمارد.[32] علاوه بر اعزام مبلّغ به مناطق مختلف، جلسات سخنرانی در سالن بزرگ دارالتبلیغ برای استفاده عموم با حضور سخنرانانی از قم و تهران برگزار می‌شد.[33]

برنامۀ درسی دارالتبلیغ، جزو دروس رسمی حوزه به شمار نمی‌آمدند. برخی از این دروس عبارت بودند از: نهج‌البلاغه، عقاید، تراجم علمای اسلام، فن نویسندگی، ادبیات فارسی، فن خطابه، تاریخ اسلام، درایه و حدیث شناسی، تفسیر قرآن، فقه و هیئت.[34] دارالتبلیغ در بخش آموزش، به دنبال ابزارهای نوین بود. استفاده از تخته سیاه برای آموزش‌های مذهبی، اول بار در آنجا انجام شد.[35] دارالتبلیغ دارای کتابخانه[36]و یک چاپخانۀ مجهز بود و نشریات تبلیغی را به زبان‌های فارسی، انگلیسی، عربی، فرانسه، اردو و آلمانی در هزاران نسخه چاپ و رایگان منتشر می‌کرد. این نشریات علاوه بر داخل کشور به بیش از 1500 مرکز اسلامی در سراسر دنیا ارسال می‌شد. مجلات الهادی به زبان عربی، پیام شادی برای کودکان و نسل نو برای جوانان از جمله نشریات دارالتبلیغ بود. همچنین مراکزی برای عرضه کتاب‌های دینی، علمی، اجتماعی و اخلاقی در اختیار داشت.[37] دارالتبلیغ با بیش از 80 کشور اسلامی و غیر اسلامی و محافل دانشجویان اسلامی در سراسر جهان[38] ارتباط مطبوعاتی و علمی داشت و روابط عمومی آن، به سوالات مذهبی ارسالی از داخل و خارج کشور به طور خصوصی پاسخ می‌داد.[39] دارالتبلیغ در فعالیت‌های عام‌المنفعه نیز وارد شده، بیمارستان سهامیه قم را بازسازی کرد و یک درمانگاه شبانه‌روزی و بانک خون نیز به بیمارستان افزود.[40]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با بروز اختلافات بین آیت‌الله شریعتمداری و نظام جمهوری اسلامی، از فعالیت‌های دارالتبلیغ کاسته شد.[41]

شریعتمداری در 31 فروردین 1361 به جرم همکاری در کودتای نافرجام صادق قطب‌زاده، از مرجعیت خلع شد و در 8 اردیبهشت 1361، ساختمان و کلیۀ اموال و مستغلات او به فرمان امام خمینی در اختیار «دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم» قرار گرفت.[42]


.[1] حسام مظاهری، محسن، «ردای شبه‌مدرن بر قامت نهاد سنتی، تلاش‌هایی برای اصلاح نظام تبلیغ دینی در دوره پهلوی: از مؤسسه وعظ و خطابه تا دارالتبلیغ اسلامی»، هادی‌نامه، فروردین 1399، ش 1، ص 175 - 192 و 175 – 177.

.[2] همان، ص 182 – 184.

.[3] رنجبر، مقصود، «فضای تنفس شیعه، گفتمان اصلاح در حوزه علمیه قم در دهه 40 شمسی»، زمانه، س دوم، دی 1382، ش 16، ص 22 - 30.

.[4] همان، 24 – 30.

.[5] آیت‌الله شریعتمداری به روایت اسناد، تدوین: اصغر حیدری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 282.

.[6] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 6 ، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 271.

.[7] همان، ص 170.

.[8] همان، ص 284.

.[9] آیت‌الله شریعتمداری، همان، ص 279.

.[10] موسوی تبریزی، حسین، خاطرات آیت‌الله سیدحسین موسوی تبریزی، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387، ص 149 و 150.

.[11] خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 352.

.[12] روحانی، حمید، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، بی‌جا، 1361، ص 72.

.[13] آیت‌الله شریعتمداری، همان، ص 266.

.[14] جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی-سیاسی ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1382، ص 165.

.[15] قیام 15 خرداد ، همان، ص 117.

.[16] همان، ص 115.

.[17] حجت‌الاسلام و المسلمین محمدحسین انزابی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393، ص 171.

.[18] آیت‌الله شریعتمداری، همان، ص 286.

.[19] همان، ص 284.

.[20] قیام 15 خرداد، همان، ص 358.

.[21] همان، ص 370 و 393.

.[22] همان، ص 413.

.[23] موسوی تبریزی، همان، ص 151.

.[24] آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 196.

.[25] آیت‌الله شریعتمداری، همان، ص 40 و 41.

.[26] حسام مظاهری، همان، ص 186 – 189.

.[27] آیت‌الله شریعتمداری، همان، ص 39.

.[28] آشنایی با فعالیت‌های دارالتبلیغ اسلامی، قم، دارالتبلیغ اسلامی، 1353، ص 23.

.[29] جعفریان، همان، ص 169.

.[30] روحانی، همان، ص 71.

.[31] آشنایی، همان، ص 28.

.[32] جعفریان، همان، ص 169.

.[33] آشنایی، همان، ص 32.

.[34] جعفریان، همان، ص 164.

.[35] همان، ص 180.

.[36] آشنایی، همان، ص 47.

.[37] همان، ص 37 – 39.

.[38] همان، ص 20.

.[39] همان، ص 43.

.[40] همان، ص 56 – 57.

.[41] حسام مظاهری، همان، ص 189.

.[42] خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 19، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 191.