گروه فلاح
جلیل امجدی
17 بازدید
گروه فلاح یکی از گروههای مسلمان بودند که علیه حکومت پهلوی مبارزه میکردند.
مرتضی الویری پیش از ورود به دانشگاه، آنگاه که در دماوند میزیست، مبارزۀ تشکیلاتی را با ایجاد «انجمن کاوشهای دینی و علمی» بههمراه حسین شریعتمداری، محمود صفری و اصغر نوروزی آغاز کرد تا در قالب برگزاری اردو و دعوت از سخنرانان مذهبی همچون حجتالاسلام محمدجواد باهنر، جوانان منطقۀ دماوند را با انحراف جریانات چپگرا آشنا سازند. همچنین ازطریق این انجمن، رسالۀ امام خمینی تکثیر و توزیع میشد.[1]
در سال 1349ش الویری و چند تن از چهرههای فعال و مبارز، ازجمله عزتشاهی و محمدعلی خلیلنیا، بر آن شدند که بهمنظور گسترش آگاهی عمومی دربارۀ ضعفهای حکومت و ایجاد زمینه برای انجام نبرد مسلحانه، تشکیلات جدیدی را پیریزی کنند که فعالیت اصلی آن، تبلیغ اندیشۀ امام خمینی بود.[2] برایناساس، مرتضی الویری با وساطت آیتالله محمد امامی کاشانی با آیتالله سید محمدرضا سعیدی مرتبط شد و از آن طریق، نوارهای امام خمینی را تهیه و پس از پیادهسازی، تکثیر و در دانشگاهها توزیع میکرد.[3]
فروردین 1350ش الویری و اعضای گروه در جریان این فعالیتها دستگیر شدند. چندی بعد الویری با گذراندن دوران بازجویی و انکار ارتباط تشکیلاتی با اعضای گروه آزاد شد. با ضربه خوردن تشکیلات گروه، الویری پس از آزادی، در زمستان ۱۳۵۰ش ازطریق روابطی که با مجید شریف واقفی و وحید افراخته داشت، وارد تشکیلات سازمان مجاهدین خلق شد.[4] در این مدت اعضای سازمان، به پیشنهاد الویری، دفتر مجلۀ «این هفته» که مطالب و تصاویر مستهجن منتشر میکرد و مجسمۀ محمدرضا پهلوی در دماوند را منفجر کردند.[5]
در ۱۵ مرداد ۱۳۵۱ش براثر دستگیری وحید افراخته، از اعضای سازمان مجاهدین، ارتباط الویری با اعضای سازمان برملا و دوباره دستگیر شد. او با برخوردهای عقیدتی که با رهبران سازمان ازجمله بیژن جزنی، مسعود رجوی، موسی خیابانی و کاظم ذوالانوار در زندان داشت، به این نتیجه رسید که زیربنای تفکر سازمان مبتنی بر ماتریالیسم دیالکتیک است و با ایدئولوژی اسلامی انطباق ندارد.[6] بااینحال پس از آزادی همچنان با سازمان در ارتباط بود، تا آنکه پس از سومین دستگیری در اردیبهشت 1352ش، در زندان اوین با همفکری حسن و محمد منتظرقائم طرح تشکیلات گروه فلاح را طراحی کرد.[7]
الویری پس از آزادی از زندان در اسفند 1352ش، به جذب افرادی همچون حسن سعادت، علی اژهئیان، باقر ذهبیون و نادر حلیمی پرداخت، تا آنکه در سال 1354ش گروه فلاح فعالیت خود را آغاز کردند.[8]
تبعیت از مرجعیت امام خمینی از اصول کلی تشکیلات گروه بود و رساله و کتاب «ولایت فقیه» امام سرلوحۀ کارگروه فلاح قرار گرفت. برنامۀ گروه بهصورت جدولی رمزگونه تنظیم شده بود و اعضا ازطریق آن میدانستند چه زمانی ورزش و عبادت کنند و چه ساعتی به سایر فعالیتها بپردازند. تکتک افراد در این تشکیلات باید در آخر هفته گزارش فعالیت خود را به گروه میدادند. گروه در برنامۀ خود، مطالعۀ قرآن و نهجالبلاغه را نیز لحاظ کرده بود. همچنین برای افراد کمکار و خاطی روشهای تنبیهی در نظر گرفته شده بود. ازآنجاکه هدف گروه، رستگاری و فلاح انسان بود، به اصل «خودسازی» اهمیت زیادی داده میشد.[9]
در سال 1354ش گروه فلاح ازطریق حسینجان زینلی و محمد شاهکرمی، از اعضای گروه مهدویون، با این تشکیلات که از گروههای انشعابی مجاهدین خلق بود ارتباط پیدا کردند و زمینههای همکاری بیشتر در زمینههای ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی و درنهایت ادغام گروه فلاح در تشکیلات مهدویون مطرح شد.[10] اما بهجهت برخی نکتههای ایدئولوژیک و متلاشی شدن گروه مهدویون بهدست ساواک، این ادغام عملی نشد.[11]
پس از انحراف ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، مشروعیت مبارزۀ مسلحانه در میان گروههای مذهبی ازجمله گروه فلاح مورد تشکیک قرار گرفته بود؛ ازاینرو مرتضی الویری برای آگاهی از انطباق خطمشی گروه با نظرات امام، در سال 1356ش همراه با همسر خود، که او نیز از اعضای گروه فلاح بود، به آلمان و سپس فرانسه رفت تا پس از انجام هماهنگی بین گروه فلاح با گروههای مبارز خارج از کشور، زمینۀ کلی برای آموزش نظامی اعضای گروه در اردوگاههای لبنان و فلسطین و راهاندازی فرستندۀ رادیویی در خارج از کشور را فراهم سازد.[12] در پاریس با حجتالاسلام محمد منتظری دیدار و گفتوگو کرد و با کمک وی به دمشق و لبنان رفت؛ سپس با گذرنامهای جعلی، که جلالالدین فارسی در لبنان برای آنان تهیه کرد، به عراق رفت و در نجف با امام خمینی دیدار کرد و از ایشان شنید که «فعلاً مبارزۀ مسلحانه به صلاح نیست و کار فرهنگی روی مردم، مقدم بر هر کار دیگری است». همچنین امام خمینی دربارۀ مسائل اعتقادی و سیاسی داخل ایران، او را به آیتالله مرتضی مطهری ارجاع دادند و جهت تأمین نیازهای مالی گروه، استفاده از مقداری سهم امام و بهرهگیری از برخی امکانات دولتی را مجاز دانستند.[13]
در اواخر سال 1356ش درحالیکه گروه در تیمهای گوناگون فعالیت خود را توسعه میدادند، دو تن از اعضای فلاح به نامهای نادر حلیمی و حمید فغفور مغربی بهطور جداگانه با مقداری از اسناد و مدارک گروه دستگیر شدند. احتمال زیادی میرفت که ساواک الویری را نیز دستگیر کند؛ به همین سبب پس از مشورت با اعضای گروه تصمیم گرفت که از کشور خارج شود؛ اما پیش از پرواز در فرودگاه، با همسرش دستگیر شد. ساواک که نتوانسته بود اطلاعات جدیدی از گروه به دست آورد، او را در فروردین 1357ش از زندان آزاد کرد. ساواک پس از آزادی، با قرار دادن الویری در شبکۀ پلیسی خود، دستور داد تا هنگام شناسایی کامل تشکیلات گروه، او را دستگیر نکنند.[14]
گروه فلاح در تماسهایی که با سوریه و لبنان داشتند، با ایجاد نفوذ در گمرک، ازطریق افغانستان توانستند چهارده قبضه اسلحه به کشور وارد کنند. همچنین جهت تولید مواد منفجره و ساختِ دو هزار نارنجک، یک کارگاه ریختهگری را در اختیار گرفتند و نارنجکهای تولیدشده را در جنگلهای نوشهر آزمایش کردند تا هنگامی که امام اجازه دهند، در مسیر پیروزی انقلاب از آن بهره ببرند. همچنین بهمنظور ایجاد فرستندۀ رادیویی سیار و مخفی در تهران و دماوند، با کارخانۀ سازندۀ آن در فرانسه ارتباط برقرار کردند که پیش از به سرانجام رسیدن آن، انقلاب به پیروزی رسید.[15]
با همگانی شدن مبارزات در سال 1357ش، گروه فلاح علاوه بر همکاری با روحانیت مبارز تهران، با گروه فجر اسلام ارتباط داشتند که فعالیت عمدۀ آنها تکثیر اعلامیههای امام و گروههای انقلابی بود و بیانیهها، اطلاعیهها و اعلامیههای زیادی با عنوانهایی چون «مسلمانان متعهد»، «مسلمانان آگاه» و «دانشجویان دانشگاهی» منتشر کردند.[16]
با گسترش راهپیماییها، گروه فلاح با داشتن نیروهای متخصص بهتدریج تدارکات فنی راهپیماییها و ازجمله پوشش صوتی مسیر راهپیمایی و پس از بازگشت امام خمینی، پوشش صوتی سخنرانی ایشان در بهشت زهرا را بر عهده داشتند.[17]
با پیروزی انقلاب اسلامی، گروه فلاح پس از اتحاد با شش گروه مبارز مسلمان دیگر، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را پدید آوردند.[18]
[1]. بنگرید به: خاطرات مرتضی الویری؛ تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1375ش، ص23ـ26.
[2]. همان، ص28.
[3]. همان، ص28 و 29.
[4]. بنگرید به: تاریخ شفاهی گروههای مبارز هفتگانۀ مسلمان، ص 244ـ248.
[5]. خاطرات مرتضی الویری، ص36 و 37.
[6]. همان، ص40.
[7] بنگرید به: همان، ص35ـ46.
[8]. همان، ص57.
[9]. تاریخچۀ گروههای تشکیلدهندۀ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی؛ تهران، انتشارات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، 1360ش، ج2، ص70.
[10]. همان، ص64.
[11]. تاریخ شفاهی گروههای مبارز هفتگانۀ مسلمان، ص263.
[12]. تاریخچۀ گروههای تشکیلدهندۀ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ص65.
[13]. خاطرات مرتضی الویری، ص64 و 65.
[14]. همان، ص 68ـ69.
[15]. تاریخچۀ گروههای تشکیلدهندۀ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ص76 و 77.
[16]. همان، ص70؛ تاریخ شفاهی گروههای مبارز هفتگانۀ مسلمان، ص280ـ281.
[17]. خاطرات مرتضی الویری، ص70 و 71.
[18]. بنگرید به: همان، ص281ـ283.