مستشاران آمریکایی

زهرا رنجبر کرمانی
4 بازدید

حکومت پهلوی با ادعای اصلاح و نوسازی کشور، مستشاران آمریکایی بسیاری در ایران به کار گرفت، ولی حضور آنان در حقیقت، حفاظت از منافع آمریکا در برابر شوروی بود.

پیشینه حضور مستشاران خارجی در ایران به دوره صفوی بازمی‌گردد. اما بعد از شکست‌های پی در پی ایران در جنگ با روسیه در اوایل دوره قاجار و آشکار شدن فرسودگی سازمان نظامی ایران، دولتمردان برای نوسازی قوای مسلح به استخدام مستشاران اهتمام ورزیدند. ابتدا مستشاران اروپایی به خدمت گرفته شدند،[1] ولی بعد از انقلاب مشروطه، در سال 1290ش، یک هیأت مستشاری آمریکایی برای ساماندهی اوضاع گمرک و مالیه به استخدام دولت ایران درآمد.[2] اما به سبب تعارض اقدامات این هیأت با منافع روسیه و انگلستان، پس از 9 ماه مجبور به ترک ایران شدند. در آن زمان، آمریکا به‌واسطه اتخاذ سیاست انزواطلبی، غیر از تبلیغات دینی و تبادلات تجاری محدود، انگیزه‌ای برای حضور در ایران نداشت. اما با رخداد جنگ جهانی اول، اوضاع جهان تغییر کرد. با پایان جنگ و پیدایش شوروی سوسیالیستی و جاذبه منابع نفت شمال ایران، آمریکا به ایفای نقش در منطقه، مایل شد.[3]

به این ترتیب یک هیأت مستشاری مالی آمریکایی به ریاست آرتور میلسپو برای ساماندهی اقتصاد بیمار ایرانِ پس از جنگ به استخدام دولت ایران درآمد. میلسپو به عنوان رئیس کل مالیه ایران به مدت 5 سال از 1301 تا 1306 فعالیت کرد.[4] چهارده سال بعد با سقوط رضاشاه و اشغال ایران توسط متفقین در سال 1320 آمریکا برای کمک به ایران، اعلام آمادگی کرد و مجدداً هیأت مستشاری مالی به ریاست میلسپو به ایران آمد. وی به عنوان رئیس کل دارایی، امور مالی و اقتصادی ایران را به دست گرفت.[5] اما علی‌رغم برخورداری از اختیارات گسترده، نه تنها به اوضاع اقتصادی سر و سامانی نداد، بلکه بر وخامت آن افزود.[6] میلسپو در این مأموریت از حدود وظایف خود فراتر رفت و عملاً به مداخله در امور داخلی ایران پرداخت.[7] با گسترش اعتراضات به حضور وی در مجلس و مطبوعات، میلسپو پیش از خاتمه قراردادش مجبور به استعفا شد و در زمستان 1323 ایران را ترک کرد.[8] همچنین در این برهه، دو هیأت مستشاری نظامی برای ساماندهی ارتش، ژاندارمری و شهربانی در سال 1321 به استخدام دولت ایران درآمدند.[9]

با پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهان، وارد صحنه سیاست امپریالیستی شد و به علت رقابت با شوروی و اجرای سیاست کمربند امنیتی، توجه ویژه‌ای به ایران داشت. آمریکا در ایران سه هدف را دنبال می‌کرد: جلوگیری از نفوذ شوروی و گسترش کمونیسم، بهره بردن از منابع نفتی و توسعه روابط تجاری.[10] کنشگری آمریکا در جلوگیری از نفوذ و گسترش کمونیسم با اولتیماتوم هری ترومن، رئیس جمهور وقت این کشور به استالین در مورد تخلیه ایران در فروردین 1325 آغاز شد. چندی بعد ترومن، دکترین خود را اعلام کرد که بر اساس آن آمریکا موظف بود به همه کشورهای اروپایی و خاورمیانه‌ایِ مورد تهدید کمونیسم و شوروی، با تمام توان کمک کند.[11] بر این اساس در سال 1326 موافقتنامه‌ای بین دولت‌های ایران و آمریکا منعقد و یک هیأت مستشاری نظامی موسوم به «آرمیش» برای «ترقی و بهبود وضع ارتش» روانه ایران شد.[12] این موافقتنامه دولت ایران را متعهد کرد که از کشور دیگری مستشار نظامی استخدام نکند. مستشاران آمریکایی مکلف و مختار بودند همه ادارات و تأسیسات نظامی ایران و اسناد و مکاتبات را بررسی کنند. همچنین مستشاران از همه افسران ایرانی هم‌ردیف خود، ارشد بودند. این موافقتنامه بدون اجازه و تصویب مجلس اجرا شد.[13]

در سال 1327 آمریکا برنامه اصل چهار ترومن را با هدف اعطای کمک‌های فنی و مالی به کشورهای جهان سوم مطرح کرد.[14] بر اساس این برنامه، تفاهم‌نامه‌ای میان ایران و آمریکا با هدف «بهبود وضع روستاییان و اعطای کمک‌های آموزشی، کشاورزی و بهداشتی به آنان» منعقد[15]و هیأت‌های مستشاری آمریکایی در زمینه‌های مذکور روانه ایران شدند.[16] مدتی بعد نیز طبق قراردادی، یک هیأت مستشاری نظامی آمریکایی (گروه مشاورین کمک نظامی ایالات متحده به ایران، به اختصار «ماگ») وارد ایران شد.[17] ماگ چیزی بیش از یک هیأت مستشاری و بخشی از یک برنامه فروش نظامی بلندمدت با هدف دفاع از منافع ناتو و آمریکا در ایران[18] و بزرگترین هیأت مستشاری نظامی آمریکا در خارج از خاک این کشور بود.[19]

در ابتدای دهه 40 و متعاقب اجرای اصلاحات اقتصادی-اجتماعی مورد نظر آمریکا، موافقتنامه‌هایی میان دو کشور امضا شد. هدف آمریکا از انعقاد چنین قراردادهایی، نفوذ و کسب اعتبار در ایران با استفاده از اهرم‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک به جای نیروی نظامی بود. «موافقتنامه عمومی برای همکاری اقتصادی» و موافقتنامه خدمت افراد «سپاه صلح» آمریکا در ایران از جمله آنها بود که در نتیجه آن، مستشاران غیر نظامی آمریکایی، وارد ایران شدند. در این موافقتنامه‌ها، آمریکا امتیازات بسیاری از دولت ایران برای اتباع خود خواست که بی‌سابقه و سرآغازی بر احیای کاپیتولاسیون بود.[20] کاپیتولاسیون یا برخورداری مستشاران نظامی آمریکایی از مصونیت قضایی، در سکوت خبری به تصویب مجالس ایران رسید، اما با سخنرانی امام خمینی در 4 آبان 1343 افشا و تبیین شد.[21] این سخنرانی، خشم و نارضایتی مردم ایران را برانگیخت و به تبعید امام خمینی[22] و چندی بعد ترور نخست‌وزیر وقت، حسنعلی منصور، منجر شد. کاپیتولاسیون بر اقتدار و نفوذ آمریکا در ایران افزود و تن دادن حکومت پهلوی به آن، علی‌رغم آگاهی از خدشه‌دار شدن حق حاکمیت ملی و استقلال قضایی کشور، ضربه‌ای جبران ناشدنی به حیثیت حکومت زد.[23]    

با به قدرت رسیدن ریچارد نیکسون در آمریکا در اواخر دهه 40، دکترین جدیدی بر سیاست خارجی آمریکا حاکم و حفاظت از منافع آمریکا در منطقه و خلیج فارس و اجرای نقشه‌های توسعه‌طلبانه این کشور در اقیانوس هند به یکی از هم‌پیمانان آمریکا واگذار شد. از آنجا که ایران به‌واسطه درآمد نفت قادر به تأمین هزینه‌های گزاف تسلیحات بود و به علت همسایگی با شوروی موقعیت حساس و استراتژیکی داشت، حکومت پهلوی رضایتمندانه این نقش را بر عهده گرفت. از آن پس ایران نقش تعیین‌کننده‌ای در سیاست خارجی و استراتژی دفاعی جدید آمریکا داشت و درحالی‌که در دهه 40 تنها یکی از حلقه‌های زنجیره دفاعی این کشور در برابر اردوگاه شرق بود، در دهه 50 به متحد ممتاز آمریکا در منطقه بدل شد. ایفای چنین نقشی مستلزم خرید جنگنده‌های مدرن و استقرار پایگاه‌های استراق سمع و استخدام هزاران مستشار نظامی بود.[24] به این ترتیب در دی 1352، آخرین گروه از مستشاران نظامی آمریکایی موسوم به «تافت» برای آموزش استفاده از تسلیحات فوق پیشرفته آمریکایی در مقیاسی فراتر از گروه‌های آموزشی آرمیش-ماگ، وارد ایران شدند.[25]

مستشاران نظامی آمریکا در ایران، علاوه بر داشتن اختیارات فراوان، بر مراکز و تأسیسات نظامی کشور نیز نظارت داشتند. مراکز آموزشی نظامی در کنترل آنها بود و نظامیان ایران حتی با درجه فرماندهی در ارتش، موظف به اطاعت از آنان بودند.[26] ارتش ایران مجاز نبود تا سلاح‌ها و تجهیزات فوق پیشرفته خریداری شده را بدون اجازه و کمک مستشاران آمریکایی به کار برد. این امر، سبب وابستگی قوای مسلح ایران به آمریکا شده بود. به علاوه در نتیجه تسلط نظامی و مداخله آمریکا در خرید سلاح، مخارج نظامی ایران نیز افزایش می‌یافت. شاه در مصاحبه‌ای در سال 1355 اقرار کرد که سالانه 27 درصد کل بودجه را صرف مخارج نظامی می‌کند. هزاران نفر از اتباع آمریکا با عنوان کارشناس و متخصص در ایران مشغول به کار بودند و از سوی دولت ایران تأمین می‌شدند.[27] آنان از امکانات و تسهیلات ویژه‌ای نظیر حقوق‌های کلان، اقامتگاه‌های لوکس، اتومبیل‌های اختصاصی و ... برخوردار بودند.[28] به این ترتیب، درحالی‌که هزینه تمامی کارکنان نظامی ارتش ایران در سال 1356 بالغ بر 140 میلیارد ریال بود، هزینه مستشاران نظامی آمریکایی بالغ بر 170 میلیارد ریال برآورد شده که همگی بر عهده ایران بود.[29]

مستشاران نظامی آمریکایی با مشارکت در کودتای 28 مرداد، فراتر از نقش مشورتی رفته، در امور ایران مداخله کردند.[30] آنان در تأسیس ساواک و آموزش فنون اطلاعاتی و امنیتی و تربیت کارکنان این سازمان نیز مشارکت داشتند.[31] این عوامل باعث شد که مستشاران به هدف هجمه مخالفان سیاسی حکومت، به‌ویژه در دهه 50، تبدیل شوند. گروه‌هایی که مبارزه مسلحانه را برگزیده بودند -مانند سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک‌های فدایی خلق- با هدف قرار دادن مستشاران آمریکایی و تهدید به ترور و بمب‌گذاری در مراکز تجمع آنان، غیر مستقیم با حکومت مبارزه می‌کردند. در سال‌های 1350-1354، سی‌ویک مورد بمب‌گذاری و تهدید به انفجار بمب علیه سازمان‌های آمریکایی در ایران انجام شد.[32] مخالفانی که شیوه مبارزه غیر مسلحانه را برگزیده بودند با تبیین و افشاگری عمل می‌کردند. چنانچه امام خمینی در مصاحبه‌ای با تلویزیون فرانسه در آبان 1357 اداره ارتش ایران توسط مستشاران آمریکایی را یکی از لطمات حکومت پهلوی به کشور می‌داند.[33]

با اوج‌گیری مخالفت با حضور مستشاران آمریکایی در اعتراضات سال 1357 و پس از تشدید تهدیدهای انقلابی‌ها، این مستشاران که شمارشان در سال 1357 بین 40 تا 50 هزار نفر بود[34] ناگزیر به ترک ایران شدند. خروج تدریجی آنان تا اسفند 1357 به طول انجامید.[35] پیش از آن و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، کودتایی با عنوان «کورتاژ» را علیه انقلاب، طرح ریزی کردند که صبح روز 22 بهمن و با اعلام بی‌طرفی سران ارتش، خنثی شد.[36]  


[1]. عسگری، شاداب، مستشاران نظامی آمریکا در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 51 و 32.

[2]. دلدم، اسکندر، حاجی واشنگتن، تاریخ روابط ایران و آمریکا در روزگار قاجاریه و پهلوی، تهران، گلفام، 1371، ص 14 و عسگری، همان، ص 66.

[3]. محمدی، منوچهر، مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی، تهران، دادگستر، 1377، ص 41.

[4]. احیائی، زینب، مستشاران آمریکایی در ایران به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 40.

[5]. مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی، تهران، امیرکبیر، 2535 شاهنشاهی، ص 399 و 400.

[6]. احیائی، همان، ص 43.

[7]. دلدم، همان، ص 13 و 14.

[8]. احیائی، همان، ص 43.

[9]. مهدوی، همان، ص 400 و 401.

[10]. محمدی، همان، ص 37.

[11]. ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران 1320-1357، تهران، قومس، 1390، ص 182 و 183.

[12]. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 7، کتاب 70، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 519 و 561.

[13]. مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، ناشر: مؤلف، 1368، ص 43 و 44.

[14]. مهدوی، همان، ص 37.

[15]. مهدوی، همان، ص 37 و 41.

[16]. احیائی، همان، ص 46.

[17]. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ص 541.

[18]. عسگری، همان، ص 129.

[19]. دلدم، همان، ص 17.

[20]. بداقی، حمیدرضا، بررسی روابط سیاسی ایران و ایالات متحده آمریکا، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1387، ص 160 - 165.

[21]. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 415 - 424.

[22]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 516.

[23]. احیائی، همان، ص 70.

[24]. ازغندی، همان، ص 336 و 337 و 338 و 353.

[25]. عسگری، همان، ص 257 و 258.

[26]. احیائی، همان، ص 51.

[27]. عسگری، همان، ص 156.

[28]. احیائی، همان، ص 82.

[29]. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ص 503.

[30]. ازغندی، همان، ص 239.

[31]. احیائی، همان، ص 53.

[32]. همان، ص 92 - 94.

[33]. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 4، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 174.

[34]. مهدوی، همان، ص 255.

[35]. احیائی، همان، ص 105 و 111 و 114.

[36]. عسگری، همان، ص 272.