پانزده خرداد 1342 (بازداشت امام خمینی)
علی داوری
22 بازدید
حکومت پهلوی پس از سخنرانی امام خمینی در 13 خرداد 1342 (عاشورا) در مدرسۀ فیضیه، ایشان را سحرگاه 15 خرداد بازداشت کرد.
در محرم 1383 (خرداد 1342) وعاظ و روحانیان مخالف حکومت پهلوی به درخواست امام خمینی در سخنرانیهای متعدد علیه اقدامات اسلامستیزانه و خلاف منافع ملی سخنرانی کردند؛[1] ازاینرو پس از روز عاشورا در جلسهای در دفتر نخستوزیر و با اصرار اسدالله علم، حکومت تصمیم گرفت روحانیان شاخص، از جمله امام خمینی را دستگیر کند.[2]
موضوع به رئیس شهربانی قم، سید حسین پرتو ابلاغ شد.[3] ساعت دو و نیم بامداد 15 خرداد، سرهنگ جلال بدیعی (رئیس ساواک قم)، با تلفن به محل کارش فراخوانده شد و در آنجا با سرهنگ علیاکبر مولوی (رئیس ساواک تهران) بههمراه تعدادی از مأموران ساواک تهران روبهرو گشت.[4] مولوی گفت که مأموریت دارد با تبادل نظر و همکاری بدیعی، امام خمینی را بازداشت کند.[5]
بدین ترتیب ساعت 3:30 بامداد 15 خرداد، تعدادی از مأموران به منزل امام خمینی، واقع در کوچۀ یخچال قاضی قم رفتند و کوچه را از ابتدا تا پشت درِ خانۀ امام قرق کردند.[6] آنها وارد خانۀ امام شدند.[7] بهرغم اینکه تصور میکردند عدهای مسلح برای حفاظت از امام در خانۀ ایشان حضور داشته باشد، در خانه جز دو سه نفر از خادمان مراسم روضۀ امام حسین(ع) کس دیگری نبود.[8] در آن شبها در خانۀ امام مراسم عزاداری برپا میشد و به همین دلیل ایشان برای استراحت به منزل پسرشان آقا مصطفی میرفت که روبهروی خانهشان بود.[9] مأموران ضمن بازداشت افرادی که در خانۀ امام بودند، تلاش کردند با ضرب و جرح آنها، از محل اقامت امام مطلع شوند، اما این افراد چیزی نگفتند.[10]
در این ساعت که امام خمینی برای خواندن نماز شب بیدار شده بود، با سروصدای مأموران متوجه حضور نیروهای حکومتی شد، لباسهایش را پوشید و خانواده را از خواب بیدار کرد و موضوع را گفت و آنها را به آرامش دعوت کرد.[11]
امام خمینی از خانۀ آقا مصطفی خارج شد و خود را معرفی کرد و با فریاد به مأموران گفت: با کسی کاری نداشته باشید.[12] مأموران، ایشان را محاصره و به خودرو فولکسواگن سیاهرنگی سوار کردند که جلوِ درِ خانه ایستاده بود.[13] آقا مصطفی اصرار کرد که او را نیز همراه پدرش ببرند، اما امام از او خواست که برگردد.[14] آقا مصطفی برای آنکه راهی برای رسیدن به امام و جلوگیری از بردن ایشان بیابد، به پشتبام رفت. یکی از مأموران با دیدن وی به روی او کُلت کشید تا مانع حرکت او شود.[15]
سربازان مراقب بودند کسی از همسایهها متوجه دستگیری امام نشود؛ ازاینرو برای اینکه سروصدا بلند نشود، خودرو را تا جلوِ بیمارستان فاطمی (در خیابان معلم فعلی) هُل دادند و سپس امام را پیاده و سوار بنز سیاهرنگی کردند.[16] ایشان، بههمراه سرهنگ مولوی و تعدادی از مأموران ساواک به تهران منتقل شد.[17]
این اتفاق بهقدری آرام و بدون صدا انجام شد که حتی جمعی از طرفداران امام خمینی که شب را در مسجد سلماسی (در محلۀ یخچال قاضی و نزدیک منزل ایشان) خوابیده بودند، از دستگیری ایشان خبردار نشدند.[18] پس از بردن امام، حاجآقا مصطفی از روی پشتبام، مردم را با فریاد از دستگیری امام باخبر کرد و عدهای سراسیمه به داخل کوچهها آمدند.[19]
ماشین حامل امام خمینی، از قم تا تهران توسط نیروهای ساواک محافظت میشد. رانندۀ خودروِ ایشان، سروان حسین عصار بود.[20] در طول مسیر نیز دو نفر در سمت چپ و راست امام نشسته بودند. یکی از آنها محمد بقایی یزدی، از نیروهای ساواک بود که پس از انقلاب اعدام شد.[21] آنها بهسبب نگرانی از هرگونه اقدام مردم قم و هجوم به خودروی حامل امام، پیوسته به اطراف نگاه میکردند و اضطراب شدیدی داشتند، اما امام خمینی آن دو را آرام کرد.[22]
نزدیک چاههای نفت قم (در حوالی بهشت معصومه(س)) امام از مأموران میخواهد برای اقامۀ نماز صبح خودرو را متوقف کنند، اما آنان برای اینکه هرچه سریعتر از قم دور شوند، با این درخواست مخالفت کردند. پس از توصیهها و اصرار امام، نهایتاً پذیرفتند چند لحظهای ماشین را نگهدارند تا ایشان با خاک کنار جاده تیمم کند و سپس داخل ماشین نمازش را بخواند.[23] احتمالاً حضور خودروی حامل امام در نزدیکی چاههای نفت قم به این دلیل بود که از بیراهه حرکت کنند تا از تعقیب طرفداران ایشان در امان باشند؛ زیرا چاههای نفت قم دور از جادۀ اصلی بهسوی تهران بود.
در بین مسیر امام نیز متوجه انحراف خودرو از جادۀ اصلی به جادهای خاکی شد. ایشان احتمال میداد این حرکت توطئهای برای قتلشان در نقطهای پنهان باشد. البته با اعتراض امام، خودرو از بیراهه به جادۀ اصلی بازگشت و بهسوی تهران حرکت کرد.[24] همچنین، مأموران در چند نقطه از جاده، راهبندان ایجاد کردند تا مردم نتوانند برای رهاییِ امام، از پشتسر به آنها برسند.[25]
در تهران ابتدا امام خمینی را به بازداشتگاهِ باشگاه افسران در میدان توپخانه (میدان امام خمینی فعلی) بردند و سپس در غروب روز 15 خرداد، با ماشین جیپی که پنجرههایش با پارچۀ سیاه پوشیده شده بود، از باشگاه افسران به پادگان قصر منتقل کردند.[26]
حسن پاکروان رئیس ساواک در نامهای خطاب به رئیس ادارۀ دادرسی ارتش (دادستانی) با اعلام خبر دستگیری امام خمینی بهدلیل اقدام علیه امنیت ملی، خواستار صدور قرار بازداشت ایشان شد[27] و سرهنگ کمال کوشا بازپرس لشکر گارد، قرار بازداشت امام خمینی را صادر کرد.[28]
خبر دستگیری امام خمینی بهسرعت در قم پیچید و مردم جلوِ منزل امام تجمع کردند و همراه با سید مصطفی خمینی بهسمت صحن حضرت معصومه(س) رفتند. علما و روحانیان تراز اول قم نیز در منزل حاج سید احمد زنجانی جلسهای تشکیل دادند و با صدور بیانیهای اقدام دولت را در دستگیری امام محکوم کردند و خواستار آزادی ایشان شدند و سپس به حرم حضرت معصومه(س) رفتند. مردم با شعار «یا مرگ یا خمینی» وارد صحن شدند و در صحن بیانیهای که در منزل حاج سید احمد زنجانی نوشته شده بود، قرائت شد. روستاییانِ اطراف قم نیز با دریافت خبر دستگیری امام خمینی خود را به قم رساندند.[29]
با انتشار خبر دستگیری امام در روز 15 خرداد، مردم نقاط مختلف کشور، از جمله قم، تهران، ورامین، شیراز و… تظاهرات کردند که منجر به دستگیری و شهادت تعدادی از مردم شد.
[1]. صحیفۀ امام؛ چاپ پنجم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1389ش، ج1، ص229-230.
[2]. حسینیان، روحالله؛ سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران؛ چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، زمستان 1387ش، ص350-351.
[3]. همان، ص351.
[4]. آریا بخش، یحیی؛ روزشمار 15 خرداد؛ چاپ اول، نشر سوره مهر، 1398ش، ج2، ص300-301.
[5]. مجلۀ حضور (تک شماره)، خرداد 1371، سند شماره 11.
[6]. روحانی، سید حمید؛ نهضت امام خمینی؛ چاپ بیستم، مؤسسۀ فرهنگی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، 1401ش، ج1، ص508.
[7]. صدیقی خلیل آباد، حسین؛ گاهشمار زندگی و مبارزات امام خمینی؛ چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396ش، ج1، ص93.
[8]. سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، ص351.
[9]. گاهشمار زندگی و مبارزات امام خمینی، ج1، ص93.
[10]. نهضت امام خمینی، ج1، ص509.
[11]. بهبودی، هدایتالله؛ الف لام خمینی؛ چاپ اول، مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی، زمستان 1396ش، ص317.
[12]. گاهشمار زندگی و مبارزات امام خمینی، ج1، ص93.
[13]. نهضت امام خمینی، ص508-511.
[14]. ثقفی، علی؛ بانوی انقلاب، خدیجهای دیگر؛ چاپ اول، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393ش، ص211-215.
[15]. نهضت امام خمینی ، ج1، ص510.
[16]. فراتی، عبدالوهاب؛ تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت امام خمینی تا تبعید)؛ چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379ش، ج1، ص115.
[17]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پروندۀ امام خمینی، شمارۀ 771، ص87.
[18]. روزشمار 15 خرداد، ج2، ص302.
[19]. خلخالی، صادق؛ خاطرات آیتالله خلخالی؛ چاپ دوم، نشر سایه، 1379ش، ص105.
[20]. اسدالله بادامچیان؛ خاطرات منتظری و نقد آن؛ چاپ دوم، اندیشه ناب، اردیبهشت 1386ش، ص278-279.
[21]. خاطرات آیتالله خلخالی، ص106.
[22]. صحیفۀ امام، ج1، ص293.
[23]. نهضت امام خمینی، ج1، ص 511؛ عبادی، صادق؛ روایت و خاطرات سید مهدی امام جمارانی؛ چاپ اول، نشر عروج، 1399ش، ج١، ص274-276.
[24]. همان، ص276.
[25]. خاطرات آیتالله خلخالی، ص106.
[26]. نهضت امام خمینی، ج1، ص 513
[27]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مرداد 1378ش، ج2، ص416.
[28]. روزشمار 15 خرداد، ج2، ص302.
[29]. نهضت امام خمینی ، ج1، ص515-517.