جشنهای دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران
زهرا رنجبر کرمانی
8 بازدید
«جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی» مجموعه مراسمی است که حکومت پهلوی به مناسبت دوهزار و پانصدمین سال بنیاد شاهنشاهی ایران به دست کورش با هدف کسب مشروعیت برگزار کرد. اما عملکرد متولیان جشن در شیوه برپایی آن، سبب تعمیق شکاف میان حکومت و مردم ایران و در نهایت به انقلاب اسلامی منجر شد.
پس از انقراض سلسله قاجار و تأسیس حکومت پهلوی اول، رضا شاه که با کودتا به قدرت رسیده و نیازمند کسب مشروعیت بود، گفتمان سیاسی-فرهنگی تازهای طرح کرد که مبتنی بر اصالت هویت ملی ایرانیان بوده و ایران باستان را به ایران دوره پهلوی پیوند میزد. در این گفتمان که پایه ایدئولوژی رسمی حکومت بود، پادشاه صاحب فرِّ ایزدی، و سلطنت و ناسیونالیسم دو ابزار تحکیم قدرت بودند و یکدیگر را متقابلاً تقویت میکردند. در این اندیشه، ایران فقط هنگامی نیرومند بود که شاه نیرومندی داشته باشد. اسلام جایی نداشت و دینی بیگانه و عامل عقبماندگی و انحطاط ایران معرفی میشد.[1]
محمدرضاشاه نیز سیاستهای پدر را دنبال کرد و پس آنکه بر مشکلات داخلی فایق آمد و بر اوضاع مسلط شد، در سال 1336 و به پیشنهاد حامیانش به فکر برگزاری جشنی برای پاسداشت دوهزار و پانصدمین سال پادشاهی کوروش -شاهی که خود را همطراز او میدانست- افتاد.[2] وی به این وسیله میخواست به سران دیگر کشورها که پیشینه نوع حکومت امروزشان به دوران باستان نمیرسید نشان دهد که پس از 2500 سال وارث برحق کورش، بنیانگذار شاهنشاهی ایران است.[3] به این ترتیب در 29 آذر 1337 شجاعالدین شفا، رایزن فرهنگی و سخنگوی دربار، اعلام کرد «به فرمان شاهنشاه در سال آینده مراسم یادبود دوهزار و پانصدمین سال بنیاد شاهنشاهی ایران به دست کورش بزرگ با شکوهی که شایسته این یادبود تاریخی و ملی است در ایران برپا خواهد شد».[4]
وزارت دربار مسئول برگزاری جشن شد و طرح کلی آن شامل دو قسمت بود: قسمت اول، اقدامات مقدماتی که باید پیش از برگزاری مراسم اصلی، توسط سازمانهای مختلف کشور انجام میگرفت و قسمت دوم، مراسم اصلی جشن که در تاریخ مقرری در تخت جمشید، پاسارگاد، تهران و سایر شهرستانها برگزار میشد.[5] بودجه مورد نیاز برای شروع در مرداد 1339، در حدود 25 میلیون تومان برآورد شد.[6]
تا سال 1342، 245 شورای جشنهای شاهنشاهی، ۱۳۷ شورای فرهنگی جشنها و ۱۹ شورای کارگری در سراسر کشور تشکیل گردید. شوراها موظف بودند با تشکیل مجالس سخنرانی، انتشار مقالات تاریخی و نمایشهای میهنی و فیلمهای متناسب «غرور ملی، شاهپرستی و میهندوستی» را در بین جوانان تقویت کنند.[7] شورای مرکزی جشن از شوراهای تابعه خود خواسته بود که به طرق مختلف از قبیل: کسر درصدی از حقوق کارمندان، کارگران، معلمان و سایر اصناف و کسبه، برگزاری مجالس جشن و گاردنپارتی و نمایش فیلم از مردم پول جمعآوری و به حساب شورای جشن واریز کنند. این رویه از سالهای اولیه تشکیل شورای جشنهای شاهنشاهی آغاز و تقریباً تا سال برگزاری مراسم اصلی ادامه داشت.[8]
علیرغم تشکیلات وسیع و دقیقی که برای برگزاری جشن در نظر گرفته شده بود، بیبرنامگی و سردرگمی برگزارکنندگان، بیتوجهی دستگاههای اداری به انجام وظایف محوله و مهمتر از همه، فراهم نشدن بودجه کافی، برگزاری جشن را بارها به تأخیر انداخت.[9] سرانجام در 29 آبان 1345 وزارت دربار اعلام کرد که به فرمان شاه مقرر شده جشن در سال 1350 برگزار گردد که «اثرات انقلاب شاه و ملت در تمام شئون به صورت کاملتری هویدا گردیده باشد».[10] در این سال، 2510 سال از فتح بابل به دست کورش در 12 اکتبر 539 پیش از میلاد میگذشت.[11]
مراسم اصلی، صبح سهشنبه 20 مهر 1350 با سخنرانی شاه در کنار آرامگاه کورش در پاسارگاد آغاز و سپس خانواده سلطنتی و مهمانان به اقامتگاههای خود در تخت جمشید روانه شدند.[12] همزمان مراسمی در مقبره رضاشاه در تهران برگزار شد که شامل اهدای گل توسط نمایندگان واحدهای مختلف ارتش، نمایندگان احزاب و نمایندگان دستههای موزیک ارتشهای خارجی بود. پیکرههای شاه و آرامگاه تعدادی از پادشاهان پیشین ایران نیز گلباران شد.[13] جمعه 23 مهر رژه تاریخ ایران که مهمترین قسمت جشن بود برگزار شد[14] و جشن با افتتاح بنای «شهیاد آریامهر» در میدان شهیاد تهران (آزادی فعلی) در 24 مهر پایان یافت.[15]
مدعوین جشن عبارت بودند از: 20 پادشاه و امیر، 5 ملکه، 21 شاهزاده، 16 رئیس جمهور، 3 نخستوزیر، 4 معاون رئیس جمهور و 2 وزیر خارجه از 69 کشور. رئیس جمهور آمریکا و فرانسه و ملکه انگلیس، غایبان بزرگ مراسم بودند که نمایندگان خود را فرستادند. غیر از مقامات مزبور، دهها تن از شخصیتهاى علمى، هنرى، صنعتى، فرهنگى، نمایندگان رسانههاى خبرى جهان و برخی نخبگان ایرانىِ مورد اعتماد حکومت نیز مهمان این جشن یکهفتهای بودند.[16]
در فاصلهای کوتاه از تخت جمشید، 3 چادر بزرگ و پیرامون آنها 59 چادر کوچکتر برای اسکان مهمانان یا پذیرایی از آنان برپا شده بود. چادرها از فرانسه وارد شده و تهویه مطبوع داشتند. داخل آنها با اشیای قیمتی تزیین شده بود.[17] «دهکده سران» توسط 4 هزار تکاور، تفنگدار دریایى و یک سیستم فوقالعاده امنیتى خودکار کاملاً مخفی، محافظت میشد. ارتش به حالت آمادهباش درآمده[18] و همه راههای منتهی به تخت جمشید بسته شدند.[19]
159 آشپز، نانوا، شیرینیپز و پیشخدمت که از پاریس به ایران آورده شده بودند، پذیرایی از 500 مهمان را بر عهده داشتند.[20] غذا و مشروب مستقیماً از رستوران ماکسیم پاریس ارسال میشد.[21] برای کارمندان دربار اونیفورمهای جدیدی با بیش از یکونیم کیلومتر نخ طلا و پانصد ساعت کار، دوخته شد.[22]
60 روزنامهنگار، عکاس و فیلمبردار از سراسر جهان به تخت جمشید آمده، بیش از یک میلیون کلمه خبر به سراسر دنیا مخابره کردند. شبکه تلویزیونى NBC آمریکا، مراسم را با استفاده از ماهواره، براى دهها میلیون بیننده آمریکایى پخش کرد. مردم ایران نیز قسمتهایى از مراسم را از تلویزیون تماشا کردند.[23]
از 24 مهر کلیه سینماهای کشور علاوه بر برنامههای جاری خود فیلمهای مستندی درباره تاریخ و تمدن ایران نمایش دادند. هدایایی (شامل لوازم خانگی، کتاب و لوازم مهد کودک) بین 650 خانه فرهنگ روستایی، توزیع و روستای آلاشت، زادگاه رضاشاه، گلباران شد.[24] نهادهای دولتی نیز به مناسبت این جشنها تکاپوهایی کردند. از آن جمله میتوان به انتشار کتابی با عنوان «25 سده مالیات» توسط وزارت دارایی، انتشار پوستر، کارتپستال و فیلم از سدها، نیروگاهها و مزارع کشت و صنعت توسط وزارت آب و برق، انتشار کتابی با عنوان «ایران در دهه 1970» به زبان انگلیسی توسط اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران و تهیه فیلم با موضوع صنایع کشور به زبانهای فارسی و انگلیسی توسط وزارت اقتصاد اشاره کرد.[25]
هزینه تمام شده این جشن، هرگز به درستى به دست نیامد و پاسخ برگزارکنندگان به پرسش خبرنگاران در این زمینه متناقض بود. اسدالله علم، وزیر دربار، جمع مخارج جشن را 16 میلیون و 800 هزار دلار (معادل تقریبی 118 میلیون تومان)[26]و حسابداری شورای مرکزی جشنها حدود 193 میلیون تومان اعلام کردند.[27] با وجود این، مخارج جشنها تا 300 میلیون دلار (معادل تقریبی 2 میلیارد تومان) نیز برآورد شده است. این در حالی است که درآمد سرانه در ایران در سال 1350، 500 دلار در سال بود[28] و مطابق آمار در سال 1351، 21 درصد جمعیت ایران دچار سوءتغذیه، 20 درصد دچار سوءتغذیه شدید و 3 درصد به نحو خطرناکی دچار سوءتغذیه بودند.[29]
برگزاری این جشنها در بُعد داخلی سه نوع واکنش در پی داشت:
عامه مردم نسبت به جشن بیتفاوت و بیاعتنا بودند؛ وابستگان حکومت از دستاوردهای جشن در تحکیم نظام شاهنشاهی و تعمیق شاهدوستی سخن میگفتند؛ و در نهایت مخالفان حکومت اعم از روحانیون و دانشگاهیان به آن شدیداً معترض بودند.[30] در این بین مؤثرترین و شدیدترین مخالفت از آنِ امام خمینی بود که آن زمان در نجف به سر میبرد. وی طی سخنرانی در اول تیر 1350 مردم را به تحریم جشن و علما را به قیام علیه آن دعوت کرده، گفت: «... برای من کاغذهایی از ایران میرسد و شکایاتی از ایران راجع به اوضاع میرسد که دائماً روح مرا در عذاب دارد. یکی از علمای محترم شیراز نوشتهاند به اینکه [در] عشایر جنوب اینجا قحطی واقع شده است و عشایر اینجا به قدری در قحطی و در گرسنگی هستند که بچههایشان را در معرض فروش قرار دادهاند.... از تهران به من نوشتهاند که در بلوچستان و سیستان و اطراف خراسان، آنجا یک قحطی و گرسنگی شدهاست که مردم هجوم آوردهاند به شهرهای بزرگ و از گرسنگی نه حیواناتی دارند و نه حیوانِ خود را میتوانند ضبط کنند... اطراف مملکت ایران در این مصیبت گرفتار هستند و میلیونها تومانش خرج جشن شاهنشاهی می شود.... به طوری که خبر شدم و نوشتهاند به من، کارشناسهای اسرائیل مشغول بپا داشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست میکنند. این اسرائیل که دشمن با اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است.... شاهنشاهی ایران، از اولی که زاییده شدهاست تا حالا ...[و] جنایات شاههای ایران روی تاریخ را سیاه کردهاست.... سر مردم را میبریدند، قتل عام میکردند، بعد برج درست میکردند با آن. برای این شاهها... ملت اسلام باید جشن بگیرد!... جشن برای او باید گرفت که در پناه او مسلمین راحتند؛ جشن برای آنی باید گرفت که برای اینکه یک خلخالی از پای یک نفر... در میآید، آرزوی مرگ میکند، نه کسی که اگر یک دفعه یک شعاری بر خلاف هوای نفس او داده بشود، بفرستد بریزند در دانشگاه.... چرا؟ برای اینکه شعار دادند که ما جشن 2500 ساله را نمیخواهیم؛ ما گرسنه هستیم؛ گرسنگی مسلمانها را رفع کنید؛ جشن نگیرید؛ روی مردهها جشن نگیرید. آقا برسانید به دنیا؛ چرا نجف اینقدر خواب است؟... ملت ایران موظف است که با این جشن مبارزه منفی بکند، مثبت نه، لازم نیست. از خانه بیرون نیایند وقتی که این جشنها هست، شرکت نکنند در جشنها؛ جایز نیست شرکت کردن در این جشنها.... اگر از تمام مملکت ایران، علمای ایران... اعتراض کنند و این مُهر سکوت را بردارند... همۀ آنها را از بین میبرند؟!... یک کاغذ برای خاطر خدا بنویسید به حکومت ایران؛ به اینکه آقا! این جشن را دست از آن بردار. مردم گرسنهاند؛ گرسنهها را سیر کنید.... بخواهید از آقایان، از افاضل اینجا، از علمای اینجا و از مراجع اینجا که آقا نصیحت کنید این حکومت را. این دارد پدر مردم را درمیآورد و اگر به این افسارگسیختگی باشد، مصیبتهای بعد بالاتر است....»[31] متن کامل این سخنرانی توسط انقلابیان اعم از روحانی و دانشگاهی تکثیر و در حد امکان توزیع شد.[32]
در پی فراخوان امام خمینی، روحانیان انقلابی به افشاگری علیه جشن پرداخته و شمار زیادی از آنها در آستانه جشن دستگیر و روانه زندان شدند.[33] همچنین دهها تلگرام مبنی بر درخواست خودداری از برگزاری جشن و صرف هزینه آن برای بهبود زندگى مردم از حوزههای علمیه شیعی خارج از کشور به نخستوزیر ارسال شد.[34] علمای داخل کشور نیز در مخالفت با جشن اعلامیه منتشر و آن را تحریم کردند.[35] دانشجویان نیز تظاهراتی در شیراز علیه جشن برگزار کردند که سرکوب و شمار زیادی دستگیر شدند. جمع دیگری از آنها در روز ضیافت بزرگ در تخت جمشید، بمبی در کنسولگری ایران در سانفرانسیسکو منفجر کردند.[36] تلگرامى با مضمون «ما لغو فورى جشن 2500 ساله را خواهانیم» به امضای مجمع عمومى نهمین کنفدراسیون دانشجویان مسلمان ایالات متحده آمریکا و کانادا به نخستوزیر ارسال شد.[37] گفتنی است نخستین عملیات سازمان مجاهدین خلق علیه حکومت پهلوی در مرداد 1350 برای برهم زدن این جشنها طراحی شد.[38]
در بُعد خارجی نیز جشن اغلب با واکنش منفی مواجه شد. برخی مطبوعات خارجی پیرامون اسرافِ صورت گرفته علیرغم وضعیت رقتبار زندگی مردم ایران نوشته، حکومت را به باد انتقاد گرفتند.[39] اقدام دولت سوئیس در اعزام عضو بازنشسته شورای حکومت فدرال به جشن، با واکنش تند نمایندگان پارلمان این کشور مواجه شد. آنها که با اعزام هر نوع نماینده در هر سطحی به جشن مخالف بودند از دولت میپرسیدند: چرا سوئیس باید نمایندهای برای شرکت در یک نمایش مسخره بفرستد؟ و تأکید میکردند وقتی مردم ایران از فقر رنج میبرند، نماینده سوئیس نباید در جشنی حضور یابد که خوراک شاه و میهمانان ثروتمندش خاویار است.[40] تنها پشتیبان جشنها اسرائیلیها بودند، چراکه میخواستند ثابت کنند که از 2500 سال پیش که قوم یهود توسط کورش از بابل آزاد شده، به فلسطین کوچ کردند، آن سرزمین زیستگاه آنها بودهاست.[41] از این رو همزمان با برگزارى جشن در ایران، در تلآویو نیز دوهزار و پانصدمین سال بنیاد شاهنشاهى را جشن گرفتند و براى گرامیداشت کوروش به رقص و پایکوبى پرداختند.[42]
علیرغم تلاش و خواست حکومت، هرگونه جاذبهای که ناسیونالیسمِ ملهم از شاهنشاهی باستانی ایران میتوانست برای ایرانیان داشته باشد، به دنبال برگزاری بسیار پرهزینه جشنهای2500 ساله از بین رفت.[43] مردم بهویژه از کنار گذاشتن همه اجناس ایرانی و استفاده از آنهمه کالا و خدمه فرانسوی خشمگین بودند.[44]
افراط شاه در تمسک به باستانگرایی -که در بطن خود حذف اسلام را به همراه داشت- در سالهای بعد و با تغییر تاریخ از هجری به شاهنشاهی به اوج رسید. اما با توجه به اینکه که مشروعیت و مقبولیت وی هم در بین مردم و هم در قانون اساسی، مشروط به آن بود که وی حامی مذهب شیعه دوازده امامی باشد و در ترویج آن بکوشد،[45] این قبیل اقدامات سرانجام سبب سقوط وی شد.
[1]. بیگدلو، رضا، باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران، تهران، نشر مرکز، 1380، ص 281 – 285.
[2]. کسری، نیلوفر، زنان ذینفوذ در خاندان پهلوی، تهران، نشر نامک، 1379، ص 225.
[3]. هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه ح.ا.مهران، تهران، اطلاعات، 1370، ص 121.
[4]. اطلاعات، 29 آذر 1337، ش 9793، ص 1.
[5]. بزم اهریمن، جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواک و دربار، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، ص 3.
[6]. همان، ص46.
[7]. همان، ص 361 و 362.
[8]. بزم اهریمن، همان، ج 2، ص 21.
[9]. بزم اهریمن، ج 1، همان، ص 23 و24 و 29.
[10]. اطلاعات، 29 آبان 1345، ش 12137، ص 1.
[11]. زونیس، ماروین، شکست شاهانه، ترجمه اسماعیل زند و بتول سعیدی، تهران، نشر نور، 1370، ص 134.
[12]. اطلاعات، 20 مهر 1350، ش 13620، ص 1.
[13]. همان، ص 53.
[14]. اطلاعات، 24 مهر 1350، ش 13623، ص 1.
[15]. اطلاعات، 25 مهر 1350، ش 13624، ص 1.
[16]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 348 و 349.
[17]. کسری، همان، ص 232.
[18]. بهنود، مسعود، دولتهاى ایران از سوم اسفند 1299 تا 22 بهمن 1357 (سیدضیاء تا بختیار)، تهران، جاویدان، 1366، ص 566.
[19]. نجاتی، همان، ص 350.
[20]. کسری، همان، ص 232.
[21]. نجاتی، همان، ص 349.
[22]. کسری، همان، ص 235.
[23]. نجاتی، همان، ص 349.
[24]. اطلاعات، 20 مهر، همان، ص 53.
[25]. اطلاعات، 20 مهر، همان، ص 9.
[26]. اطلاعات، 2 آبان 1350، ش 13630، ص 1.
[27]. بزم اهریمن، همان، ج 4، 1378، ص 389.
[28]. کسری، همان، ص 230.
[29]. کاتوزیان، محمدعلی همایون، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، 1374، ص 319.
[30]. بزم اهریمن، همان، ج 1، ص 36.
[31]. خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج 2، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 358 – 368.
[32]. بزم اهریمن، همان، ج 1، ص 37.
[33]. همان، ص 38.
[34]. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ساواک و روحانیت، ج 1، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1371، ص 26.
[35]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 346 و اسناد انقلاب اسلامی، ج 5، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 132.
[36]. کسری، همان، ص 237.
[37]. ساواک و روحانیت، همان، ص 34.
[38]. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه محمدابراهیم فتاحی و احمد گل محمدی، تهران، نشر نی، 1384، ص 606.
[39]. دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، نیمه پنهان: سیماى کارگزاران فرهنگ و سیاست، ج 14، تهران، کیهان، 1382، ص 226.
[40]. صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، 1374، ص 116.
[41]. صلواتی، فضلالله، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، اطلاعات، 1396، ص 34.
[42]. روحانی، سیدحمید، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1372، ص 528.
[43]. آبراهامیان، همان، ص 582.
[44]. زونیس، همان، ص 135- 137.
[45]. بیگدلو، همان، ص 285.