کاخ جوانان
زهرا رنجبر کرمانی
30 بازدید
کاخ جوانان از نهادهای فرهنگی وابسته به حکومت پهلوی بود که به سبب مغایرت ماهیت آن با ارزشهای ملی-مذهبی، به یکی از عوامل فرهنگیِ زمینهساز انقلاب اسلامی تبدیل شد.
در اواخر دهه 1330، حکومت پهلوی دچار فساد مالی و اداری و کشور، صحنه ناآرامیها و تظاهرات مخالفان بود.[1] در سال 1340 علی امینی با هدف خارج کردن کشور از بحران، به نخستوزیری رسید. وی توانست با اتخاذ رویه انتقاد و افشای بسیاری از سوءاستفادهها به مردم آرامش دهد. امینی کوشید تا افکار عمومی اقشار مختلف جامعه، اعم از روحانیان و دانشگاهیان را جلب[2] و برای به دست آوردن پایگاه اجتماعی در میان دانشجویان، جلسات بحث و تبادل نظر با آنان برگزار کند.[3] متعاقب این جلسات، امینی به توصیه احسان نراقی-رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران- کارشناسی فرانسوی را به عنوان مشاور دولت برگزید و او طرح ایجاد «سازمان رهبری جوانان» را ارائه کرد.[4] امینی در 23 تیر 1340 در پیامی رادیویی، هدف از تأسیس این سازمان را «امیدوار و با ایمان» تربیت کردن جوانانِ «مأیوس و دلسرد» با استفاده از «تمام وسایل نشر افکار و عقاید» برای رهبری آینده کشور اعلام کرد.[5] وی در 21 مرداد در اعلامیهای، از افراد متمکن و خیّر برای اهدای زمین یا مستغلات به منظور ایجاد اماکن تفریحی سالم برای کودکان و جوانان کمک طلبید.[6]
در کارنامه فعالیتها و خدمات «سازمان رهبری جوانان»، اقداماتی نظیر برگزاری اردو برای فارغالتحصیلان ایرانی مقیم خارج از کشور با هدف ترغیب آنان به بازگشت، تأسیس باشگاههایی با امکانات ورزشی و سالن مطالعه، برگزاری اردوهای سیاحتی و بازدید از تأسیسات و کارخانجات پیشرفته داخلی[7] و ایجاد صندوق تعاون[8] به چشم میخورد. با اینحال سازمان رهبری جوانان حتی پیش از آنکه در دی 1346 رسماً منحل شود،[9] متأثر از مشکلات داخلی، باندبازی و کارشکنی،[10] نهادی ناکارآمد و برای عموم مردم «فراموششده و بیاسم و نام» بود.[11]
در 14 مرداد 1344 شاه در بازدید از یک ساختمان متروک و نیمهتمام، به وزیر آبادانی و مسکن دستور داد با تغییرات کلی و اساسی آن را به مرکزی برای فعالیت فرهنگی، هنری و اجتماعی جوانان تبدیل کند. به این ترتیب «کاخ جوانان» در 3 آبان 1345 در جاده قدیم شمیران، سهراه ضرابخانه، توسط شاه افتتاح و غلامرضا نیکپی -وزیر مشاور وقت- به سمت ریاست هیأت مدیره آن انتخاب شد. کاخ جوانان از 5 آبان به بهره برداری رسید.[12]
شعبۀ مرکزی کاخ جوانان دارای استخر شنا، تالار اجتماعات 250 نفری، تالار مخصوص و مجهز بیلیارد و پینگپنگ، اطاق شطرنج، کتابخانه، تالار موسیقی، سالنهای کوچک اجتماعات، قسمتهای اداری، رستوران و محل تماشای تلویزیون بود.
اساسنامه کاخ جوانان در 26 ماده و 14 تبصره در اولین جلسه مجمع عمومی در 15 مهر 1346 تصویب و هدف از تأسیس آن «ایجاد محیط مناسب برای پرورش ذوق و استعداد و نیروی فکر جوانان کشور» عنوان شد. کاخ جوانان دارای شخصیت حقوقی و مرکز آن در تهران بود. جوانان بین 20 تا 30 سال با تحصیلات بالای دیپلم، حق استفاده از امکانات آن را داشتند. ارکان کاخ جوانان عبارت بودند از: مجمع عمومی و هیأت مدیره. هیأت مدیره متشکل از 11 نفر بود که 4 نفرشان توسط مجمع عمومی کاخ و 7 نفر از طرف نخستوزیر برای یک سال منصوب میشدند. کاخ موظف بود یک نسخه از گزارش سالانه هیأت مدیره و ترازنامه را برای استحضار و تصویب نخستوزیر بفرستد. همچنین تغییر و اصلاح اساسنامه باید به تصویب نخستوزیر میرسید. مطابق ماده 24 اساسنامه، هرگونه فعالیت سیاسی در کاخ جوانان ممنوع بود.[13] کاخ سهمی از بودجه فرهنگی دولت را در اختیار داشت، اما زیر نظر وزارت فرهنگ و هنر نبود.[14]
سلسله مراتب اداری در کاخ متشکل از هیأت مدیره، هیأت عامل، شورای هماهنگی گروهها، دبیرخانه و گروههایی شامل: گروه هنری، گروه ورزشی، گروه فعالیتهای اجتماعی، گروه موسیقی، گروه دوستداران کتاب، گروه تشریفات، گروه تحقیقات و بررسیهای علمی و اجتماعی، گروه پزشکی، گروه ادبی و گروه روابط بینالملل بود. هر گروه، کمیتههایی داشت که در هر یک، عدهای از اعضای کاخ فعالیت میکردند.[15] در سال 1346 الگوبرداری از فعالیتهای جوانان اسرائیل در دستور کار کاخ جوانان قرار گرفت. همچنین کاخ به محلی برای تعامل جوانان ایرانی و اسرائیلی بدل شد.[16]
بهتدریج کاخ جوانان در مناطق دیگر تهران و سایر نقاط کشور شعباتی دایر کرد. شعب تهران شامل: کاخ جوانان مرکزی، غربی، جنوبی، مهر و آبان (در جنوب غربی پایتخت)، شوش، فرحآباد، شبانهروزی دختران دانشجو و شبانهروزی پسران دانشجو و شعب شهرستانها شامل: رضائیه (ارومیه)، رشت، ساری، اصفهان، کرمان، شبانهروزی دختران دانشجو در کرمان، شبانهروزی پسران دانشجو درکرمان، سنندج و... بود.
اهم فعالیتهای کاخهای جوانان عبارت بودند از:
آموزش، بحث و سخنرانی، جلسات گروهی، سمینار، تحقیق و بررسی، انتشار دوهفتگی و سالانه کاخ جوانان، اجرای نمایشنامه، کنسرت، برگزاری جشنواره فیلم، موسیقی و تئاتر، برپایی شب شعر و فیلم، سفر داخلی، سفر خارجی، پیکنیک و گردشهای محلی و بازدیدهای درون شهری، شبنشینی، برگزاری نمایشگاه[17] و شرکت در رخدادهای ملی همچون جشن فرهنگ و هنر.[18]
کاخ جوانان مانند دیگر نهادهای فرهنگی دولتی در چارچوب ترویج و تبیین سیاستهای حکومت عمل میکرد. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و سرکوبی نهادهای مدنی و سیاسی و وابستگی هرچه بیشتر حکومت به آمریکا و ارتباط فزاینده با اسرائیل، بحران مشروعیت حکومت نمود بیشتری یافت. برای رفع این بحران و متناسبساختن ایدئولوژی حکومت با شرایط و اقتضائات جدید –با استوار شدن زمینههای سیاسی و اقتصادی برای سیاستگزاری کلانِ فرهنگی در دهه 1340- حکومت پهلوی دست به ایجاد یک ایدئولوژی زد که نویسندگان وابسته آن را «پهلویسم» نامیدند.[19] این ایدئولوژی که ریشه در دوره پهلوی اول داشت[20] بر آن بود که با تلفیق و گزینش عناصری از فرهنگ ایران باستان و ایران دوره اسلامی و سوسیالیسم و لیبرال دموکراسی غربی، مکتبی پدید آورد که «قدرت خلاقهاش از سوسیالیسم بالاتر و آزادی و تساوی حقوق آن از دموکراسی برتر و نحوه عمل آن از لیبرالهای افراطی قویتر و محکمتر»[21] باشد.
ارکان پهلویسم عبارت بودند از: انقلاب سفید، ناسیونالیسم شاهنشاهی، شبه بومیگرایی، عرفیگرایی و شبه دموکراسی. اما این ایدئولوژی که قرار بود حکومت را مستحکم کند، نتیجه عکس داد؛ چراکه عناصر آن از دو جنبه درونی و بیرونی متناقض و ناسازگار بودند. پهلویسم از جنبه بیرونی با جامعه و نظام سیاسی جهانی ناسازگار و از بُعد درونی، سیستمی نامنسجم و متناقض بود که کارایی آن را به شدت کاهش میداد. پهلویسم، تلفیقی ناهمبسته، نامتقارن و اجباری از عناصر سنتی و مدرن، سکولار و مذهبی و دموکراتیک و استبدادی بود.[22] حکومت طی 15 سال بعد از انقلاب سفید به نابودی فرهنگ هزاران ساله ایرانیان کمر بست تا بتواند با ارائه فرهنگ جایگزین، مردم را مطیع خود کند، اما نتیجه اداره کشور با چنین ترکیبِ بیگانه با فرهنگ و روحیه ایرانی، بیگانگی مردم و حکومت را به بالاترین حد رساند.[23] گسیختگی فرهنگی به همراه مشکلات اقتصادی، بهویژه بر دو گروه از ایرانیان، تأثیر منفی نهاد؛ محرومان و جوانان.[24] معضلات فرهنگی دست کم همانقدر زمینهساز انقلاب اسلامی ایران بودند که ناکامی طرحهای توسعه صنعتی و کشاورزی حکومت. انقلاب ایران نیز مانند بسیاری از انقلابها در جهان سوم، ورای زمینههای اقتصادی و سیاسی، در وهله نخست، قیامی فرهنگی برای استرداد و بازیابی هویت گم شده بود.[25]
به این ترتیب، فعالیت کاخ جوانان با مخالفت افراد متدین و روحانیان مواجه شد؛ چراکه آن را درتضاد با ارزشهای دینی-بومی دانسته[26]و خانوادهها را از آن نهی میکردند.[27]
علیرغم نظارت ساواک، کاخ جوانان به محلی برای فعالیت سیاسی و عضوگیری احزاب مخالف حکومت تبدیل شد.[28] در سال 1354 به فرمان نخستوزیر، امیرعباس هویدا، اداره کاخ به حزب رستاخیز ملت ایران سپرده و امر شد هر دانشجویی که خواهان استقلال کاخ باشد باید از آن اخراج شود.[29] با اوجگیری انقلاب اسلامی در نیمه دوم سال 1357، افراد انقلابی به کاخهای جوانان در سراسر کشور به عنوان یکی از نهادهای فرهنگی حکومت، یورش برده[30] و خواستار انحلال آن شدند.[31] در بهمن 1357 کارکنان کاخ جوانان، نام آن را به «سازمان ملى امور جوانان» تغییر داده، به انقلاب پیوستند.[32]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تصویب شورای انقلاب در 22 اسفند 1358 «بهرهبرداری از کانونهای ورزشی و فرهنگی اسلامی جوانان (کاخهای جوانان سابق) در سراسر کشور از 1 فروردین ۱۳۵۹ به عهده اداره کل امور تربیتی وزارت آموزش و پرورش» سپرده شد تا با نام «باشگاه پرورشی دانشآموزان» به کار و فعالیت خود ادامه دهد. همچنین مقرر شد سازمان تربیت بدنی ایران کلیه وسایل، تأسیسات، امکانات، اموال منقول و غیر منقول، پرسنل شاغل و اماکن کانونهای یاد شده را به وزارت آموزش و پرورش، تحویل دهد.[33]
در سالهای 1352و1353 پژوهشی با عنوان «بررسی فرهنگی-اجتماعی کاخهای جوانان تهران» از سوی مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی شورای عالی فرهنگ و هنر انجام و در سال 1355 منتشر شد.[34] در بخشی از آن با رویکرد آسیبشناسی کاخهای جوانان چنین آمده است:
«هدف از ایجاد اینگونه مؤسسات، به وجود آوردن و گسترش نوعی فرهنگ خاص است که عاری از هرگونه جهتگیری سیاسی باشد. بدین وسیله برخی از جوانان در اوقات فراغت، جذب این مراکز میشوند و با رابطهها و ارزشهای موجود در کاخ به نوعی درگیر و پذیرای تأثیراتی از فضای فرهنگی کاخ در اندیشه و عمل و رفتار خویش میشوند.[35] در این مکان کمترین توجه به مسایل و عوامل سرنوشتساز اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مبذول میشود و به همین سبب، اذهان و اعمال [جوانان] پیرامون استفاده بیشتر از امکانات تفریحی و گذراندن اوقات فراغت است. مهمترین عامل بازدارنده در این جریان، منع هر نوع فعالیت و تفکر سیاسی در کاخ است که آنها را از نگرش و کنجکاوی در امور و مسایل حاد و حیاتی اجتماع بازمیدارد. از این رو جوانانِ عضو کاخهای جوانان، تأثیری در روند این مقولات و تجارب عملی خود در جامعه ندارند و بهناچار تمامی استعدادها و تواناییهای عملی آنان در چارچوب امکانات و فضای فرهنگی کاخ به جریان میافتد....»[36]
1. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 134.
2. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1378، ص 597 و 598.
3. امینی، ایرج، بر بال بحران، زندگی سیاسی علی امینی. تهران، نشر ماهی، 1388، ص 349.
4. رسولی، مرتضی و احسان نراقی، «ساختار ارتش و ساواک و ناکارآمدی رژیم پهلوی از زبان دکتر احسان نراقی»، تاریخ معاصر ایران، زمستان 1381، ش 24، ص 201 و 202.
5. امینی، همان.
6. اطلاعات، 21 مرداد 1340، ش 10576، ص 1 و 20.
7. رسولی، مرتضی و محمد عبدالله گرجی، «مصاحبه با محمد عبدالله گرجی»، تاریخ معاصر ایران، بهار و تابستان 1381، ش 21 و 22، ص 378.
8. کیهان، 26 فروردین 1341، ش 5627، ص 13.
9. سامانه منابع دیجیتال سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ش 29580/230.
10. گرجی، همان.
11. اطلاعات، 11 فروردین 1342، ش 11056، ص 12.
12. اطلاعات، 4 آبان 1345، ش 12116، ص 1 و 12.
13. سامانه منابع، همان، ش 33810/999.
14. ستاری، جلال، در بیدولتی فرهنگ، تهران، نشر مرکز، 1379، ص 42.
15. بررسی فرهنگی-اجتماعی کاخهای جوانان، تهران، شورای عالی فرهنگ و هنر، 2535، ص 9 و 10.
16.کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ص 385؛ غلامرضا نیکپی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، ص 44.
17. سامانه منابع، همان، ش 17175/220.
18. همان، ش 84403/293.
19. هنرمند، منوچهر، پهلویسم، مکتب نو، بی نا، 1345، ص 40.
20. آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، ص 239.
21. هنرمند، همان، ص 49.
22. علیاکبری، محمد و رضا بیگدلو، «پهلویسم، ایدئولوژی رسمی دولت محمدرضا پهلوی در دهههای 1350-1340ش»، گنجینه اسناد، زمستان 1390، ش 84، ص 8 – 19.
23. اطلاعات، 9 بهمن 1357، ش 15771، ص 5.
24. اطلاعات، 1 آبان 1358، ش 15984، ص 4.
25. ستاری، همان، ص 61.
26. شهید حجتالاسلام فضلالله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 284.
27. حجتالاسلام و المسلمین علی دوانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1396، ص 242.
28. تشکیلات تهران حزب توده به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392، ص 111.
29. غلامرضا نیکپی، همان، ص 259.
30. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 14، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص 299.
31. همان، ج 13، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص 116.
32. بولتن خبرگزارى پارس عادى، 1/11/1357، ش 297، ص 6.
33. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، قوانین و مقررات، شماره 98665.
34. بررسی فرهنگی-اجتماعی، همان، ص 4.
35. همان، ص 103 و 104.
36. همان، ص 106 و 107.