زندان قزل‌قلعه

جلیل امجدی
16 بازدید

زندان قزل‌قلعه از زندان‌های مشهور تهران در دورﮤ پهلوی بود.

در گذشته سه نقطه در شمال غرب تهران به نام «قزل‌قلعه» معروف بود: یکی در ضلع شمالی خیابان فاطمی کنونی که زمین آنجا به شهرداری رسید و شهرداری تهران بنای بسیار بلندی در آنجا احداث کرد که اکنون در اختیار وزارت کشور است؛ دوم در غرب این محل و سوم در فاصلۀ چندصدمتری شمال آن. ازاین‌میان قلعۀ سوم بزرگ‌تر بود.[1]

به احتمال زیاد نخستین‌بار در این منطقه به دستور آقامحمدخان قاجار پادگانی نظامی ساخته شده بود.[2] بعدها ناصرالدین شاه که برای تفریح به این منطقه می‌آمد، در یکی از سفرها، دستور احداث قورخانه را داد[3] و در آنجا محلی شبیه پادگان‌های امروزی ساخته شد که محل نگهداری اسب‌های حکومت، شتر خان‌ها و استقرار افراد نظامی بود.[4]

در دوران محمدرضا پهلوی، به‌خصوص پس از کودتای 28 مرداد 1332،[5] با پر شدن ظرفیت زندان‌های قصر و مرکزی و نیز زندان‌های شهرستان‌ها،[6] با صلاحدید بریتانیایی‌ها،[7] در پی یافتن چاره‌ای موقت، قزل‌قلعه از حالت سربازخانه خارج شد و به زندان تغییر یافت[8] و دویست محکوم به آنجا انتقال داده شدند.[9] این زندان به‌وسیلۀ ستاد ارتش اداره می‌شد[10] و ازآنجاکه با طرح و نقشۀ ازپیش‌ساخته‌شده به وجود نیامده بود،[11] نوعی بازداشتگاه و زندان موقت محسوب می‌شد[12] و از آن برای دوران موقت بازجویی استفاده می‌کردند.[13] در آغاز دهۀ پنجاه در قزل‌قلعه از کسی بازجویی نمی‌شد، بلکه زندانیانی در آنجا نگهداری می‌شدند که محکومیتشان مشخص شده و قرار بود همچنان زیرنظر ساواک باشند.[14]

در سال‌های پیش از تأسیس ساواک و چند سالی بعد از آن، زندانیان سیاسی و تمام کسانی که به اتهام فعالیت‌های ضدّرژیم دستگیر می‌شدند، معمولاً در قزل‌قلعه نگهداری می‌شدند.[15]

با پیروزی کودتای 28 مرداد 1332 و دستگیری افراد بسیاری، ارتش این ساختمان و قلعه را در اختیار تشکیلات امنیتی سرلشکر بختیار، فرماندار نظامی تهران، قرار داد[16] و ماشین شکنجۀ حکومت پهلوی سرعت گرفت. پس از دستگیری اعضای سازمان افسران حزب توده، قزل‌قلعه مملو از کادرهای سرشناس حزب توده شد. نخستین شمارﮤ مجلۀ عبرت، ارگان نادمین قزل‌قلعه، پس از سرکوب و شکست سیاسی‌تشکیلاتی حزب توده، در این زندان منتشر شد.[17]

شکنجه‌گران و بازجویان قزل‌قلعه، به این دلیل که هنوز شکنجه‌ها نظام‌مند نشده و تجربه‌های شکنجه‌گران موساد و سیا به ایران منتقل نشده بود، به سلیقۀ خود از متهمان بازجویی و آنان را شکنجه می‌کردند. براثر این بی‌تجربگی بود که گاه شکنجه‌ها‌ منجر به مرگ برخی از متهمان می‌شد.[18]

حمام قزل‌قلعه، اتاق شکنجۀ زندان بود. استفاده از بطری آب گرم و تخم‌مرغ داغ ازجمله دردناک‌ترین و خطرناک‌ترین شکنجه‌هایی بود که قربانیان کمی توانستند از عوارض مرگبار آن‌ها جان به در برند.[19] مرسوم‌ترین نوع شکنجه در قزل‌قلعه، استفاده از کابل و شلاق بود. همچنین برای شکنجه از دستگاه‌های ناخن‌کش استفاده می‌کردند، یا اینکه مارهای سمی و غیرسمی را به جان زندانیان می‌انداختند، یا ساعت‌ها چشم زندانی را می‌بستند و او را سرپا نگه می‌داشتند و گاه بشکه‌ای پر از خرده‌شیشه می‌کردند و زندانی را برهنه در آن قرار می‌دادند.[20]

در دوران نخست‌وزیری اقبال در سال 1336ش، چهارده نفر از افرادی ‌چون محمدتقی شریعتی، علی شریعتی، و... در خراسان دستگیر، به تهران اعزام و همراه سایر مبارزان در قزل‌قلعه زندانی شدند.[21]

بیش از شصت نفر از عالمان پیر و افراد مسن، در سال 1342ش در قزل‌قلعه زندانی شدند. بیشتر این عالمان پس از مدت کوتاهی آزاد شدند؛ اما آیت‌الله طالقانی و تعدادی دیگر، مدت بیشتری در قزل‌قلعه در بازداشت به سر بردند.[22]

 سید مصطفی خمینی نیز هم‌زمان با تبعید امام خمینی در 13 آبان 1343 از ایران به ترکیه، دستگیر و در قزل‌قلعه زندانی شد.[23] افزون بر این، قزل‌قلعه زندانیان سیاسی دیگری از مبارزان مشهور و غیرمشهور به خود دیده است؛ ازجمله سید کاظم قریشی، سید مهدی امام‌جمارانی، مهندس عزت‌الله سحابی، مهندس محمد توسلی،[24] دکتر احمد طباطبایی، علیرضا زمردیان، هاشمی رفسنجانی، محمود سیدی کاشانی،[25] سید احمد خمینی،[26] شیخ مصطفی رهنما، دکتر یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان.[27] این زندانیان در سه بند مختلف توده‌ای‌ها، جبهه ملی‌ها و مسلمانان پراکنده بودند.[28]

رئیسان زندان قزل قلعه در فاصلۀ سال‌های 1336 تا 1350ش عبارت‌اند از: سرگرد جناب (1336 تا 1341)، سروان حشمت‌الله آشتیانی‌نسب (1341 و 1342)، سرگرد خلج هدایتی (1343 تا 1347)، سرهنگ سیف‌الدین عصار (1347 تا 1350).[29]

با آغاز مبارزات مسلحانه و بالا رفتن شمار دستگیری اعضا و هواداران گروه‌های چریکی، ترکیب زندانیان قزل‌قلعه مانند سایر زندان‌ها تغییر یافت، به‌طوری که در آغاز دهۀ پنجاه، بیشتر زندانیان قزل‌قلعه را هواداران مشی چریکی سازمان فدائیان خلق و سازمان مجاهدین خلق تشکیل می‌دادند. باقی زندانیان افراد منفرد، توده‌ای و کنفدراسیونی بودند.[30]

کمبود جا و نیاز به سلول‌های بیشتر، سبب افتتاح زندان اوین در سال 1349ش شد.[31] بدین‌ترتیب ساواک، زندانیانی را که برایش اهمیت بیشتری داشتند به زندان اوین می‌برد و پس از اتمام بازجویی تا فاصلۀ بازپرسی و دادگاه، به زندان قزل‌قلعه منتقل می‌کرد. بعضی مواقع نیز که زندان اوین ظرفیت نگهداری زندانیان را نداشت، زندانی بازداشتی به سلول قزل‌قلعه فرستاده می‌شد.[32]

زندان قزل‌قلعه تا سال 1352ش دایر بود و پس از آن تخریب شد.[33] با انحلال زندان قزل‌قلعه، کارمندان اداری این زندان به اوین منتقل شدند.[34]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در اسفند 1357 بقایای زندان قزل‌قلعه که پس از تخلیه و در جریان انقلاب ویران شده بود، به‌روی مردم گشوده شد.[35] سرانجام در سال 1358، چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بولدوزرهای شهرداری آنچه از قزل‌قلعه باقی مانده بود کاملاً تخریب کردند.[36]

اکنون در قسمتی از فضای زندان قدیمی قزل‌قلعه که بین امیرآباد (کارتر) شمالی و یوسف‌آباد (سید جمال‌الدین اسدآبادی) است، میدان عرضۀ میوه و تره‌بار دایر است.[37]


[1]. معتمدی، محسن؛ جغرافیای تاریخی تهران؛ مرکز نشر دانشگاهی، 1381ش، ص387 و 388.

[2]. اینترنت؛ خوب بود زندان قزل‌قلعه باقی می‌ماند؛ http://www.mytrip.ir/index.php/the-new/6692-1387.

[3]. طباطبایی، سید محمدهادی، میکائیلی، جعفر و میرجمهری، سید پژمان؛ تهران 100: ویژه‌نامۀ صدسالگی شهرداری تهران؛ تهران، مرکز آموزش سازمان فرهنگی‌هنری شهرداری تهران، 1387ش، ص26.

[4]. خاطرات حجت‌الاسلام موحدی ساوجی(ره)؛ تدوین عباس پناهی، مصاحبه‌کننده مرتضی میردار و علی‌ حسین‌پور؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381ش، ص145. تداوم حیات سیاسی در اختناق: تاریخ شفاهی نهضت مقاومت ملی ایران؛ به‌کوشش وحید میرزاده؛ تهران، سلک، 1383ش، ص198.

[5]. خوب بود زندان قزل‌قلعه باقی می‌ماند. تداوم حیات سیاسی در اختناق، ص198.

[6]. آبراهامیان، یرواند؛ اعترافات شکنجه‌شدگان: زندان‌ها و ابراز ندامت‌های علنی در ایران نوین؛ ترجمۀ رضا شریفها؛ سوئد، باران، 2003م، ص135.

[7]. همان، ص181.

[8]. همان، ص135. خوب بود زندان قزل‌قلعه باقی می‌ماند. تداوم حیات سیاسی در اختناق، ص198.

[9]. اعترافات شکنجه‌شدگان، ص135.

[10]. مقاومت در زندان: خاطرات شادروان عباس رادنیا سال‌های 1340 تا 1343، بخش‌هایی از جریان محاکمات عباس رادنیا، محمد بسته‌نگار و مصطفی مفیدی در سال 1343؛ به‌کوشش ابراهیم یزدی؛ تهران، قلم، 1378ش، ص348.

[11]. خاطرات حجت‌الاسلام موحدی ساوجی(ره)، ص145.

[12]. دلدادگان آزادی: معرفی زندانیان سیاسی قبل از انقلاب؛ به‌اهتمام کانون زندانیان سیاسی مسلمان (قبل از انقلاب)، جلیل امجدی و محسن علی‌نژادقمی؛ تهران، رسانش، 1383ش، دفتر اول، ص29. خاطرات احمد احمد؛ به‌کوشش محسن کاظمی؛ تهران، حوزﮤ هنری، 1379ش، ص222.

[13]. خاطرات جواد منصوری؛ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی؛ تهران، حوزﮤ هنری، 1376ش، ص119.

[14]. سماکار، عباس؛ من یک شورشی هستم: خاطرات زندان؛ تهران، مهراندیش، 1382ش، ص269 و 270.

[15]. هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ دوران مبارزه: خاطرات، تصویرها، اسناد، ‌گاه‌شمار؛ زیرنظر محسن هاشمی؛ تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376ش، ج1، ص523 و 524.

[16]. اینترنت؛ قزل‌قلعه، قتلگاه شش هزار زندانی سیاسی و زندان شصت هزار فعال سیاسی؛ ma.meinss.net.

[17]. عمویی، محمدعلی؛ درد زمانه: خاطرات محمدعلی عمویی (1357ـ1320)؛ تهران، آنزان، 1377ش، ص172 و 173.

[18]. همان، ص90.

[19]. همان، ص90 و 91.

[20]. «قزل‌قلعه، از پیچ‌وخم دهلیزهای نمور تا غرفه‌های میوه و تره‌بار»، کیهان سال، 1364ش، ص24.

[21]. دلدادگان آزادی، ج1، ص183. تداوم حیات سیاسی در اختناق، ص161 و 162.

[22]. خاطرات حجت‌الاسلام جعفر شجونی؛ به‌کوشش علی‌رضا اسماعیلی؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381ش، ص69 و 70.

[23]. خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)؛ به‌کوشش محسن کاظمی؛ تهران، سورﮤ مهر، 1388ش، ص148.

[24]. دوران مبارزه، ج1، ص205 و 206.

[25]. سحابی، عزت‌الله؛ نیم قرن خاطره و تجربه (از دوران کودکی تا انقلاب 57)؛ تهران، فرهنگ صبا، 1388ش، ج1، ص316.

[26]. انصاری، حمید؛ مهاجر قبیلۀ ایمان: زندگی‌نامۀ یادگار امام، حضرت حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج سید احمد خمینی؛ تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375ش، ص‌37.

[27]. ترکمان، محمد؛ یادنامۀ دکتر یدالله سحابی: اُسوﮤ اخلاق و سلوک اجتماعی؛ تهران، قلم، 1383ش، ص25.

[28]. خاطرات علی دانش‌منفرد؛ تدوین رضا بسطامی؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384ش، ص25.

[29]. قزل‌قلعه، قتلگاه شش هزار زندانی سیاسی و زندان شصت هزار فعال سیاسی، ص49.

[30]. من یک شورشی هستم، ص283.

[31]. خاطرات جواد منصوری، ص119. دوران مبارزه، ج1، ص524.

[32]. خاطرات احمد احمد، ص222.

[33]. خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان)؛ در گفت‌وگو با علی‌اشرف درویشیان؛ تهران، چشمه، 1378ش، ص365.

[34]. همان، ص224.

[35]. «نگذارید قزل‌قلعه به‌کلی ویران شود»؛ تهران مصور، شمارﮤ 8 (اسفند 1357)، ص7.

[36]. « قزل‌قلعه، از پیچ‌وخم دهلیزهای نمور تا غرفه‌های میوه و تره‌بار»، ص25.

[37]. از وانان تا وین: پژوهشی در خاطرات عزت‌الله باقری و نگاهی دیگر به تفکر چپ؛ در گفت‌وگو با کامبیز لاچینی؛ تهران، حنا، 1387ش، ج1، ص347.