زندان عشرتآباد
علی منوچهری
16 بازدید
«عشرتآباد» یکی از قصرهای عهد ناصری بود که پس از کودتای سوم اسفند 1299 بهعنوان زندان استفاده شد.
در سال 1291ق، به امر ناصرالدین شاه، طرح بنای قصر عشرتآباد در شمال تهران ریخته شد.[1] ساختمان آن بدیع و ازلحاظ سبک ساده و عبارت از یک برج بلند چندطبقه بود.
پس از کودتای سوم اسفند 1299 عدﮤ زیادی از رجال دستگیر و در محوطۀ باغ و قصر عشرتآباد زندانی شدند. با تقویت و توسعۀ قشون، عشرتآباد و محوطۀ بسیار وسیع آن بهکلی در اختیار قشون قرار گرفت و با احداث ساختمانهایی در آن به پادگان تبدیل شد. علاوه بر این، از بخشی از آن نیز بهعنوان زندان استفاده میشد؛ بهخصوص در مواقعی که شمار زندانیان ناگهان افزایش مییافت و در زندانهای رسمی جا نبود (مثلاً پس از 28 مرداد یا 15 خرداد 42)، تا زمان روشن شدن تکلیف زندانیان، از عشرتآباد بهعنوان زندان موقت استفاده میشد.[2]
زندان عشرتآباد در قسمت شمالی درِ پادگان قرار گرفته بود و یک اتاق بزرگ ویژﮤ مسئولان زندان داشت. یک درِ نهچندان بزرگ، بازداشتگاه را از حیاط پادگان و اتاقهای نگهبانی جدا میکرد. در یک راهرو سهمتری بهشکل «L» چند سلول قدیمی وجود داشت. هر سلول دارای سکویی بلند و یک کفشکن بود و برای دو نفر ساخته شده بود. در انتهای شرقی راهرو یک در به حیاط نسبتاً بزرگی باز میشد. در قسمت شمالی حیاط دو اتاق بزرگ بهشکل همان سلولها وجود داشت که ویژﮤ زندان سیاسی عشرتآباد بود.
امکانات عشرتآباد از زندانهای دیگر بهتر بود. روزنامه، تعدادی کتاب و چند رادیوی یک موج بهصورت آزاد در آنجا وجود داشت. یک رادیوی دو موج نیز گاهی اوقات مخفیانه به زندان وارد و به افراد مطمئنی سپرده میشد که این افراد مسئول شنیدن خبرها و پخش آن بودند. ملاقات نیز هر هفته آزاد بود؛ ملاقاتها بیشتر در پای دیوار زندان انجام میشد که فاصلۀ چندانی با خیابان نداشت.[3]
زندان پادگان نظامی عشرتآباد با زندان قزلقلعه بیشباهت نبود؛ یک سالن با هشت سلول انفرادی و یک حیاط با چند اتاق عمومی داشت. درهای سلولهای آنجا باز بود و همۀ زندانیان با هم غذا میخوردند.[4] فضای سلولهای زندان عشرتآباد با سایر زندانها قابلقیاس نبود. ابعاد سلولها سه در دو متر بود؛ درحالیکه در سلولهای زندانهای دیگر به زحمت میشد جایی برای خوابیدن یافت. راهروهای زندان نیز همین حالت را داشت؛ راهروهایی طویل با عرض حداقل چهار متر، فضایی داشت که زندانیان کمتر احساس محصور بودن میکردند. کل زندان تحت نظارت و مدیریت ارتش قرار داشت. هرچند قوانین بسیار سخت و نظامی بر این زندان حاکم بود، درمجموع از زندان ساواک بسیار بهتر بود. سقف سلولهای زندان از فلز و بهصورت شیروانی ساخته شده بود که با تابیدن آفتاب خرداد ماه آنچنان گرمایی به درون سلولها منتقل میکرد که «در اولین ساعات بعدازظهر، سلول جهنم میشد». تنها منفذ سلول، پنجرﮤ کوچکی بود که در قسمت انتهایی دیوار و چسبیده به سقف قرار داشت.[5]
معمولاً از این زندان پس از پایان بازجویی برای نگهداری زندانیانی استفاده میشد که در انتظار دادگاه بودند. همچنین بهدلیل نزدیکیاش به دادرسی ارتش، بردن و آوردن زندانیان برای تشریفات دادگاه آسان بود.[6] گاه نیز بعضی از زندانیان محکوم به اعدام را که از زندان موقت شهربانی به زندان عشرتآباد میآوردند، تا اذان صبح نگه میداشتند و بعد تیرباران میکردند.[7] گاهی جلسات دادگاههای افراد مهم به دور از انظار تماشاچیان و خبرنگاران و تنها با حضور اعضای درجهیک خانوادﮤ متهمان و وکیلان تسخیری آنان در اتاق کوچکی داخل پادگان عشرتآباد انجام میشد.[8]
بهدلیل قدیمی بودن بنای پادگان عشرتآباد، دستشوییهای آن در حیاط قرار داشت و زندانیان برای دست شستن و وضو گرفتن باید به سر حوض میرفتند. در گوشۀ حیاط دو اتاق بزرگ عمومی بود. بازجویی از زندانیان جدید با شلاق و کتک و فریاد همراه بود. زندانیان مضروب و بیهوش را از اتاق بازجویی به سلولها منتقل میکردند.[9] زندانیان سیاسیِ واردشده به این زندان را پس از چند روز انفرادی در یک جا جمع میکردند. سالنی که در آن سلولهای انفرادی قرار داشت، شامل یک حیاط میشد و آن حیاط نیز محلی قدیمی شبیه آسایشگاه سربازان بود. تختهای آن را بالا آورده بودند، مانند محل زورخانه که میان آن گود و اطرافش بلند است؛ با این تفاوت که آنجا از سطح حیاط گودتر نبود، اما آن تختها را تقریباً بهاندازﮤ یکونیم متر بالا آورده بودند که افراد روی آنها استراحت کنند و پایین آن نیز مانند یک پاگرد بود.[10] ازجمله مزایای این زندان در قیاس با زندانهای دیگر، باز بودن درِ سلولها و امکان تجمع برای زندانیان بود. در دورهای زندانیان اجازﮤ برگزاری کلاس آموزش قرآن یافته بودند. روز سیزدهم فروردین نیز گاهی اجازه مییافتند که در حیاط زندان پتو بیندازند و با خانوادهها ملاقات حضوری داشته باشند.[11]
امام خمینی در جریان قیام پانزده خرداد 1342 در چهارم تیر به این زندان منتقل شدند و تا یازدهم مرداد همان سال زندانی بودند. امام ابتدا در سلول انفرادی بودند و سپس با آیتالله سید حسن قمی و شیخ بهاءالدین محلاتی به بند عمومی منتقل شدند. امام خمینی پس از آزادی میگفتند که گاهی در آن سلول دچار مشکل تنفس میشدند و برای تنفس پشت پنجرﮤ درِ سلول میرفتند، بینیشان را به پنجره میچسباندند و نفس عمیق میکشیدند.[12]
ازجمله افراد دیگری که در سال 1342ش به زندان عشرتآباد منتقل شدند، عزتالله سحابی، آیتالله سید عبدالحسین دستغیب و طیب حاجرضایی بودند.[13]
در روز 22 بهمن 1357 درحالیکه پادگان عشرتآباد توسط افراد مسلح محاصره شده بود، از داخل پادگان تعداد زیادی از سربازان لباسهای سربازی خود را از تن درآوردند و با پیوستن به مردم، با سلاحهای خود بهطرف پادگان تیراندازی کردند؛ تا آنکه در ساعت دوازده ظهر، پادگان عشرتآباد درحالیکه بخشی از آن در حال سوختن بود سقوط کرد.[14] در روز 22 بهمن سیوچهار نفر از مردم مبارز در جریان تصرف پادگان عشرتآباد به شهادت رسیدند.[15]
زندان عشرتآباد در حال حاضر در محوطۀ پادگان ولیعصر(عج) قرار گرفته است.
[1]. شهیدی مازندرانی، حسین؛ سرگذشت تهران؛ تهران، راه مانا، 1383ش، ص251.
[2]. خاطرات حجتالاسلام موحدی ساوجی(ره)؛ تدوین عباس پناهی، مصاحبهکننده مرتضی میردار و علی حسینپور؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1381ش، ص73. هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ دوران مبارزه: خاطرات، تصویرها، اسناد، گاهشمار؛ زیرنظر محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376ش، ج1، ص258 و 259.
[3]. «بیماری روماتیسم و زخم معده، خاطرات زندان ـ 4»؛ تهران مصور، سال 37، شمارﮤ 13 (جمعه، 31 فروردین 1358)، ص56.
[4]. دوران مبارزه: خاطرات، تصویرها، اسناد، گاهشمار، ج1، ص258 و 259.
[5]. خاطرات زندان: گزیدهای از ناگفتههای زندانیان سیاسی حکومت پهلوی؛ بهکوشش سید سعید غیاثیان؛ تهران، سورﮤ مهر، 1388ش، ص177.
[6]. دوران مبارزه: خاطرات، تصویرها، اسناد، گاهشمار، ج1، ص258 و 259.
[7]. ناگفتهها: خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، پاریس (پاییز 1978ـ1357)؛ بهکوشش محمود مقدسی، مسعود دهشور، حمیدرضا شیرازی؛ تهران، رسا، 1370ش، ص252.
[8]. سحابی، عزتالله؛ نیم قرن خاطره و تجربه (از دوران کودکی تا انقلاب 57)؛ تهران، فرهنگ صبا، 1388ش، ج1، ص262.
[9]. همان، ص259.
[10]. خاطرات حجتالاسلام موحدی ساوجی(ره)، ص75.
[11]. دوران مبارزه: خاطرات، تصویرها، اسناد، گاهشمار، ج1، ص259.
[12]. همان، ص258 و 259. حدیث رویش: خاطرات و یادداشتهای حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382ش، ص96.
[13]. همگام با آزادی: خاطرات شفاهی دکتر سید محمدمهدی جعفری؛ مصاحبه و تدوین سید قاسم یاحسینی؛ قم، صحیفۀ خرد، 1389ش، ج1، ص136.
[14]. علیاننژاد، میرزاباقر؛ روزشمار انقلاب اسلامی؛ سورﮤ مهر، 1401ش، ج20، ص80.
[15]. همان، ص285.