بیانیۀ اعلام مواضع

رقیه متانی
20 بازدید

انتشار بیانیۀ تغییر مواضع ایدئولوژیک که پس از گرایش شماری از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران به مارکسیسم در سال 1354 اعلام شد، یکی از تحولات بزرگ در تاریخ مبارزات مسلحانه علیه حکومت پهلوی در دهۀ پنجاه شمسی بود که پیامدهای گوناگونی به دنبال داشت.

بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق که نخستین تجربیات سیاسی خود را در نهضت آزادی، در دوران دانشجویی در دانشگاه تهران به دست آورده بودند، با تشکیل گروهی به نام «سازمان مجاهدین خلق» به مبارزﮤ مسلحانه روی آوردند. اندیشه‌های مجاهدین خلق از همان آغاز به‌شدت تحت‌تأثیر آموزه‌های چپ بود. ازهمین‌رو، بنیان‌گذاران اولیه کوشیدند ایدئولوژی سازمان را با تبیین و تلفیق برخی از نظریات پرطرف‌دار مارکسیسم در قالب باورهای اسلامی تدوین کنند. به‌این‌ترتیب ردّپای نظریه‌های مارکسیستی در زمینه‌های تکامل اجتماعی، تضاد دیالکتیک، ماتریالیسم تاریخی و برخی دیگر از مقولات در اندیشه‌های مجاهدین پدیدار شد. پس از دستگیری رهبران اولیۀ سازمان در سال 1350، گرایش به مارکسیسم گسترش بیشتری یافت و درنهایت در سال 1354 در جزوه‌ای با عنوان «بیانیۀ اعلام مواضع ایدئولوژیک» به بیان آشکار آن انجامید که باعث دسته‌بندی‌های مختلف بین اعضای سازمان شد.[1]

پس از دستگیری رهبران اولیۀ سازمان مجاهدین خلق در سال 1350، گرایش به مارکسیسم در بین اعضا گسترش یافت. تقی شهرام در سال 1352 برای نخستین بار ایدئولوژی مذهبی سازمان را نقد و بازخوانی کرد که به‌تدریج به نفی اصول و مبانی ایدئولوژی اسلامی سازمان منجر شد. مباحث مرتبط با تغییر ایدئولوژی سازمان ابتدا در «جزوﮤ سبز» و سپس در سال 1354 در بیانیۀ‌ اعلامیه مواضع ایدئولوژیک سازمان انعکاس یافت و در آن به‌طور روشن، مارکسیسم تنها ایدئولوژی اصولی و علمی معرفی شد. همچنین اعلام گردید که فلسفۀ انقلابی راستین را باید در مارکسیسم جست‌وجو کرد، نه در اسلام.[2] تقی شهرام و پس از او بهرام آرام از اعضای مؤثر سازمان در تغییر ایدئولوژی آن بودند. منحرفان سازمان مجاهدین خلق در جزوﮤ خود به مهندس بازرگان حمله‌های شدیدی داشتند. آنان به این نتیجه رسیدند که ماتریالیسم دیالکتیک تنها روش صحیح علمی برای حل مشکلات و تضادهای فکری آنان است و معتقد شدند که در این مدت از بازرگان ـ که او را پدر فکری و معنوی سازمان مجاهدین خلق می‌دانستند ـ فریب خورده‌اند.[3]

ازجمله پیامدهای انتشار اعلامیۀ تغییر مواضع، تقسیم سازمان مجاهدین خلق به دو جناح وفادار به ایدئولوژی اولیۀ سازمان، و معتقدان به ایدئولوژی مارکسیسم لنینیسم بود.[4] تصفیه‌های خونین بین اعضای موافق و مخالفِ تغییر ایدئولوژی سازمان، از دیگر پیامدهای این اتفاق بود. اختلاف در بین اعضای زندانی سازمان نیز سرایت کرد و کوشش‌های آنان را برای حفظ رابطۀ خود با عناصر مذهبی داخل زندان بی‌فایده ساخت. کشته شدن مجید شریف واقفی که هدایت و رهبری بخش مذهبی سازمان را به عهده داشت و به دام ساواک انداختن مرتضی صمدیه لباف، نمونه‌هایی از عملیات مارکسیست‌ها برضدّ وفاداران به اسلام در سازمان بود.[5] از دیگر پیامدهای تغییر مواضع، بهره‌برداری حکومت پهلوی و ساواک از اتفاقات جدید درون‌سازمانی مجاهدین خلق و مارکسیست شدن سازمان مذهبی معروف و تأثیرگذار با مشی مسلحانه، به‌نفع خود بود.[6]

بازتاب اعلامیۀ تغییر مواضع سازمان مجاهدین خلق در میان قشرهای مذهبی، روحانیان و جامعه بسیار زیاد بود.[7] به‌ویژه آنکه تعدادی از روحانیان تا پیش از اعلام بیانیۀ مواضع، مجاهدین خلق را ازلحاظ سازمانی رد نمی‌کردند. پیش از انتشار اعلامیۀ تغییر مواضع، برخی از روحانیان مانند حجت‌الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی برای انصراف سران مجاهدین خلق از انتشار این اعلامیه، تمام تلاش خود را صرف کردند.[8] واضح بود که بعد از این تغییر مواضع، روحانیان اهل فتوا، مذهبی‌ها و سایر روحانیان تمام تلاش خود را برای مقابله با ایدئولوژی مارکسیستی این سازمان به کار می‌گرفتند. حکومت پهلوی نیز با آگاهی از این واقعیت، مترصد بود که از این وضعیت به‌نفع خود استفاده کند. بدین‌منظور ساواک، که سیاستش تا پیش از این موضوع نگهداری زندانیان در زندان‌ها بود، آزاد کردن تدریجی زندانیانی را در دستور کار خود قرار داد که پیوستن آنان به جامعه، به فضای انتقادی و احساساتی دامن می‌زد.[9]

از دیگر پیامدهای اعلام مواضع سازمان در زندان، تغییر رابطه بین گروه‌های مذهبی و مارکسیست‌ها بود. انتشار خبر تغییر موضع مجاهدین خلق در بین زندانیان مسلمان، سبب جدا شدن سفره‌های این گروه با مجاهدین خلق مارکسیست‌شده گردید و درنهایت زندانیان سیاسی روحانی درجه‌اول در زندان اوین، بیانیه‌ای مبنی بر نجس بودن مارکسیست‌ها منتشر کردند.[10] ماجرا چنین بود که جمعی از روحانیان سنتی، همچون آیت‌الله سید محمود طالقانی، آیت‌الله منتظری، آیت‌الله ربانی شیرازی و آیت‌الله مهدوی کنی،[11] و اعضای هیئت‌های مؤتلفۀ اسلامی بحث نجس بودن مجاهدین خلق مارکسیست‌شده را مطرح کردند. استدلال آنان این بود که چون مجاهدین خلق مارکسیست‌شده اسلام را قبول ندارند، مطابق دستور فقه اسلامی، این افراد کافرند و کافر نیز نجس است.[12] بدین‌ترتیب اتحاد استراتژیک بین نیروهای مارکسیست و مذهبی در مقابله با شاه و حکومت پهلوی از بین رفت و به‌علت وجود بدبینی شدید بین آنان، مرزبندی شدیدی بین گروه‌ها شکل گرفت.[13]

مجاهدین خلق مارکسیست‌شده آیۀ (فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً) را از نشان سازمان حذف کردند. با انتشار نشریۀ «جنگل» به‌جای نشریه «مجاهد» و انتشار فصلنامۀ «قیام کارگر»، سبب جدایی بیشتر خود با نیروهای مذهبی و انعکاس گسترده‌تر افکار خود در بین مبارزان شدند.[14] درمقابل، اعضای مسلمان مجاهدین خلق نیز به‌رغم مشکلات داخلی و فشارهای ساواک، ضمن حفظ سازمان با عنوان‌هایی چون «نهضت مجاهدین مسلمان» به رهبری لطف‌الله میثمی[15] گروه «مهدویون» در اصفهان، گروه «شیعیان راستین» در همدان، ‌گروه «فریاد خاموش» در تبریز و گروه‌های دیگر مانند «مقداد»، «ابوذر»، «فجر»، «منصورون» و مانند آن در اغلب شهرها به مبارزه ادامه دادند.[16] مجاهدین مارکسیست نیز در پی فعالیت‌های خود به نفوذ در کارخانه‌ها و کارگران، برقراری ارتباط نزدیک‌تر با سازمان آزادی‌بخش فلسطین، مبارزین ظفار، جمهوری دموکراتیک یمن و مارکسیست‌های وابسته به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی پرداختند.[17] در زندان قصر نیز مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی متشکل شدند. درنتیجۀ این تحولات و ضرباتی که ازسوی ساواک به این گروه وارد شد، در سال‌های پایانی رژیم سلطنتی سازمانی به نام مجاهدین خلق، چه اسلامی و چه مارکسیست، در صحنۀ مبارزه عملاً وجود نداشت.


[1]. کریمیان، علیرضا؛ جنبش دانشجویی در ایران، از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381ش، ص205 و 206.

[2]. همان، ص206. سازمان مجاهدین خلق: پیدایی تا فرجام (1344ـ1384)؛ به‌کوشش جمعی از پژوهشگران؛ تهران، مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1384ش، ج1، ص593. کامور بخشایش، جواد؛ نامی که ماند: بازجستی در زندگی و مبارزات شهید سید کاظم ذوالانوار؛ تهران، سورﮤ مهر، 1385ش، ص39.

[3]. یاحسینی، سید قاسم؛ همگام با آزادی: خاطرات شفاهی دکتر سید محمدمهدی جعفری؛ قم، صحیفۀ خرد، 1389ش، ج2، ص99.

[4] . جنبش دانشجویی در ایران، از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، ص206. نامی که ماند، ص40.

[5] . از دانشگاه تهران تا شکنجه‌گاه ساواک: روایت مبارزات دانشجویی و حکایت کمیتۀ مشترک ضدخرابکاری، گفت‌وگو با جلال رفیع؛ تدوین موزۀ عبرت ایران؛ تهران، موزۀ عبرت ایران، 1384ش، ص85. جنبش دانشجویی در ایران، از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، ص211. نامی که ماند، ص40. همگام با آزادی، ج2، ص98. مظاهری، عباس؛ شکوفه‌های درخت انار (یادهای 4791 روز زندان در دیکتاتوری شاهنشاهی 1344ـ1357)؛ آلمان ـ کلن، گفت‌وگوهای زندان، 1385ش، ص272.

[6]. از دانشگاه تهران تا شکنجه‌گاه ساواک، ص26.

[7]. احمدی، محمدرضا؛ خاطرات آیت‌الله محمدعلی گرامی؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381ش، ص365.

[8]. سحابی، عزت‌الله؛ نیم قرن خاطره و تجربه (از دوران کودکی تا انقلاب 57)؛ تهران، فرهنگ صبا، 1388ش، ج1، ص325.

[9]. از دانشگاه تهران تا شکنجه‌گاه ساواک، ص25 و 26.

[10]. خاطرات آیت‌الله محمدعلی گرامی، ص365.

[11]. جنبش دانشجویی در ایران، از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، ص212.

[12]. همگام با آزادی، ج2، ص98.

[13]. جنبش دانشجویی در ایران، از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، ص213.

[14]. همان، ص211.

[15]. همان، ص212.

[16]. همان. نامی که ماند، ص40.

[17]. جنبش دانشجویی در ایران، از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، ص211 و 212.