حزب ایران نوین
زهرا رنجبر کرمانی
11 بازدید
حزب ایران نوین یکی از دیرپاترین احزاب دولتی دوره پهلوی است که با هدف تحکیم حکومت پهلوی و حفاظت از منافع آمریکا در ایران تشکیل شد.
در پی کودتای 28 مرداد 1332 و ممنوعیت فعالیت آزادانه احزاب سیاسی، محمدرضا پهلوی برای مدیریت بحرانهای مشروعیت و مشارکت و ایجاد ثبات سیاسی و ارائه چهرهای دموکرات از حکومت خود به تشکیل نوع جدیدی از احزاب سیاسی دست زد که به احزاب دولتی شهرت یافتند. مشخصه بارز این احزاب این بود که به توصیه مستقیم شاه موجودیت یافته و از مهمترین عامل تشکیلدهنده حزب، یعنی ایدئولوژی یا مبانی فکری- نظری محروم بودند. آنها فقط برای تحکیم قدرت حکومت پدید آمده و عرصهای برای طیفی از نخبگان سیاسی یا فکری حامی حکومت فراهم کرده بودند که از رهگذر جنگ و رقابتی خودساخته برای رسیدن به مناصب دولتی تلاش میکردند.[1]
به این ترتیب در سال 1336 و در پیروی از نظام دوحزبی کشورهایی مانند انگلیس و آمریکا، دو حزب «مردم» به عنوان حزب اقلیت با رهبری اسدالله علم و حزب «ملیون» به عنوان حزب اکثریت به رهبری منوچهر اقبال به فرمان شاه بهوجود آمدند.[2] اما فعالیت حزب ملیون دیری نپایید و با خروج اقبال از کشور که در پی غائله انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی در تابستان 1339 مجبور به استعفا شده بود،[3] حزب عملاً تعطیل شد. در سالهای بعد هرچند هنوز نامى از حزب ملیون باقى بود، اما ساواک آن را از سال 1342 منحل میدانست.[4]
در زمستان 1339 جان اف کندی از حزب دموکرات در آمریکا به قدرت رسید. دولت جدید آمریکا برای جلوگیری از انقلابهای کمونیستی در کشورهای تحت حمایت خود، سیاست جدیدی در پیش گرفت که به «اصلاحات از بالا» یا «انقلاب سفید» شهرت یافت و شاه نیز ناگزیر از اجرای آن بود.[5] در همین راستا، آمریکا برای عملی کردن برنامههای خود گروهی از نخبگان سیاسی جوان، تحصیلکرده غرب، وابسته و وفادار به خود را در قالب گروهی با نام «کانون مترقی» سازماندهی کرد[6] که به مکتب جدید دولتمداری در ایران بدل شد.[7]
هیأت مؤسس کانون عبارت بودند از: حسنعلى منصور، محسن خواجهنورى، امیرعباس هویدا، منوچهر شاهقلى و فتحالله ستوده.[8] این عده در اساسنامه کانون مصوب 27 فروردین 1340 اعلام کردند که هدف آنان از تشکیل گروه «مطالعات و تحقیقات علمى درباره مسائل فنى، اقتصادى، مالى، کشاورزى، حقوقى، فرهنگى، بهداشتى و خصوصاً کلیه مسائل اجتماعى کشور و در صورت لزوم، پیشنهاد و توصیه مطالعات مزبور به مقامات ذىصلاحیت به منظور رفع مشکلات و نواقص امور مملکتى و تنظیم برنامههاى اقتصادى و اجتماعى» است.[9]
گرچه به تصریح اساسنامه، کانون مترقى تشکلی غیر انتفاعى و غیر سیاسی بود،[10]حدود یک سال پس از شکلگیری، تکاپوهای سیاسی آن علنیتر شد.[11] در 8 خرداد 1342 مؤسسان کانون با شاه دیدار و او را از «برنامههاى کانون و علاقهمندى افراد آن را در اجراى صحیح هدفهاى مترقى و انقلاب عمیق اقتصادى و اجتماعى ایران» مطلع کردند. شاه از کانون حمایت کامل و در فرمانی آن را به عنوان «دفتر مطالعات اقتصادى و اجتماعى» خود تعیین کرد.[12]
کانون بر خلاف دیگر تشکلهای شناختهشده، پایگاهی در مراکز سنتی قدرت، مانند ارتش، مطبوعات سیاسی، بازار و ملاکان که در مواقع مختلف در عرصه تحولات سیاسی-اجتماعی نقشآفرین بودند، نداشت. از این رو، فقط بهواسطه پیروزی در انتخابات مجلس شورای ملی دوره بیستویکم –که اولین مجلس پس از دوران فترت و انقلاب سفید بود- میتوانست به عرصه سیاست قدم گذارد.[13] کانون حتی در میان مردم طبقه متوسط نیز پایگاه اجتماعی نداشت. با اینهمه با دخالت گسترده دولت، نامزدهای کانون در انتخابات مجلس شورای ملی اکثریت آرا را به خود اختصاص و فراکسیون نیرومندی با عنوان «نهضت ششم بهمن» را در مجلس تشکیل دادند که مقدمه تشکیل کابینه در آیندهای نه چندان دور بود.[14]
چندی بعد حسنعلی منصور در 28 آبان 1342 موجودیت «حزب ایران نوین» را که مؤسسان آن اعضای فراکسیون نهضت ششم بهمن و عدهاى از اعضای کانون مترقى بودند در مجلس شورای ملی اعلام کرد.[15] فردای آن روز منصور به اتفاق هیأتی از فراکسیون نهضت ششم بهمن به منظور اطلاع شاه از تشکیل حزب ایران نوین به دیدار وی رفت. روز 24 آذر 1342 ضمن مراسمی، رسمیت فعالیت حزب ایران نوین اعلام و منصور رسماً به عنوان دبیرکل آن برگزیده شد.[16]
هیأت مؤسس حزب ایران نوین در اعلامیه اعلام موجودیت آن، حزب را «مظهر انقلاب عظیم و تحول اجتماعى ششم بهمن» و «نماینده روشنفکران و نیروى زحمتکشان» دانسته اعلام میکند:
«حزب ایران نوین با توجه به تأیید قریب به اتفاق ملت ایران در روز تاریخى ششم بهمن، هدفها و اصول انقلابى شاهنشاه بزرگ خود را اصول و هدفهاى اساسى خود دانسته و افراد آن از بذل هرگونه فداکارى و جانبازى در اجراى برنامههاى مترقى و بهوجود آوردن تشکیلات صحیح و مدیریت قاطع مملکتى که بتواند جوابگوى چنین نیازمندیها باشد دریغ نخواهند نمود».[17]
مطابق اساسنامه حزب، مصوب 24 آذر 1342 ارکان حزب عبارت بودند از: کنگره، شوراى مرکزى، دبیرکل و هیأت اجرایى.[18]حزب در آخرین سال فعالیتش چنین تشکیلاتی داشت: حوزههای شهری و روستایی، کمیتهها شامل کمیتههای بخش، شهرستان و استان، شوراهای استان، واحدهای ستادی و اجرایی حزب، سازمانهای حزب شامل سازمان جوانان، کانون سپاهیان انقلاب، سازمان کشاورزان، سازمان کارگران، شورای زنان، سازمان اصناف، سازمان صاحبان صنایع و معادن و بازرگانان، کانون دانشجویان ایران، مؤسسه عالی علوم سیاسی و امور حزبی، باشگاه مطبوعات، دفتر پژوهشهای تئوریک و هیأت تحقیق و رسیدگی.[19]
در 17 اسفند 1342 منصور به فرمان شاه به نخستوزیری منصوب و مأمور تشکیل کابینه شد.[20] اعضای کابینه وی به جز وزرای جنگ و خارجه، همه اعضای حزب ایران نوین بودند.[21] بعد از تشکیل دولت، شعب حزب به تدریج در نقاط مختلف کشور گشایش یافت و روزنامه حزب با عنوان «ندای ایران نوین» فعالیت خود را آغاز کرد. اعضای معمولی حزب از بین سازمانهای کارگری، اعضای شرکتهای تعاونی و سازمانهای صنعتی یا کارمندان ادارات و به تبع مدیران ارشد خود به آن گرویده بودند، بدون آنکه از مرام و اهداف حزب چیزی بدانند.[22]
دولت منصور در مواجهه با بسیاری از مشکلات اجتماعی و سیاسی ایران ناکام و حزب ایران نوین نیز به اختلافات درونی دچار بود. محور اختلافات، شیوه عمل منصور بود که با مشورت عدهای اندک از یارانش اقداماتی میکرد که بسیاری از اعضای حزب از آن ناراضی بودند.[23] اما آنچه سرانجام دولت منصور را ساقط کرد تصویب لایحه مصونیت مستشاران نظامی آمریکا (کاپیتولاسیون) در مجلس شورای ملی در 21 مهر 1343 بود[24] که اعتراضات گستردهای در پی داشت. به دنبال آن، امام خمینی که در 4 آبان علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کرده بود در 13 آبان تبعید و منصور در اول بهمن 1343 ترور شد و چند روز بعد درگذشت. پس از مرگ منصور، امیرعباس هویدا مأمور تشکیل کابینه گردید.[25]
هویدا بلافاصله پس از تصدی نخستوزیری، منصب دبیرکلی حزب را از نخستوزیری تفکیک کرد.[26] با این حال در سال 1348 تغییراتی در حزب رخ داد و ریاست هیأت اجرایی و دفتر سیاسی حزب که حساسترین و مهمترین بخش آن بود از دبیرکل به نخستوزیر که عضو حزب بود منتقل شد.[27] در نتیجه نخستوزیر عملاً رهبری و قدرت اجرایی حزب را به دست گرفت و سازمان اداری حزب به بخشی از نخستوزیری بدل شد.[28] در دوره هویدا حزب از بودجه و درآمد کلانی برخوردار بود که قسمت زیادی از آن از بودجه دولت تأمین میشد. دولت، حقوق کارکنان، اجارهبهای مکانها و هزینه مراسم و جشنهای حزب را پرداخت میکرد. حق عضویت اعضا و کمکهای مالی اعضای متمکن بهویژه در هنگام انتخابات نیز دیگر منابع مالی حزب بودند.[29]
سرانجام حزب ایران نوین در اسفند 1353 همزمان با تشکیل حزب فراگیر رستاخیز، چون دیگر احزاب دولتی منحل و در این حزب ادغام شد.[30] پس از هویدا- در حالی که وی همچنان نخستوزیر بود- عطاءالله خسروانی و منوچهر کلالی به ترتیب دبیرکلی حزب را به عهده داشتند.[31]
حزب در طول بیش از ده سال فعالیت، برگزارکننده انتخابات ادوار 22 و 23 مجلس شورای ملی و دوره 5 و 6 سنا، انجمنهای شهرستان و استان و شوراهای منطقهای آموزش و پرورش بود و به طور مستمر اکثریت مجلس شورای ملی و دولت را در اختیار داشت. به علاوه تعداد قابل توجهی از سناتورها، استانداران و فرمانداران، شهرداران، اعضای انجمنهای شهرستان و استان، شوراهای آموزش و پرورش و سایر مقامات منطقهای، عضو حزب بودند و به همین سبب حزب در شئون مختلف کشور از قدرت نفری و اجرایی فراوانی برخوردار بود.[32]
حزب ایران نوین و تشکیلات وسیع آن نزد مردم ایران، اعتبار و دستاورد قابل توجهی نداشت؛ حقیقتی که حتی مسئولان حزب نیز به آن معترف بودند. در مدت فعالیت حزب، زندگی مردم نه تنها بهبود نیافت، بلکه آنان را درگیر گرانی سرسامآوری کرد به طوری که بسیاری از مردم حتی در تأمین مایحتاج روزانه نیز درمانده بودند.[33]
[1]. صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 5 و 6.
[2]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1378، ص 586.
[3]. همان، ص 591 و 596.
[4]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص 196.
[5]. منصوری، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 71 - 74.
[6]. آبادیان، حسین، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1383، ص 268.
[7]. شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، تهران، اطلاعات، 1386، ص 356 - 358.
[8]. حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 37.
[10]. همان.
[11]. آبادیان، همان، ص 275.
[12]. حزب ایران نوین، ج 1، همان، ص 85.
[13]. آبادیان، همان، ص 279.
[14]. همان، ص 280 و 294.
[15]. حزب ایران نوین، ج 1، همان، ص 120.
[16]. همان، ص 121 و 218.
[19]. حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ج 5، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، ص 355.
[20]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ص 123.
[21]. صارمی شهاب، همان، ص 137.
[22]. آبادیان، همان، ص 322 و 334.
[23]. همان، ص 334 و 374.
[24]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1378، ص 104.
[25]. آبادیان، همان، ص 380.
[26]. همان، ص 382.
[27]. حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1384، ص 287.
[28]. حزب ایران نوین، ج 5، همان، ص 2.
[29]. آبادیان، همان، ص 442 و 443 .
[30]. صارمی شهاب، همان، ص 141.
[31]. حزب ایران نوین، ج 3، همان، ص 290.