زندان قصر
یحیی آریابخشایش
17 بازدید
زندان قصر بزرگترین زندان عمومی تهران بود که در سلطنت رضاشاه، در قسمتی از اراضی قصر ییلاقی شاهان قاجار ساخته شد.
ساخت زندان قصر زمانی قطعیت یافت که تعداد انگشتشمار محبسهای موجود در تهران، که بیشتر بهشکل سیاهچال، انباری و دالان اداره میشدند، نیازهای حکومت پهلوی را در نگهداری زندانیان برطرف نمیساخت.[1] ازسوی دیگر، گزارش گردشگران و مسافران خارجی از وضع ناگوار این زندانها و بازتاب آن در مملکهای خارجی حکومت پهلوی را بر آن داشت که در همان سالهای نخست برای ساخت زندانی وسیع اقدام کند.
پس از آن ازسوی کنفرانس بینالمللی محبسها، نیکولای مارکوف (Nicolai Markov) که از آکادمی روسیه در رشتۀ معماری هنرهای زیبا فارغالتحصیل شده بود، برای تعیین محل و تهیۀ نقشۀ زندانی در تهران به ایران اعزام شد. او چندی در تهران به بررسی نقاط مختلف پرداخت تا اینکه قصر قاجار را که به دستور فتحعلیشاه قاجار در دومین سال پادشاهیاش (1213ق/ 1168ش) ساخته شده بود، برگزید و نقشهای برای ساخت زندان در قسمتی از آن تهیه کرد. این قصر در مسیر راه تهران به شمیران، در محلی به نام «خرمدره» قرار گرفته بود که از فاصلۀ نیمفرسنگی حصار شهر تهران (در حدود سهکیلومتری شمال تهران) بر فراز تپهای، تهران را زیرنظر داشت و چون بازماندﮤ دوران سلطنت قاجاریان بود، به قصر قاجار یا قجر نیز شهرت داشت.
همزمان با مأموریت مارکوف در تهران، در اوایل خرداد 1305 کمیسیونی با حضور مدعیالعموم استیناف، نمایندﮤ نظمیه و یکی از مدیران وزارت داخله (کشور) در وزرات داخله تشکیل شد تا دربارﮤ چگونگی تأسیس و ساختمان زندانی تصمیم بگیرند که با قوانین و مقررات جدید جهانی مطابقت داشته باشد. این کمیسیون درنهایت ساخت چنین زندانی را به ادارﮤ تشکیلات کل نظمیۀ مملکتی واگذاشت.[2] با تأیید نقشۀ مارکوف، ساخت زندان بلافاصله از اواخر 1306ش آغاز و پس از حدود دو سال آمادﮤ بهرهبرداری شد. سرتیپ محمد درگاهی، رئیسکل تشکیلات نظمیۀ مملکتی، مراسم افتتاح زندان را در 11 آذر 1308 با حضور رضاشاه برگزار کرد.[3] رضاشاه پس از ورود به محوطۀ زندان، متأثر از خوی نظامیگریاش، بیدرنگ به پاسدارخانه رفت و چون وضعیت آنجا را با نظریات و خواستههای خود متناسب ندید، درگاهی را مؤاخذه کرد.[4]
در ساخت زندان قصر از برخی زندانهای پیشرفتۀ خارجی، مانند زندان هولمزبورگ فیلادلفیا در آمریکا، الهام گرفته شده بود، بهطوریکه وجود امکانات رفاهی مناسب ازقبیل فضای فراخ، پنجرههای آفتابگیر و آب لولهکشیشدﮤ آن در ایران تازگی داشت.[5]
زندان قصر در وسط باغ و در میان دو دیوار قرار داشت؛ دیوار اولی کوتاهتر از دومی بود که به فاصلۀ میان آن دو «بدنۀ زندان» میگفتند. شبها پلیس سواره بین این دو دیوار نگهبانی میداد تا از فرار زندانیانی که از دیوار اولی عبور کرده بودند جلوگیری کند.[6] ورودی اصلی زندان درِ بزرگی از جنس چوب بود، به همین جهت به آن «در چوبی» میگفتند. پس از عبور از آن، دهلیزی کوتاه متصل به فضای مشجری بود که آدمی را بهوسیلۀ مسیری بهسوی شمال به ساختمانی بزرگ میرساند که محوطۀ اولیه و اصلی زندان قصر بود. این زندان، پس از آنکه زندان شمارﮤ دو قصر ساخته شد، به نام زندان شمارﮤ یک مشهور گردید.[7] از خاطرات افرادی که در نخستین سال گشایش در آنجا زندانی بودند، چنین برمیآید که در 1308ش همۀ قسمتهای زندان تکمیلنشده، پیش از موعد، از آن بهرهبرداری کردند.[8]
زندان قصر چهارده حیاط بزرگ و کوچک در چهار ردیف داشت که در هر ردیف بیستوچهار اتاق انفرادی ساخته شده بود. به تعداد همین اتاقها، در چهار ردیف در قسمت دیگر، اتاقهای اجتماعی وجود داشت که هرکدام از آنها مخصوص پنج نفر بود. بنابراین درمجموع 192 اتاق ساخته شده بود[9] که طبق نقشۀ اولیه، نزدیک به ششصد نفر در آنها جا میشدند؛ هرچند این رقم در منابع موجود بین هفتصد تا هزار نفر در نوسان است.[10] ساختمان زندان از چهار هشتی تشکیل شده بود که هرکدام از آنها درمجموع به نُه دالان منتهی میشد. این دالانها را بهاصطلاح بند مینامیدند که اتاقها (سلولها)ی انفرادی و اجتماعی در همین بندها، رودرروی هم قرار داشتند و سالن و راهرو بزرگی آنها را از یکدیگر جدا میکرد.[11]
زندان، حمامی عمومی با یازده دوش داشت و آب آن از مخزنی تهیه میشد که با سطح حمام چند متر ارتفاع داشت.[12] افزون بر این کارگاههای قالیبافی، نساجی، خیاطی، کفاشی و نجاری هم داخل زندان به راه افتاد که زندانیان روزانه هشت تا نُه ساعت در آنجا مشغول بودند و مطابق با مادﮤ 53 قانون مجازات عمومی (مصوّب در دی 1304) مبلغی بهعنوان مزد دریافت میکردند.[13] عواید حاصله از فروش این محصولات به صندوق کارخانجات زندان قصر واریز میشد.[14]
در گوشههای جنوب شرقی و غربی زندان دو برج بلند مجهز به نورافکنهای قوی ساخته شده بود که پاسبانها از آنجا تمام محوطۀ زندان را زیرنظر میگرفتند. این نگهبانها مسلّح و تحتفرمان افسرنگهبان خارج بودند که در ساعتهای معینی جابهجا میشدند.[15]
زندانیانی که محکومیتشان کوتاهمدت بود، بههمراه دزدان خردهپا، منتظران اعدام،[16] سارقان مسلح، چاقوکشان و اشخاص شرور در بند یک جا گرفتند. بند دو به نوجوانانی اختصاص یافت که اولیای آنان سعی داشتند از قرار گرفتن آنان در کنار زندانیان فاسد و شرور جلوگیری کنند. بند سه مخصوص دزدان بزرگ و بند چهار نیز به زندانیان سیاسی تعلق گرفت. خلافکاران عادی، اعم از دزدها، جیببرها و ولگردهای کوچه و خیابانها، همراه با خطرناکترین آنها که به کنده و غُلوزنجیر بسته بودند، در بندهای پنج و شش جا پیدا کردند. گذشته از این، بخشی از بند شش به اشرار شهری و چاقوکشها اختصاص یافت. اختلاسگران عمده که تعدادشان کم نبود و در بینشان رئیسان عشایر، ورشکستگان اسمورسمدار و تعدادی از رجال نامدار دیده میشد، به بندهای هفت و هشت رفتند. زندانیان دو بند اخیر نسبت به زندانیان دیگر بندها از آزادیِ عمل بیشتری برخوردار بودند و میتوانستند به بندهای همدیگر رفتوآمد کنند.[17] در بند نُه نیز بزهکاران زندانی بودند.[18]
در اوایل شهریور 1323 فرماندار نظامی تهران از محوطۀ آن دیدن کرد و از وضعیت عمومی زندان و زندانیان، گزارش مفصلی بهصورت مستقیم و محرمانه خطاب به نخستوزیر وقت ارائه نمود. وی در این گزارش معایبی را در زندان قصر برشمرده بود که باید برطرف میشد. در پی این گزارش، کمیسیونی در وزارت کشور تشکیل شد که مشکلات زندانها، ازجمله زندان قصر را رسیدگی میکرد.[19] چندی بعد هم قلعۀ قصر قاجار که پیش از این متروکه و بلااستفاده بود، بازسازی شد و با انتقال تعدادی از زندانیان به آنجا تراکم بندهای زندان قصر کاهش یافت.[20]
با وجود این، افزایش رو به تزاید زندانیان، فضای زندان قصر را سالبهسال تنگتر و محدودتر ساخت. بنابراین از اواسط دهۀ بیست، بهمرور ساختمانهای دیگری در محوطۀ زندان قصر بنا شد که بهترتیب شماره، بین زندانها قابلشناسایی بودند.
علاوه بر قسمتها و ساختمانهای گوناگون زندان قصر، در اواسط 1328ش براثر اقدامات سرتیپ محمدعلی صفاری، رئیس شهربانی کل کشور (نظمیۀ سابق)، ساختمانی در شمال شرقی زندان قصر ساخته شد که در منابع از آن با نام زندان مجرد یا انفرادی یاد شده است. این ساختمان ویژﮤ زندانیان ناراحت بود که داخل زندان قصر شرارت میکردند و برای تنبیه شدید آنان را برای مدت محدودی و بهطور شبانهروز در آنجا نگه میداشتند.[21]
زندان قصر در سالهای نخست تأسیس به موقعیت جغرافیایی، گستردگی، تازگی و مجهز بودن آن به امکانات و وسایل مختلف آن روزگار شهرت داشت؛ اما این اشتهار چندان نپایید و خیلی زود جای خود را به شمار روزافزون زندانیان و رجال سیاسی مشهور حکومت رضا پهلوی داد. عدهای از آنان اگرچه نسبت به دیگر زندانیان قصر از وسایل و امکانات بهتری برخوردار بودند، جانشان را در آنجا از دست دادند؛ همانند تیمورتاش، وزیر مقتدر دربار پهلوی، و سردار اسعد بختیاری، وزیر جنگ وقت. ازاینرو زندان قصر پس از چند سال برای عدهای حکم قتلگاه پیدا کرد که در دو شکل زیر تحلیلپذیر است: 1. براثر بیتوجهی عمدی به وضعیت جسمی زندانیان و ایجاد فضای نامساعد و بیمارگونه، زندانی خودبهخود جان میداد؛ 2. افرادی چون پزشک احمدی با تزریق مواد کشنده زندانی را به قتل میرساندند. برای هر دو شکل بیانشده، نمونههای متعددی از منابع موجود میتوان به دست داد.[22]
پس از وقایع شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 که آزادی نسبی در جامعه پدیدار گشت، بهغیر از اعضای حزب توده که بعد از ترور نافرجام محمدرضا پهلوی (در 15 بهمن 1327 هنگام سخنرانی در دانشگاه تهران) دستگیر و در زندان قصر زندانی شدند، منابع از دسته یا افراد سیاسی شناختهشدهای نام نمیبرند که در آنجا زندانی شده باشند. پس از کودتای یادشده، زندان قصر بار دیگر با انباشت دستگیرشدگان مواجه شد و از هر گروه و حزبی عدهای در آنجا بهعنوان زندانی سیاسی حضور پیدا کردند؛ بهگونهای که در شهریور 1333 زندان دارالتأدیب (ویژﮤ زندانیان کمسنوسال) تخلیه شد و به محل نگهداری افسران تودهای اختصاص یافت.[23] از این زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی (بهمن 1357) زندان قصر به محل نگهداری جمع کثیری از مخالفان حکومت پهلوی تبدیل شد. بهویژه با تأسیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) افرادی در آنجا زندانی شدند که بهعنوان زندانیهای سیاسی زیرنظارت آن سازمان و کمیتۀ مشترک قرار داشتند.[24] در دو سال منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی نیز فراوانی زندانیان همچنان با زندان قصر بود، تا اینکه در 21 بهمن 1357 بهدنبال اوجگیری مبارزات مردمی، بخشی از دیوار آن فروریخت و نگهبانان نیز فرار کردند و شمار زیادی از زندانیان رهایی یافتند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زندان قصر چند سالی بهعنوان زندان عمومی در اختیار قوﮤ قضائیه قرار گرفت.[25] توسعۀ شهرنشینی و قرار گرفتن آن در محدودﮤ شهری طبعاً مشکلاتی را برای ساکنان آن اطراف به بار آورد. اعضای شورای شهر تهران بر آن شدند تا زندان را به محل دیگری منتقل کنند. در اواخر 1382ش محل زندان قصر به شهرداری تهران واگذار و در اردیبهشت سال بعد ساختمانهای مختلف آن بهطور کامل تخلیه شد.[26] شهرداری نیز پس از انجام امور کارشناسی در شهریور 1383 عملیات تبدیل زندان به باغ موزﮤ قصر را آغاز کرد.[27] البته بخشهایی از زندان برای یادگاری تاریخی باقی ماند و بازسازی شد که عبارتاند از: درِ ورودی زندان، برجهای نگهبانی، مسجد و ساختمان اولیه که براساس نقشۀ مارکوف ساخته شده بود. علاوه بر این، عمارت کلاهفرنگی با شمارﮤ 1766 و ساختمان اولیۀ زندان قصر با شمارﮤ 9009 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.[28]
[1]. حکیمیون، اقبال؛ سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایران تا پایان دورﮤ رضاشاه؛ تهران، مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1386ش، ص182.
[2]. پلیس ایران؛ تدوین سپهبد فضلالله جعفری و دیگران؛ تهران، بینا، 1356ش، ص111.
[3]. اطلاعات؛ سال 4، شمارﮤ 917 (سهشنبه، 12 آذر 1308)، ص2.
[4]. معتضد، خسرو؛ یکصد سال فرازوفرود نیروهای انتظامی (1300ـ1330)؛ تهران، سازمان تحقیقات و مطالعات ناجا، 1385ش، ج2، ص315.
[5]. آبراهامیان، یرواند؛ اعترافات شکنجهشدگان: زندانها و ابراز ندامتهای علنی در ایران نوین؛ ترجمۀ رضا شریفها؛ سوئد، باران، 2003م، ص56 و 57.
[6]. خاطراتی از سازمان افسران حزب تودﮤ ایران؛ مرتضی زربخت در گفتوگو با حمید احمدی؛ تهران، ققنوس، 1382ش، ص188.
[7]. عمویی، محمدعلی؛ درد زمانه: خاطرات محمدعلی عمویی (1320ـ1357)؛ تهران، آنزان، 1377ش، ص132.
[8]. مکی، حسین؛ تاریخ بیستسالۀ ایران؛ تهران، علمی، 1374ش، ج5، ص201 و 203. سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایران تا پایان دورﮤ رضاشاه، ص185.
[9]. یکصد سال فرازوفرود نیروهای انتظامی، ج2، ص249.
[10]. هومن، احمد؛ زندان و زندانیها یا رژیم پنیتانسیر؛ تهران، دانشگاه تهران، 1339ش، ص238. پلیس ایران، ص111. اعترافات شکنجهشدگان، ص101.
[11]. خاطرات محمدحسن خاکساران؛ تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383ش، ص 208.
[12]. یکصد سال فرازوفرود نیروهای انتظامی، ج2، ص248ـ250.
[13]. سیفی فمی تفرشی، مرتضی؛ پلیس خفیۀ ایران: مروری بر رخدادهای سیاسی تاریخچۀ شهربانی (1299ـ1320)؛ تهران، ققنوس، 1367ش، ص105 و 106.
[14]. یکصد سال فرازوفرود نیروهای انتظامی، ج2، ص520 و 521.
[15]. همان، ص522.
[16]. اعترافات شکنجهشدگان، ص57.
[17]. همان.
[18]. جهانشاهلو افشار، نصرتالله؛ ما و بیگانگان؛ تهران، ورجاوند، 1380ش، ص104.
[19]. اسنادی از زندان و زندانیان در عصر پهلوی (1304ـ1330)؛ زیرنظر علی شمس، بهکوشش علی کریمیان و حسین زرّینی؛ تهران، سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور، راه تربیت، 1384ش، ص358.
[20]. همان، ص360، 364 و 366.
[21]. زندان و زندانیها یا رژیم پنیتانسیر، ص 239. یکصد سال فرازوفرود نیروهای انتظامی، ج2، ص837.
[22]. محاکمۀ محاکمهگران: عاملان کشتار سید حسن مدرس، فرخی یزدی، تقی ارانی، سردار اسعد بختیاری؛ تدوین محمد گلبن و یوسف شریفی؛ تهران، نقره، 1363ش، صفحات متعدد.
[23]. یکصد سال فرازوفرود نیروهای انتظامی، ج3، ص198.
[24]. هاشمی، پرنیاز؛ دیوارنوشتههای زندان قصر؛ تهران، چشمه، 1388ش، ص12.
[25]. همان، ص14.
[26]. همان.
[27]. صفریان، علی، «زندان قصر موزه شد»، هممیهن (ضمیمه)، شمارﮤ 22 (شنبه، 19 خرداد 1386)، ص4.
[28]. دیوارنوشتههای زندان قصر، ص14.