حدیدچی (دباغ)، مرضیه

توران منصوری
56 بازدید

مرضیه حدیدچی از زنان مبارز در نهضت امام خمینی بود که چند بار دستگیر و زندانی شد و مورد شکنجه‌های سخت قرار گرفت و  پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت‌های مختلفی داشت.

مرضیه حدیدچی فرزند علی‌پاشا در سال 1318ش در شهر همدان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در مکتب‌خانه آغاز کرد. در سال 1333ش با محمدحسن دباغ ازدواج کرد و راهی تهران شد. در آنجا تحصیلات دینی را ادامه داد. با پیشرفت در یادگیری، تدریس را نیز شروع کرد. [1]

با رحلت آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی و طرح مرجعیت امام خمینی، با نام ایشان آشنا شد. در توزیع اعلامیه علما برای لغو مصوبه انجمن‌های ایالتی و ولایتی فعال بود.[2] با آزادی امام خمینی در فروردین 1343، به دیدار امام در قم رفت.[3] با ورود آیت‌الله محمدرضا سعیدی به تهران، در کلاس درس ایشان حاضر شد. با توجه به علاقه او به فعالیت‌های سیاسی، از سال 1346ش توسط آیت‌الله سعیدی با طرح مسائل سیاسی جامعه و انقلاب و مبارزه در این مسیر، برای ورود به عرصه مبارزه دعوت شد.[4] فتاوای امام که از نجف می‌رسید روی کاغذهای کوچک می‌نوشت و در مغازه‌ها توزیع می‌کرد. پخش و توزیع اعلامیه‌ها و بیانیه‌های سایر مراجع  در تهران و سایر شهرها از دیگر اقدامات او بود.[5] هفته‌ای سه شب به شمال شهر و سه شب به جنوب شهر می‌رفت. اعلامیه‌ها را یا زیر برف پاکن جاسازی و یا داخل خانه‌ها می‌ریخت. عمده فعالیت‌های وی در سال‌های 1349-1346، بحث، درس و پخش اعلامیه بود.[6]

به دنبال شهادت آیت‌الله سعیدی در 11 خرداد1349، برای ادامه فعالیت‌های سیاسی با آیت‌الله ربانی شیرازی و محمد منتظری مرتبط شد. محمد منتظری، سفرهای تبلیغی سیاسی به شهرستان‌ها برای پخش اعلامیه، کتاب و ایراد سخنرانی را به او سپرد.[7] با دانشجویان دانشگاه‌های تهران نیز ارتباط برقرار کرد و به کمک آنها، اعلامیه‌های زیادی تکثیر و در سطح دانشگاه توزیع کرد.[8]

در سال 1352ش، منزلش توسط نیروهای ساواک محاصره شد. اما با ترفندهایی که به کار برد نتوانستند از خانه او مدرکی به دست آورده و او را دستگیر کنند، با این وجود شش روز در خانه او ماندند و چند نفر از رابطین که به خانه آنها سر زدند را دستگیر و بعد آنجا را ترک کردند. [9]

نزدیک دو ماه بعد ساواک او را دستگیر و به زندان کمیته مشترک منتقل کرد و شانزده روز تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار داد اما وی اطلاعاتی در اختیار آنها نگذاشت از این رو دخترش، رضوانه را دستگیر کردند و با اعمال شکنجه‌های شدید درصدد اعتراف گیری برآمدند که موفق نشدند. دخترش را به زندان قصر منتقل و خود وی نیز پس از تحمل چهل روز شکنجه با اصرار بر بی اطلاعی از گفتارهای سیاسی و انقلابی و رفتارهای عامیانه به دستور نعمت الله نصیری -که در آن زمان رئیس ساواک بود- آزاد شد تا در صورت مرگ از شدت جراحت، خون وی به گردن ساواک نیفتد.[10]

پس از چند ماه مجدد او را دستگیر کردند و به زندان کمیته مشترک منتقل کردند. این بار، دانشجویان دانشگاه تهران که دستگیر شده بودند به نقش وی در مبارزه اعتراف کرده بودند. از این رو بار دیگر شکنجه‌های سخت علیه او شروع شد. بر اثر شکنجه‌ها بدنش چرکین و عفونی شد در نتیجه او را به زندان قصر منتقل کردند.[11]شدت جراحات روز به روز بیشتر می‌شد و بوی تعفن تمام زندان را گرفته بود بنابراین زندانیان چپ نامه‌ای به رئیس زندان و بنیاد فرح نوشتند و خواستار جابه‌جایی شدند. بعد از آن برای بار سوم دادگاه وی تشکیل شد و مدت محکومیت وی را از پانزده سال به مدتی که در زندان بود یعنی یک سال و چهار ماه تقلیل دادند و او را آزاد کردند.[12]

در سال 1353ش برای فرار از دست ساواک توسط محمد منتظری به انگلستان رفت و با عبدالکریم سروش و آیت‌الله سید محمد بهشتی مرتبط شد. با ورود محمد منتظری به انگلستان، در جلسات او شرکت می‌کرد و پس از شش ماه همراه وی راهی سوریه شد.[13] در آنجا با گروه محمد منتظری برای تبلیغ نهضت اسلامی و افشاگری علیه حکومت پهلوی در موسم حج راهی عربستان شد. در آنجا اعلامیه‌ها و جزوه ولایت فقیه را بین زائران توزیع می‌کرد.[14] با توجه به مشکلات مالی که برای گروه پیش آمد برای درخواست کمک همراه جعفر دماوندی به دیدار امام در نجف اشرف رفت. چهل و پنج روز درعراق ماندند و در طول آن با روحانیان و علما دیدار کردند و پس از آن به سوریه برگشتند. سپس برای گذراندن دوره‌های آموزش نظامی چریکی به لبنان رفت و در یکی از پایگاه‌های ساف مشغول آموزش نظامی شد. در ادامه به جنوب لبنان و تپه‌های نبطیه رفت و با مبارزانی که آنجا بودند در چند عملیات علیه اسرائیل شرکت کرد. در لبنان با امام موسی صدر و مصطفی چمران آشنا شد. پس از آن مدام بین این دو کشور برای انجام امور مختلف در رفت و آمد بود.[15]

با افزایش دستگیری‌ها و فشار بر مبارزان انقلابی در سال 1356ش، محمد منتظری به منظور اعتراض به اقدامات حکومت پهلوی در مهر 1356ش، در کلیسای سن مری در پاریس اعتصاب غذایی گسترده شکل داد. وی نیز در آن برنامه شرکت کرد.[16] ده روز اعتصاب غذا طول کشید و در پایان آن قطعنامه‌ای صادر کرده و خواستار بازگشت امام خمینی به کشور شدند.[17]

با رفتن امام به پاریس، به دیدار امام در نوفل لوشاتو رفت و در آنجا علاوه بر انجام کارهای اندرونی و محافظت از بیت امام به گفتگو با افراد عرب زبانی که به دیدار امام می آمدند، پرداخت.[18] پس از گذشت سه سال و هفت ماه در 16 اسفند 1357 به ایران بازگشت.[19]

با تشکیل کمیته‌های انقلاب اسلامی، به همکاری با آنها پرداخت. در جلسات مربوط به تشکیل سپاه پاسداران انقلاب همکاری کرد و برای تشکیل سپاه غرب مأموریت گرفت و مسئولیت سپاه همدان را عهده‌دار شد. [20] به فرمان امام مأمور تشکیل کلانتری شد.[21] در شکست حصر پاوه فعال بود. به مبارزه با ضد انقلاب در کردستان برخاست.[22] دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت اما نجات یافت.[23] از طرف امام مسئول تحویل نامه ایشان به میخائیل سرگی یویچ گورباچف- رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی _ شد. در نتیجه با آیت‌الله عبدالله جوادی آملی و محمد جواد اردشیر لاریجانی راهی مسکو شدند.[24]از دیگر فعالیت‌ها و مناصب وی، مسئولیت بسیج خواهران، نمایندگی مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی، تدریس در دانشگاه علم و صنعت ایران و مدرسه عالی شهید مطهری و قائم مقام جمعیت زنان جمهوری اسلامی بود.

در سالهای بعد از نمایندگی مجلس برای کمک به خانواده هایی که مشکل اقتصادی داشتند ، مسافرکشی میکرد و از این طریق توانست به این افراد کمک کند. دباغ به جوانان توصیه میکرد که جنگ تمام نشده است و فقط از طریق کامپیوتر و موبایل به جوانان حمله میکنند.[25]

مرضیه دباغ صبح روز ۲۷ آبان ۱۳۹۵ پس از گذراندن دوره‌ای بیماری در سن ۷۷ سالگی در بیمارستان خاتم‌الانبیاء تهران درگذشت. [26] در روز جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵ در صحن آرامگاه امام خمینی به خاک سپرده شد. کتاب خاطرات مرضیه حدیدچی را محسن کاظمی گردآوری کرد و انتشارات سوره مهر در اسفند 1381 آن را به چاپ رساند.[27]


[1] . کاظمی، محسن، خاطرات مرضیه حدیدچی(دباغ)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، سوره مهر، 1381، صص32-19

[2] . همان، صص32-35

[3] . رئیسی، رضا، خواهر طاهره: خاطرات خانم مرضیه حدیدچی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1385، ص20

[4] . کاظمی، پیشین، صص43-42؛ شفیعی، عالیه، پرواز بانو(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیده‌چی«دباغ») خاطرات و مبارزات، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1385، صص991

[5] . کاظمی، پیشین، صص47-44

[6] . همان، ص52

[7] . همان، ص55

[8] . همان، ص60

[9] . کاظمی، پیشین، صص70-62

[10] . رئیسی، پیشین، صص74-62؛ کاظمی، پیشین، صص70-86

[11] . کاظمی، پیشین، صص91-89

[12] . رئیسی، پیشین، ص74؛ کاظمی، پیشین، صص101-100

[13] . کاظمی، پیشین، صص113-106

[14] . همان، ص115

[15] . همان، صص120-117

[16] . رئیسی، پیشین، ص86

[17] . کاظمی، پیشین، صص147-142

[18] . رئیسی، پیشین، ص88

[19] . کاظمی، پیشین، صص175-174

[20] . همان، صص185-180؛ شفیعی، صص158-155

[21] . کاظمی، پیشین، صص202-200

[22] . همان، صص215-203

[23] . همان، صص233-230

[24] . رئیسی، پیشین، صص254-241

[25] مصاحبه با خبرگزاری ایکنا (برای دادن نشانی به خبرگزاریها باید تاریخ مصاحبه و تاریخ انتشار خبر ذکر بشه؛ حتی اگر خبر شماره و کدی داره هم ذکر بشه)

[26] خبرگزاری فارس

[27] انتشارات سوره مهر