نهضت آزادی ایران
زهرا رنجبر کرمانی
10 بازدید
نهضت آزادی ایران، حزبی با گرایش و خاستگاه ملی- مذهبی و منتقد حکومت پهلوی در چهارچوب قانون اساسی سلطنت مشروطه بود. گرچه نهضت آزادی سرانجام به انقلاب اسلامی پیوست، اما پس از پیروزی انقلاب به تدریج از نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفت.
جبهه ملی ایران در اول آبان 1328 تشکیل شد[1]، با نخستوزیری محمد مصدق-دبیر کل جبهه- در اردیبهشت 1330 به قدرت رسید و با کودتای 28 مرداد 1332 فروپاشید. جبهه ملی فاقد ایدئولوژی مشخصی بود، اما نسل جدید مذهبی آن، خواهان نوعی مبارزه مکتبی با حکومت پهلوی بودند. آنها با مشاهده مبارزات کمونیستی، بر آن شدند که افکار و ایدئولوژی خود را به عنوان چهارچوبی برای مبارزه تبیین و بر نقش محوری اسلام به عنوان محرک و موجد فعالیت اجتماعی و سیاسی خود تأکید کنند. به این ترتیب، شماری از افراد مذهبی جبهه که پس از کودتا در نهضت مقاومت ملی حضور داشتند، از فضای نسبتاً باز سیاسی کشور در سالهای 1339-1340 استفاده کرده، «نهضت آزادی ایران» را در اردیبهشت 1340 بنا نهادند.[2]
مؤسسان نهضت عبارت بودند از: آیتالله سیدمحمود طالقانی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، منصور عطائی، حسن نزیه، رحیم عطائی و عباس سمیعی.[3] نهضت از تأیید و حمایت مصدق که وی را «پیشوای نهضت ملی ایران» میدانستند، برخوردار بود.[4] بازرگان در سخنرانی 27 اردیبهشت 1340 به مناسبت اعلام تأسیس و شروع فعالیت نهضت اعلام کرد که نهضت «به هیچوجه درصدد ایجاد دکّانی در مقابل جبهه ملی ایران و در عرض آن نیست، بلکه در طول آن و در حکم یکی از عناصر تشکیلدهنده و تکمیلکننده آن است. اگر ما را به عضویت پذیرفتند، تشریک مساعی و همکاری صمیمانه خواهیم کرد، اگر نپذیرفتند لجاج و دشمنی نخواهیم کرد.»[5]
مرام و هدف نهضت در سیاست داخلی مشتمل بر 7 اصل بود که مهمترین آنها عبارت بودند از: «احیای حقوق اساسی ملت ایران با استقرار حکومت قانون به منظور تعیین حدود اختیارات و مسئولیتهای قوای مختلف مملکت و برای تأمین حکومت مردم بر مردم؛ تفویض قدرت ملی و قانونی حکومت به افرادی که صلاحیت رهبری سیاست مملکت را در دنیای مترقی امروز و در ردیف کشورهای بیدار جهان داشته باشند؛ و ترویج اصول اخلاقی و اجتماعی و سیاسی بر اساس مبادی دین مبین اسلام با توجه به مقتضیات سیاسی و فرهنگی عصر حاضر».
همچنین اهداف نهضت در سیاست خارجی مشتمل بر 5 اصل بود که مهمترین آنها عبارت بودند از: «کوشش برای انتقال حق تعیین سرنوشت دنیا از ملل بزرگ به سازمان ملل متحد به منظور تأمین آزادی و استقلال ملل کوچک، عدالت بینالمللی، صلح جهانی و مجاهدت برای تأمین بیطرفی ایران».[6]
در 6 خرداد 1340 دانشجویان عضو نهضت در اعلامیهای، پیروزی دانشجویان شیراز در کنشگری علیه «پیمان استعماری سنتو» را جشن گرفته، تبریک گفتند.[7] به این ترتیب، این تاریخ را میتوان آغاز کنشگری سیاسی نهضت به شمار آورد.
در پی ابلاغ برنامه اصلاحات از سوی شاه به نخستوزیر وقت در 24 آبان 1340،[8] نهضت طی بیانیهای، اقدام شاه را «عدم التفات به اصول رژیم مشروطه سلطنتی» دانسته و از وی بابت ورود به حوزه قانونگذاری که در صلاحیت مجالس بود انتقاد کرد.[9] در مرداد 1341 نهضت در نامه سرگشادهای به شاه ضمن تأکید بر اجرای صحیح و کامل اصول مشروطیت متذکر شد: «برای استقرار یک حکومت ملی چاره اساسی جز انتخابات آزاد مجلس شورای ملی نبوده و نیست».[10]
با آغاز نهضت روحانیت در واکنش به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در نیمه دوم سال 1341، نهضت آزادی ضمن تأیید آن «از هماهنگی و روشنبینی و شهامت» روحانیان، خرسندی خود را ابراز و اعلام کرد: «پس از گذشت 56 سال که روحانیون ایران علمدار انقلاب مشروطیت و رهبر ملت و واضع قانون شدند، مردم مسلمان آزادیخواه با اعجاب و امید به چنین بازگشت دستهجمعی و توأم شدن دین و قانون که لازم و ملزوم یکدیگرند، مینگرند.»[11]
نهضت در 3 بهمن 1341 در محکومیت رفراندوم لوایح ششگانه اعلامیهای منتشر کرد.[12] در پی انتشار این اعلامیه سران و فعالان نهضت آزادی دستگیر و به اتهام اقدام بر ضد امنیت کشور در دادگاه نظامی محاکمه شدند.[13] بازرگان در دفاعیات خود با تأکید بر مواضع نهضت در قبال انقلاب سفید، آن را «آخرین تیرهای ابتکاری بیرون آمده از ترکش شیطانی» توصیف کرده، در تجلیل از قیام 15 خرداد گفت: «در اجتماعات و مراسم سوگواری محرم 1383 صدای اعتراض مردم از مظالم و مفاسد حاکمه بلند گردید. قیام بیسابقه وسیعی به پشتیبانی از مرجع بزرگ زندانی حضرت آیتالله خمینی و با اعتراض علنی علیه دولت و شاه در مملکت به پا گردید. قیامی که برای استبداد به هیچوجه قابل هضم و گذشت نبود و در روز 15 خرداد مواجه با آن کشتار بیرحمانه چند هزار نفری به دست ارتش شاهنشاهی گردید.»[14] وی همچنین بر توافقش با سلطنت مشروطه برای ایران تأکید کرد.[15] رأی دادگاه بدون توجه به درخواست روحانیان مبنی بر تبرئه یا تخفیف مجازات محکومان در 8 مرداد 1343 صادر و متهمان به 4 تا 10 سال حبس محکوم شدند.[16] گرچه محکومان تا پایان سال 1346 آزاد شدند، اما از آن پس تا سال 1356 از فعالیت سیاسی سازمان یافته و تشکیلاتی کنارهگیری کردند.[17]
در 19 خرداد 1342 نهضت در واکنش به کشتار 15 خرداد اعلامیهای با عنوان «دیکتاتور خون میریزد» منتشر و علیه حکومت افشاگری کرد.[18] تحریم انتخابات مجالس[19]، نامه به دبیرکل سازمان ملل که در تهران به سر میبرد و افشاگری علیه حکومت با یاد از امام خمینی[20] از دیگر اقدامات نهضت در این برهه زمانی و در غیاب رهبران خود بود.[21]
در سال 1344 و در غیاب سران و فعالان نهضت که در زندان به سر میبردند، عدهای از افراد فعال نهضت با توجه به شرایط و جمعبندی مبارزات سیاسی دهه 1340، بهخصوص قیام 15 خرداد، ادامه مبارزات سیاسی را غیر عملی دیده، سازمانی مخفی برای مبارزه مسلحانه تشکیل دادند که در سال 1350 «سازمان مجاهدین خلق» نامیده شد. سایر افراد نهضت، همچون دیگر اقشار مذهبی مبارز در حد مقدور با سازمان همکاری کردند، اما پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان در سال 1354، افراد قدیمی نهضت علیه آن موضع گرفتند و با انتشار تحلیلهایی با نام مستعار، به مقابله با کودتای درون سازمان پرداختند.[22]
در سال 1356 همزمان با فضای باز سیاسی، چند تن از مؤسسان و اعضای اصلی نهضت در قالب «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» فعالیت خود را از سرگرفتند.[23] موضوع فعالیت جمعیت، «احیا و تأمین حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی مردم ایران، مبارزه علیه هر نوع تهدید و تجاوز به حقوق انسانی و قوانین اساسی ایران و همکاری با سازمانهای بینالمللی مدافع حقوق بشر» بود. جمعیت در اساسنامه خود تأکید کرده بود که «به هیچ یک از احزاب و گروههای سیاسی داخلی و خارجی بستگی ندارد».[24]
فعالیت رسمی جمعیت در 16 آذر 1356 با ارسال نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد در خصوص نقض حقوق بشر در ایران و مظالم و تجاوزات حکومت شاه آغاز شد. فعالیتهای جمعیت از عوامل مؤثر و زمینهساز جلب توجه مردم دنیا به عملکرد حکومت پهلوی و نظرات امام خمینی به عنوان رهبر مبارزات ملت ایران بود.[25]
نهضت آزادی در تابستان 1357 پس از تشکیل دومین کنگره و تجدید سازمان، فعالیت سیاسی خود را از سر گرفت[26] و در 6 شهریور طی بیانیهای، خواهان استعفای شاه شد. در این بیانیه آمده بود: «با استعفا و رفتن ایشان، فرصتی به دست خواهد آمد که جانشینان ایشان با عبرت از گذشته به قانون اساسی و حقوق و حیثیت مردم تمکین نمایند».[27]
در 30 مهر 1357 بازرگان به دیدار امام در پاریس رفته، پس از مذاکراتی سرانجام مشی امام خمینی در مبارزه قاطعانه با شاه و سلطنت را پذیرفت. این امر به انتشار اعلامیهای از سوی نهضت در 14 آبان مبنی بر پذیرش رهبری امام در راه استقرار حکومت اسلامی و مبارزه علیه شاه و حکومت انجامید:[28] «شاه باید برود، دودمان پهلوی برود، نظام سلطنتی نیز برود. اکثریت ملت از خواستههای رهبری روحانیت یک بند انگشت عقب نمینشیند».[29] چندی بعد و در پی انتصاب شاپور بختیار به نخستوزیری، نهضت به مردم هشدار داد که «در برابر هیچ توطئهای که به تثبیت رژیم سلطنتی و ابقای آن منجر گردد، فریب نخورند».[30]
دی 1357، در شرایطی که اعتصاب کارکنان صنعت نفت، شاهرگ حیاتی حکومت را نشانه گرفته بود، امام خمینی طی حکمی، بازرگان را به ریاست هیأتی منصوب کرد تا به تولید نفت برای مصرف داخلی سامان داده و از صدور نفت تا سقوط کامل حکومت، جلوگیری کنند.[31] اگرچه سپردن این امر حیاتی به رهبر نهضت آزادی، نشان از حسن نظر امام خمینی به این حزب و رهبرش داشت، با وجود این، امام در حکم تشکیل دولت موقت به بازرگان در 15 بهمن 57 او را از انتصابهای حزبی در دولت برحذر داشت.[32] با ملاحظه این مسأله و علیرغم وجود تعدادی از همفکران بازرگان در دولت موقت آن را نمیتوان یک دولت حزبی وابسته به نهضت آزادی دانست. نهضت بعدها به دفعات بر این موضوع تأکید کرد که «نه حزب، کوچکترین وابستگی به دولت دارد و نه دولت، تعهدی در برابر حزب».[33]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با اشتغال سران و کادرهای اصلی نهضت در کارهای اجرایی، عملاً نهضت نتوانست به توسعه تشکیلات خود بپردازد. با وجود این، تنی چند از اعضا که مسئولیت اداره آن را به عهده داشتند، در سال 1358 اقدامات محدودی در قالب صدور اعلامیه و بیانیه انجام دادند[34] که در آن سال پر چالش، عمدتاً حاوی انتقادات تند نسبت به دولت و مسئولان نظام بود. به عنوان نمونه نهضت در بیانیهای با عنوان «تحلیلی از شرایط امروزی انقلاب اسلامی ایران و نقد نیروهای درون انقلاب» در نقد دولت موقت، آن را از سویی در خصوص «خطری که از ناحیه روند انحصارگرایانه روحانیت [به زعم خود] احساس میشود» محق و از دیگر سو در بهکارگیری قوانین قدیم و مدیران ناشایسته که در بسیاری از موارد «دست و پای انقلاب را میبندد» خطاکار میدانست.[35] همچنین در بیانیه دیگری از دولت میخواهد «که با یک اقدام انقلابی قاطع از تشکیل و ایجاد گروههای آشوبطلب و بیضابطه و انتشار جرایدی که هیچ معیار و مسئولیتی نمیشناسند جلوگیری و از اجتماعات و تشکیلات و جراید و مطبوعاتی که در ضابطه و معیار تعیینشده درمیآید حفاظت کند.»[36] نهضت در بیانیهای «درباره حوادث کردستان» مینویسد: «اگر دولت هنوز هم بر سر آنست که دولت موقت انقلاب است و نه دولت موقت انقلابی، جای آن است که با موافقت امام کار خود را به هیأتی واگذارد که میتواند انقلابی باشد و خواستهای انقلابی مردمِ انقلابی را درک کند».[37]
در پی تسخیر سفارت آمریکا در 13 آبان 1358 نهضت در بیانیهای ضمن تأیید آن نوشت: «شورای انقلاب که از طرف امام مسئول اداره امور کشور شده باید در خصوص استرداد محمدرضا پهلوی درصدد قطع روابط سیاسی با آمریکا برآید و به این قطع روابط که عملاً توسط امام و امت اعلام شده است جنبه رسمیت دیپلماتیک ببخشد».[38]
بعد از استعفای دولت موقت و پایان کار دولت شورای انقلاب، کادرهای اصلی نهضت که از کارهای اجرایی فراغت یافته بودند، سومین کنگره نهضت را در تیر 1359 برگزار و حیات تازه نهضت را آغاز کردند.[39]
در 24 خرداد 1360 و در پی گسترش دامنه اختلافات نظام با بنیصدر، رئیس جمهور وقت، نهضت در بیانیهای ضمن حمایت تلویحی از بنیصدر به نقد جدی حاکمیت پرداخته آن را به انحصارطلبی متهم میکند: «ما به حکم وظیفه لازم میدانیم به عموم ملت هشدار دهیم که وضع بحرانی حاضر، خاطرات شوم روزهای قبل از 28 مرداد را به یاد میآورند و اگر هوشیاری مردم کمک نکند ممکن است ملت ما با استبدادی سیاه و استیلایی خونخوار روبرو گردد».[40]روند فاصله گرفتن نهضت از حاکمیت در سال 1360، در اطلاعیه نهضت مبنی بر عدم معرفی کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری و میان دورهای مجلس شورای اسلامی به سبب آنچه «محرومیت از تبلیغات آزاد قانونی» خواند، واضحتر شد.[41] نهضت همچنین در بیانیههایی که در محکومیت انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و چندی بعد انفجار نخستوزیری منتشر کرد، اشارهای به عاملان آنها -سازمان مجاهدین خلق- نکرد.[42]
موضع و عملکرد نهضت آزادی در قبال جنگ تحمیلی بارزترین وجه اختلاف آن با نظام جمهوری اسلامی[43]و عمدتاً، در ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر در خرداد 1361 بود. تا پیش از آن، نهضت «جنگ تجاوزکارانه عراق علیه ایران را محکوم کرده و آن را بخشی از تحریکات و توطئههای ابرقدرتها بهخصوص امپریالیسم آمریکا و صهیونیزم علیه جمهوری اسلامی ایران و دفاع کامل از استقلال و تمامیت ارضی کشور و تجهیز و تمرکز تلاشها و نیروهای ملی را برای پیروزی در جنگ تا اخراج متجاوزین واجب و ضروری» دانسته و تأکید میکند که «دولت ایران تنها وقتی باید آتشبس را بپذیرد که با عقبنشینی و خروج فوری و بلاقید و شرط تمامی نیروهای دشمن از خاک ایران همراه باشد».[44] اما پس از فتح خرمشهر ، نهضت معتقد بود اگر مسئولان کشور در محور دیپلماسی نیز همگام با محور نبرد مسلحانه فعال میبودند، فتح خرمشهر میتوانست آغازی برای پایان موفقیتآمیز جنگ به نفع ایران باشد.[45]
لازم به توضیح است که نهضت در تحلیل خود از جنگ به مفروضاتی مانند برتری ایران پس از فتح خرمشهر تأکید میکرد، اما صدام در بیانیهاش مبنی بر عقبنشینی عراق از خاک ایران سخنی از صلح نگفته، هنوز مناطقی از ایران را در اشغال داشت و ایران جز پیشنهادهای غیر رسمی اولیه از سوی برخی کشورهای عربی که به طرح مشخص برای صلح تبدیل نشد، طرح صلحی دریافت نکرده بود.[46]
از سال 1363 که نمایندگان عضو یا هوادار نهضت آزادی از مجلس اول خارج شدند، آخرین رشتههای پیوند رسمی آن با نظام جمهوری اسلامی بهطور کامل گسست.[47] نهضت در کنگره هفتم در بهمن 1363 حکومت را به انحصارطلبی متهم کرده، ضمن مردود دانستن حذف نظام جمهوری اسلامی و سرنگونی حاکمیت از طریق قیام مسلحانه و خشونتآمیز به «وفاداری به اصول اولیه انقلاب، دفاع از نظام جمهوری اسلامی و تمسک به قانون اساسی توأم با قیام قانونی مسالمتآمیز و آرام به منظور اصلاح یا تغییر حاکمیت» توصیه کرد.[48]
نهضت در سال 1366 از وزارت کشور درخواست پروانه قانونی فعالیت کرد، اما موفق به اخذ آن نشد.[49] سرانجام دادگاه انقلاب اسلامی تهران، با صدورحکمی در 5 مرداد 1381، نهضت آزادی را به جرم «جرایم بر ضد امنیت کشور از طریق اداره و توسعه تشکیلات غیر قانونی» منحل و فعالیتهای آن را غیر قانونی اعلام کرد.[50]
مهدی بازرگان، اولین دبیرکل نهضت آزادی در سال 1373 درگذشت و ابراهیم یزدی جانشین وی شد.[51] یزدی این سمت را تا پایان عمر در شهریور 1396 به عهده داشت. پس از وی محمد توسلی[52] و در خرداد 1403 محمدحسین بنیاسدی[53] به ترتیب به دبیرکلی نهضت برگزیده شدند.
فعالیت نهضت آزادی بهصورت غیر رسمی، غیر قانونی و محدود همچنان ادامه دارد. نهضت در آخرین مرامنامه خود مورخ 25 شهریور 1400 تأکید میکند که: «به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران التزام داریم، ولی با وجود انتقادات زیربنایی که به برخی اصول قانون اساسی (از جمله اصول ۴، ۵ و ۱۱۰) داریم و ضمن تلاش برای اصلاح دموکراتیک این قانون، از کلیت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حمایت میکنیم».[54]
[1]. زعیم، کورش و علی اردلان، جبهه ملی ایران از پیدایش تا کودتای 28 مرداد، تویسرکان، نشر تاخ، 1378، ص 69.
[2]. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1382، ص 206 تا 208.
[3]. صفحاتی از تاریخ معاصر ایران، اسناد نهضت آزادی ایران، ج 1، تهران، نهضت آزادی ایران، 1361، ص 42.
[4]. همان، ص 3 و 4.
[5]. همان، ص 16 و 17.
[6]. همان، ص 44 تا 46.
[7]. همان، ص 60.
[8]. روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 24 آبان 1340، س 36، ش 10656، ص 19.
[9]. صفحاتی، همان، ص 96 تا 100.
[10]. همان، ص 137 و 138.
[11]. صفحاتی، همان، ص 176.
[12]. صفحاتی، همان، ص 203 تا 221.
[13]. آیتالله سیدمحمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1381، ص 449.
[14]. مدافعات، مجموعه آثار مهندس مهدی بازرگان، ج 6، تهران، بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان، بیتا، ص 395 و 397.
[15]. همان، ص 293.
[16]. آیتالله سیدمحمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382، ص 8.
[17]. سلطانی، مجتبی، نهضت آزادی ایران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1398، ص 133.
[18]. صفحاتی، همان، ص 295.
[19]. همان، ص 300.
[20]. همان، ص 336.
[21]. همان، ص 360.
[22]. صفحاتی از تاریخ معاصر ایران، اسناد نهضت آزادی ایران، ج 9، دفتر اول، تهران، نهضت آزادی ایران، 1362، ص 1 و 2.
[23]. سلطانی، همان. ص 145.
[24]. صفحاتی از تاریخ معاصر ایران، همان، دفتر دوم، ص 36.
[25]. همان، ص 4.
[26]. صفحاتی از تاریخ معاصر ایران، همان، ج 11، ص 1.
[27]. همان، ص 16.
[28]. همان، ص 171 و 172.
[29]. همان، ص 32.
[30]. همان، ص 54.
[31]. خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج 5، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 302.
[32]. خمینی، روحالله، همان، ج 6، ص 54.
[33]. صفحاتی از تاریخ معاصر ایران، ج 11، همان، ص 154.
[34]. همان، ص 2.
[35]. همان، ص 144 و 145.
[36]. همان، ص 171.
[37]. همان، ص 199.
[38]. همان، ص 208.
[39]. همان، ص 2.
[40]. بیانیهها و تحلیلهای سیاسی سال ١٣٦٠، ج ١٢، ص 86 تا 88، آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران، iran-archive.com ، 23 آبان 1403.
[41]. همان، ص 106.
[42]. همان، ص 102 و 122.
[43]. همان، ص 487.
[44]. مواضع نهضت در کنگرههای سوم، چهارم و پنجم، تهران، نهضت آزادی ایران، 1362، ص 22 تا 24.
[45]. همان، ص 49 و 50.
[46]. حضرتی، حسن و دیگران، «جنگ ایران و عراق در گفتمان سیاسی نهضت آزادی ایران»، فصلنامه ژرفاپژوه، زمستان 1395، ش 10، ص 96 و 97.
[47]. غضنفری، کامران، کارنامه و عملکرد نهضت آزادی ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، 1400، ص 258.
[48]. تحلیل وضع موجود جامعه ایران، مواضع و خط مشی ما، قطعنامه هفتمین کنگره نهضت ازادی ایران، تهران، نهضت ازادی ایران، 1363، ص 11.
[49]. بادامچیان، اسدالله، آشنایی با احزاب و تشکل ها: بررسی نهضت آزادی ایران، تهران، اندیشه ناب، 1384، ص 135.
[50]. نخستین بیانیه نهضت آزادی پس از صدور حکم انحلال این گروه از سوی دادگاه انقلاب، خبرگزاری جمهوری اسلامی، www.irna.ir، تاریخ نشر 12 مرداد 1381، تاریخ بازبینی 21 آبان 1403.
[51]. سلطانی، همان، ص 370.
[52]. همان، ص 765.
[53]. دبیرکل جدید نهضت آزادی انتخاب شد، خبرگزاری تحلیلی ایران،www.khabaronline.ir/، تاریخ نشر 16 خرداد 1403، تاریخ بازبینی 6 آذر 1403.
[54]. مرامنامه نهضت آزادی ایران و راهبردها و سیاستها، وبسایت رسمی نهضت آزادی ایران، www. nehzateazadi.org، 23 آبان 1403.