آزادی امام خمینی
زهرا رنجبر کرمانی
24 بازدید
امام خمینی پس از سخنرانی در 13 خرداد 1342 علیه حکومت پهلوی و شخص شاه، سحرگاه 15 خرداد بازداشت و 15 فروردین 1343 آزاد شد.
امام خمینی پس از بازداشت در 15 خرداد 1342، ابتدا به باشگاه افسران و سپس به زندان قصر و پس از 19 روز به پادگان عشرتآباد تهران منتقل شدند.[1] انتشار خبر دستگیری امام خمینی، به قیام 15 خرداد و اعتراضات فراگیر در داخل و خارج کشور انجامید. در داخل کشور، مراجع و روحانیان طراز اول به همراه دیگر اقشار جامعه2، طی اعلامیه و تلگرامهایی، این اقدام دولت را محکوم کرده و آزادی امام و سایر روحانیانِ در بند را خواستار شدند3.
بیتوجهی حکومت به این خواستهها سبب شد روحانیان طراز اول از سراسر کشور برای پیگیری خواستههای خود و مذاکره و هماندیشی با یکدیگر به تدریج به تهران مهاجرت کنند. آنان در منزل روحانیان برجستۀ تهران اجتماع کرده و برای یافتن راهی که از محاکمه و اعدام امام خمینی جلوگیری کند، جلسه تشکیل دادند. پیشتر اسدالله علم، نخستوزیر، به محاکمه و مجازات روحانیان مخالف حکومت پهلوی که امام خمینی در رأس آنان قرار داشت، اشاره کرده بود.[2] به دنبال مهاجرت علما در تیر 1342 بیش از 40 نفر از بزرگان و علمای حوزههای علمیۀ کشور در تهران حضور یافته[3] و پیوسته اعلامیه منتشر میکردند. در میانۀ تیر نیز اعلامیهای با امضای «شورای مرکزی روحانیت تهران» منتشر شد که به تعبیر ساواک «فوقالعاده زننده و تند» بود.[4]
آیتالله روحالله کمالوند از طرف علمای مهاجر به دیدار شاه رفت. در این دیدار، شاه در مورد حفظ جان امام به آیتالله کمالوند اطمینان داد. همچنین آیتالله سیداحمد خوانساری، از مراجع بنام تهران، با اصرارِ نمایندۀ علمای مهاجر (آیتالله کمالوند) با امام خمینی در زندان قصر ملاقات کرد. در 2 مرداد، علمای مهاجر در اعلامیۀ مشترکی با 36 امضا، بر مرجعیت امام خمینی تأکید کردند. صدور چنین اعلامیهای حکومت را بیش از پیش در تنگنا قرار داد؛ چراکه بر اساس قانون اساسی مشروطه، مراجع تقلید از مصونیت قضائی برخوردار بودند.[5] به دنبال اعمال فشار علما و مراجع داخل و خارج کشور و نزدیک شدن زمان انتخابات دو مجلس شورای ملی و سنا که قرار بود در 26 شهریور 1342 برگزار شود، حکومت تصمیم گرفت امام خمینی و آیات بهاءالدین محلاتی و سیدحسن قمی را موقتاً از زندان آزاد کند. ازاینرو قرار شد پس از 48 ساعت که خبر آزادی امام به سراسر کشور رسید، وی در یکی از خانههای ساواک حبس و ممنوعالملاقات شود تا انتخابات برگزار شده و مهاجرت علما نیز پایان یابد.[6] به این ترتیب امام در 11 مرداد از پادگان عشرتآباد، ابتدا به خانهای در داوودیه و سپس قیطریۀ تهران، تحت کنترل ساواک فرستاده شد.[7] امام گرچه در حصر ساواک، امکان فعالیت سیاسی و دیدار با مردم را نداشت، اما با توجه به نزدیکی انتخابات از آیتالله سیدمحمد بهبهانی که به دیدار وی آمده بود، خواست تا «جلوی انتخابات مفتضح» را بگیرد.[8]
روز بعد اطلاعیهای در روزنامههای کیهان و اطلاعات منتشر شد که در آن، آزادی امام خمینی و آیات قمی و محلاتی و انتقال آنان به «منازل خصوصی» را نتیجۀ تفاهم آنان با حکومت مبنی بر دخالت نکردن در امور سیاسی و انجام ندادن کاری برخلاف مصالح و انتظامات کشور اعلام شده بود.[9] آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی در پاسخ به این اطلاعیه، ضمن تقبیح مفاد آن، تنظیم اطلاعیۀ بدون امضا را نشانه عدم لیاقت و سبب رسوایی بیشتر برای تنظیمکنندگان آن دانست.[10]
انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا در موعد مقرر برگزار و هر دو مجلس در مهر افتتاح شدند. تحت فشار ساواک، علمای مهاجر تا نیمۀ مهر به تدریج به موطن خود بازگردانده شدند.[11]
در خارج از کشور، اخبار ایران، بهویژه در مجامع مذهبی عراق، واکنشهای متعددی در پی داشت. مراجع و طلاب حوزه علمیۀ نجف با صدور اعلامیه و تلگرام، نسبت به وقایع رخ داده و بازداشت امام خمینی، اعتراض کردند و در سایر مدارس مذهبی نجف نیز وعاظ، علیه حکومت ایران سخنرانی کردند. در سایر شهرهای مذهبی عراق نیز اجتماعاتی برگزار شد. علمای عراق طی تماس با علمای سایر کشورهای مسلمان، تلاش کردند تا حرکتی یکپارچه علیه حکومت پهلوی و در حمایت از مردم و روحانیت ایران انجام دهند.[12] در حوزه علمیۀ نجف، آیتالله العظمی سیدابوالقاسم خویی در اعلامیهای، همکاری با دولت ایران را تحریم کرد.[13] آیتالله العظمی سیدمحمود شاهرودی در تلگرامی به شاه از عملکرد دولت ابراز انزجار کرد و خواهان آزادی امام شد.[14] آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی دربارۀ حکومت ضد دینی شاه ایران بیانیهای به ملتها و حکومتهای اسلامی صادر کرد که در جراید عراق منتشر شد.[15] شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر، در تلگرامی به آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم، خشم و نفرت خود را از فجایع ایران ابراز و پشتیبانی دانشگاه الازهر را از روحانیت ایران اعلام کرد.[16] این واکنشها، عباس آرام، وزیر امور خارجه، را واداشت طی تلگرامی به آیتالله حکیم اطمینان دهد که علمای اعلام و طلاب ایران «به جز دو سه نفر که به علت قیام علیه امنیت و مصالح عمومی در بازداشت هستند» در آسایش و آزادی به سر میبرند.[17]
در مدت اقامت امام در قیطریه، حسن پاکروان، رئیس ساواک، بارها به ملاقات وی رفت و امام را به عدم مداخله در سیاست تشویق و ضررهای آلوده شدن روحانیت در سیاست را به وی گوشزد کرد. همچنین پاکروان مأمور بود که زمینۀ ملاقات شاه با امام را فراهم کند، اما امام به آن تن نداد.[18] امام این ملاقات را نه برای حل مشکلات و اصلاح امور، بلکه با توجه به نفرت عمومی از شاه گامی برای بدنام شدن خود در افکار عمومی میدانست.[19]
در 17 اسفند 1342 اسدالله علم از نخستوزیری برکنار[20] و حسنعلی منصور جایگزین وی شد. با روی کار آمدن منصور، آیتالله العظمی سیدابوالقاسم خویی تلگرامی به وی فرستاد و ضمن درخواست الغای قوانین مخالف اسلام، خواستار آزادی امام خمینی و آیتالله قمی شد.[21] همچنین عدهای از روحانیان حوزه علمیه قم در تلگرامی خطاب به منصور، ضمن یادآوری تجاوزهای دولت علم به «حریم مقدس دین، قانون اساسی کشور و اصول دموکراسی و ساحت قدس روحانیت»، آزادی امام خمینی و دیگر زندانیان سیاسی را مطالبه کردند.[22]
حسنعلی منصور، خود را حامی و طرفدار روحانیت معرفی میکرد و چنان مینمایاند که شاه به علت نارضایتی از اقدامات دولت پیشین، اسدالله علم را کنار گذاشته است. ازاینرو احمد صدر، وزیر کشور، برای جلب حمایت امام، به ملاقات وی رفت، اما امام شرط پذیرش دولت جدید را خضوع آن در مقابل احکام اسلام و عدم تکرار اعمال دولت قبل اعلام کرد.[23]
سرانجام به سبب فشار افکار عمومی بهویژه روحانیان و مراجع تقلید داخل و خارج کشور، اتمام انتخابات و افتتاح مجلس شورای ملی و سنا و آرامش نسبی اوضاع، تغییر دولت و رویکرد ظاهراً متفاوت دولت جدید در قبال روحانیت و نزدیک شدن به ایام محرم و حج سال 1343ش، امام خمینی آزاد شد.
مأموران ساواک، امام خمینی را در 15 فروردین 1343 از حصر خانگی در تهران، به قم بازگرداندند. انتشار خبر آزادی امام، استقبال و شادی مردم در سراسر کشور را در پی داشت و مردم، گروه گروه از سراسر کشور برای دیدار با وی راهی قم شدند. رئیس ساواک تهران نیز به سبب حساسیت موضوع و برای همکاری با مسئولین امنیتی قم، در شهربانی قم مستقر شد.[24] همزمان با آزادی امام، مردم قم به چراغانی و آذینبندی شهر پرداختند و مدرسۀ فیضیه به کانونی برای برگزاری جشن تبدیل شد.[25] همچنین از سوی علمای سراسر کشور، تلگرام تبریک برای امام فرستاده شد.[26]
روز بعد، منصور در مراسمی خود را مأمور ابلاغ «مراحم و عطوفت خاص شاهنشاه» به روحانیت معرفی کرد و گفت: «سال گذشته پیشامد ناگواری روی داد ولی امروز آثار موجود نیست که احتیاج به اتخاذ تدابیر خاصی باشد».[27] در بازار تهران شایعاتی مبنی بر آزادی کوتاه مدت امام خمینی به علت سفر شاه به آمریکا، فرارسیدن ایام حج و نزدیک بودن ایام سوگواری محرم و صفر به گوش میرسید.[28] البته امام خمینی آزادی خود را نتیجۀ فشار دیگر کشورها و نارضایتی افکار عمومی آنها، نابسامانی اوضاع داخلی و خارجی و بهویژه نزدیکی ایّام حج و محرّم و خطر بالقوه این ایام برای حکومت میدانست.[29] در 18 فروردین 1343، روزنامۀ اطلاعات به سفارش ساواک در سرمقالۀ خود با عنوان «اتحاد مقدس به خاطر هدف مقدس» از حصول تفاهم میان دولت و طبقات مختلف مردم نوشت و جامعه روحانیت را همگام با مردم در اجرای برنامههای «انقلاب شاه و مردم» دانست.[30] امام پس از اطلاع از این مقاله، برآشفت[31] و طی سخنانی در جمع مردم در 21 فروردین 1343 آن را تکذیب و بر عدم توافق روحانیت با انقلاب سفید تأکید کرد. [32] وی تا آنجا پافشاری کرد که دولت نمایندهای به قم فرستاد و تعهد کرد که دیگر چنین اتهاماتی را متوجه روحانیت نکند.[33]
حوزه علمیۀ قم در اعلامیهای به مناسبت آزادی و بازگشت امام خمینی، جشنی در مدرسۀ فیضیه در 20 فروردین برگزار و از مردم سراسر کشور برای حضور در آن دعوت کرد.[34] به دنبال انتشار این خبر، هزاران نفر از سراسر کشور به سمت قم روانه شدند.[35] در شب اول جشن و در حضور امام خمینی[36] قطعنامهای 10 مادهای از سوی طلاب حوزه علمیۀ قم خوانده و از «مراجع، مخصوصاً امام خمینی» درخواست شد برای انجام اصلاحات در جامعه کوشش کنند.[37]
در فاصلۀ 7 ماه از آزادی امام خمینی تا تبعید وی، امام بارها سخنرانی و بر مواضع پیشین خود تأکید کردند. امام به مناسبت اولین سالگرد قیام 15 خرداد نیز به همراه چند تن از آیات عظام، اعلامیهای صادر و 12 محرم، سالگرد قمری واقعۀ 15 خرداد 1342، را عزای ملی اعلام کردند. سخنرانی امام در 4 آبان 1343 در محکومت اعطای مصونیت قضایی به مستشاران نظامی آمریکا (کاپیتولاسیون) حکومت را متقاعد کرد که امام سازشناپذیر و مشکلساز است. ازاینرو وی را به ترکیه تبعید کرد.
.[1] مدنی، سید جلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1378، ص 53.
.[2] همان، ص 119-128.
.[3] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 248.
.[2] مؤمن، ابوالفتح، «در آن هوای گرگ و میش، دستگیری امام خمینی و مهاجرت علما به تهران در سال 1342»، زمانه، خرداد 1382، ش 9، ص 26-32.
.[3] روحانی، سید حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، راه امام، 1389، ص 553 و 554.
.[4] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ص 274 و 275.
.[5] جمعی از محققین، دانشنامه امام خمینی، ج 4، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1400، ص 819 و 820.
.[6] سلیمانی، غلامرضا، «مهاجرت سال 1342 ه.ش علما به تهران و تلاش برای آزادی حضرت امام خمینی»، پانزده خرداد، تابستان و پاییز 1376، ش 26 و 27، ص 191- 204.
.[7] مدنی، همان، ص 71 و 72 و 87.
.[8] خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 253.
.[9] روزنامه اطلاعات، س 38، شنبه 12 مرداد 1342، ش 11156.
.[10] اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 167.
.[11] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 3، همان، ص 235.
.[12] شمسآبادی، حسن، «مواضع شیخ محمود شلتوت در قیام پانزده خرداد»، اندیشه تقریب، بهار 1387، ش 14، ص 113-126.
.[13] اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 125.
.[14] همان، ص 129.
.[15] همان، ص 138.
.[16] همان، ص 145.
.[17] همان، ص 161.
.[18] مدنی، همان، ص 86.
.[19] روحانی، همان، ص 638.
.[20] روزنامه اطلاعات، س 38، شنبه 17 اسفند 1342، ش 11335.
.[21] اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 235.
.[22] جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 4، تدوین سید محسن صالح، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 41 و 42.
.[23] مدنی، همان، ص 87.
.[24] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 5، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 2.
.[25] مدنی، همان، ص 88.
.[26] خمینی، روح الله، همان، ص 264-266.
.[27] اطلاعات، س 38، یکشنبه 16 فروردین 1343، ش 11352.
.[28] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ص 30.
.[29] خمینی، روح الله، همان، ص 268.
.[30] اطلاعات، س 38، سه شنبه 18 فروردین 1343، ش 11355.
.[31] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ص 69.
.[32] خمینی، روح الله، همان، ص 268 و 269.
.[33] مدنی، همان، ص 89.
.[34] جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، همان، ص 49.
.[35] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ص 34.
.[36] آیتالله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، ص 1.
.[37] جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، همان، ص 50 و 51.