شنبه 26 فروردین 1340/ 29 شوال 1380/ 15 آوریل 1961
5 بازدید
بررسی بازتاب رحلت آیتالله العظمى بروجردى در بین مردم در مطبوعات
یکی از روزنامههاى امروز، به صورت مفصل، بازتاب رحلت آیتالله العظمى بروجردى را در بین مردم بررسى کرده است و مطلب خود را با این مقدمه آغاز کرده است: «همچنان که آن عالم ربانى در طول حیات، روشنىبخش خاطر مردم شیعه جهان بود، مرگ او هم عامل موثرى در تجلى احساسات و عواطف دینى قاطبه مردم ایران گردید و این خود نشانه نفوذ دین در مردم مسلمان و حقشناس شیعه ایران مىباشد.»[i]
این روزنامه حضور قابل توجه مردم در مراسم مختلف به مناسبت رحلت آیتالله العظمى بروجردى را وصف کرده و افزوده است: «خواست ملت ایران عظمت و ترقى کشور بر مبناى دستورات کامله اسلام و پیروى از مکتب على بن ابیطالب(ع) است که در هر فرصت عملاً و بىریا به منصه ظهور مىرسانند و هر کس بخواهد، واقعاً به این کشور خدمت کند باید با کمال امانت این خواست و اراده ملت را نصبالعین قرار داده و خود را در جریان تقویت این اراده قرار دهد و از حمایت قلبى میلیونها سرباز مطیع ستاد فرماندهى اسلام برخوردار شود و تا دنیا باقى است نامى جاویدان از خود به یادگار گذارد. همان طور که آیتالله بروجردى رحمتالله علیه صاحب نامى جاویدان و مشمول رحمت خداوند گردید.»[ii]
تحلیل سیدجعفر شهیدى از برخورد مردم با رحلت آیتالله العظمی بروجردی
یک روزنامه در مطلبى به قلم سیدجعفر شهیدى به موضوعی که بعد از رحلت حضرت آیتالله العظمى بروجردى، مورد توجه قرار گرفته، پرداخته است. در این مطلب آمده است:
«مسلم است که شیعه از فوت آیتالله بروجردى متأثر و محزون است، ولى نباید این حقیقت را نیز نادیده گرفت که بیشتر نگرانى شیعه از این است که با رحلت آیتالله بروجردى، مقام مرجعیت که در غیبت امام نگاهبان دین و مبین حلال و حرام امت است، یکى از لایقترین متصدیان خود را که در طول دو قرن اخیر نظیر نداشت، از دست مىدهد و شاید چندى هم بلاتصدى مىماند... این جنبش عظیم [عزادارى براى رحلت آیتالله العظمى بروجردى] نشان داد که ملت ایران براى مقام روحانیت احترام بزرگى قایل است. این ملت چنین تشخیص داده است که براى تکیهگاه خود دین مىخواهد، مجتهد مىخواهد، حوزه علمى مىخواهد، طلبه مىخواهد، مرجع تقلید و رئیس مذهب مىخواهد. این حقیقتى بود که اگر نهفتگى داشت مرگ آیتالله بروجردى آن را جلوهاى تمام داد. مسلم است که با مرگ آیتالله بروجردى این تمایلات نمىمیرد و این علاقه از میان نمىرود. حال که چنین است چرا پا به پاى این مجالس ختم و تعطیل و سینهزنى و نوحهسرایى به آنچه اساس کار است توجه نمىشود؟... مرگ کسى که علاوه بر مرجعیت ریاست دو حوزه بزرگ علمى قم و نجف را عهدهدار بوده است در حوزهها و روحیه طلاب چه اثرى باقى مىگذارد؟... شما که فاتحه مىگذارید، سینه مىزنید، کاروان حرکت مىدهید، اشک مىریزید، براى حوزه قم و نجف چه فکرى کردهاید؟ چه کار باید کرد که این حوزه از هم نپاشد و به کوشش خود ادامه دهد؟... بر خلاف پندار مردم نامطلع، مرجع تقلید به انتخاب و اخذ رأى تعیین نمىشود... درست است که امروز در نجف و قم و مشهد و بعضى شهرستآنها مجتهدان عالىقدرى به تدریس و افاضه مشغول هستند... [و] همگى به اجتهاد و تقوا نزد خواص معروفند، ولى چه بهتر که تعارف را کنار بگذاریم و حقیقت را نادیده نگیریم، این بزرگواران همگى در عرض هماند و اختلاف آنان چندان نیست که یکى در اوج اعلى و دیگرى در درجه پایین قرار داشته باشد. حال که این مطلب روشن شد باید یکى از دو راه را پیش گرفت: یکى بازگشت به دوره پیش از ریاست مرحوم حاج میرزا حسن شیرازى، بدین معنى که رئیسى مشخص نگردد و هر یک از این بزرگواران رسالهاى بنویسند و گروهى از او تقلید کنند و وجوه را به ایشان برسانند. در این صورت واضح است که مرکزیت تشیع از میان مىرود، حوزه علمى از هم مىپاشد، طلاب متفرق مىشوند...[و] نباید دستگاهى که اساس آن بر تقوا و معنویت و تسلط بر دلهاى دینداران است با چنین وضع اسفناکى روبرو شود. راه دوم اینکه بعضى از این بزرگواران به خاطر حفظ حوزه علمیه و اساس روحانیت از پارهاى حقوق خود صرف نظر کنند و چنان که سیره حسنه جارى بوده است با رعایت قدمت و شیخوخیت و درک محضر قدما، کسى را که آشنا به مصالح زمان و قادر بر اداره حوزه باشد و به اصطلاح مرد علم و تقوا باشد، معین کنند، آنگاه با تأییدات الهى و توجه حضرت ولى عصر عجلالله تعالى فرجه، حوزه علمیه رونق و شکوه خود را حفظ خواهد کرد و همچنان تکیهگاه دینداران و روشنى چشم شیعهمذهبان خواهد بود.»[iii]
نظر نماینده تبریز در مجلس شوراى ملى درباره اهمیت حوزه علمیه قم
یوسف مجتهدى ـ نماینده مردم تبریز در مجلس شوراى ملى ـ در یکى از روزنامههاى امروز به موضوع اداره حوزه علمیه قم پرداخته و پس از وصف این حوزه به عنوان «بهترین سنگر معنوى اجتماع» نوشته است:
«اخیراً نگرانیهایى در بعضى از محافل دینى و مطبوعاتى مشاهده شد که مبادا در ارکان کاخ رفیع روحانیت شهر قم خللى وارد آید... خوشبختانه در حوزه علمیه قم و شهرهاى دیگر ایران علمایى هستند که از هر جهت برازنده مقام جانشینى آن مرحوم [آیتالله العظمى بروجردى] مىباشند. البته مرجع تقلید در مذهب ما شیعهها انتخابى و یا انتصابى نیست و باید به معناى واقعى، افکار عمومى تصمیم بگیرد. ولى آنچه به عقیده من روشن شده این است که اعلم علما ساکن هر نقطه باشد حوزه علمیه قم هرگز از اهمیت نخواهد افتاد و مسلمانان متمکن و غیرتمند ایرانى همواره در رونق و تکمیل این موسسه بزرگ و آبرومند اسلامى خواهند کوشید.»[iv]
نظر مطبوعات درباره درسی که مسئولین باید از ساخت مسجد اعظم قم بگیرند
یکى از روزنامههاى امروز در حاشیه موضوع رحلت آیتالله العظمى بروجردى، به ساخت مسجد اعظم قم توسط ایشان توجه کرده و نوشته است: «آیا آغاز ساختمان مسجد اعظم همراه با مراسم بود یا انجامش؟ آیا عکس و اعلانى در جراید دیدید؟! آیا حضرت آیتالله العظمى بروجردى، العیاذ بالله دفتر روابط عمومى و دفتر فنى و دفتر اقتصادى داشتند؟! اگر نداشتند در پرتو چه قدرتى آن کارهاى عظیم را با چنین نظمى به انجام مىرساندند و چرا اینها که این همه تشکیلات دارند تا گلو در قرض و تا حلقوم در لجن هستند؟! چرا این سازمان برنامه با داشتن این همه دفتر فنى، دفتر اقتصادى، دفتر تشکیلات همیشه هشتش گرو نه است و اسبش بىجو و نمد زینش به گرو است و هر مدیرعامل تازهاى که مىآید از قرضى که مدیرعامل قبلى، برایش گذاشته صحبت مىکند و کیسه وام جدیدى مىدوزد... عقیده ما این است که مسئولین سازمان برنامه، به جاى این ریخت و پاشها و دعوت این و آن جهت بازدید سد کرج و سد دز و سد سفیدرود و راهانداختن میهمانیهاى رنگارنگ و سفرههاى رنگین، خودشان زحمتى بکشند و به قم بروند و مسجد اعظم را مشاهده کنند و ببینند در پرتو تقوا و ایمان با هزینه محدود چه مىشود ساخت و اگر ساختمان همان مسجد دست خودشان بود، چه بلایى به روزگار مردم مىآوردند و چه چوب حراجى به مالیه دولت و ملت مىزدند و چقدر صرف مطالعه و اعزام هیئتهاى گوناگون به پاکستان و هندوستان و عربستان و ترکیه براى بررسى مساجد آنها مىکردند و چه کیسهاى براى دریافت وام از این و آن مىدوختند!»[v]
پیشنهاد تشکیل شوراى تاج و تخت در مطبوعات
یکى از جراید درباره اوضاع اقتصادى نوشت: «براى نجات مملکت از فساد ادارى و اختلاس اقتصادى و بنبست سیاسى شوراى تاج و تخت تشکیل شود.» این روزنامه افزوده است: «اول باید تصدیق کرد که ملت ناراضى است. دوم باید دانست که چرا ناراضى است. سوم باید راه رفع تکدر را جستجو نمود. یکى از مختصات ملل شرق، مقاومت مجهول است. یعنى وقتى دل مبارزه مثبت ندارند از طریق منفى به نبرد مىپردازند. نگاهى به جماعت شرکتکنندگان در مراسم تشییع و ترحیم رجال مخالف دولت و محروم، درجه عدم رضایت عامه را نشان مىدهد.»[vi] سپس با آوردن فهرستى از علل عدم رضایت مردم، مانند اینکه: مالیات به مصرف آسایش مردم نمىرسد، مأموریتهاى غیرضرورى خارجى محول مىگردد، معاونینى به اسامى گوناگون براى وزارتخانهها گمارده مىشود، در انتخابات دست برده مىشود، در نصب مأمورین تبعیض روا مىدارند، اراذل را بر افاضل برترى مىدهند، گرانى معیشت روز به روز طاقتفرساتر مىشود و... راه علاج را اینطور تصویر کرده است: «شاهنشاه همان روش سالهاى اول سلطنت را برگزینند، یعنى طبقه حاکمه را رها فرمایند و به ملت گرایند. با یک جنبش انقلابى با حربه سهگانه، یعنى شمشیر و قلم و بیان، ترتیبات فعلى را دگرگون سازند و به اتکاى افکار عمومى بدون اعتنا به تحریکات اجانب، دوره نوینى را در طریقه فرمانروایى آغاز نمایند. قدم اول بستن این دو دکان بودجهسازى و قانونپردازى است که حتماً انحلال دو حزب منفور کذایى [ملیّون و مردم] را هم به دنبال دارد.
گام دوم تشکیل یک انجمن مشورتى به نام «شوراى تاج و تخت» است، مرکب از چند نفر از رجال مورد اعتماد ملت... چنین انجمنى با تفکر و تعمق بسیار و با دوراندیشى عواقب امور، خطمشى داخلى و خارجى را به شاهنشاه پیشنهاد مىکند و ایشان پس از تصویب، امر به اجراى آن مىفرمایند. این پیشنهاد ساده ما از جمله معروف بیسمارک خطاب به ویلهلم دوم الهام مىگیرد که مىگفت: من جرات اطاعتکردن دارم چنانچه اعلىحضرت شما جرأت فرمان دادن داشته باشند. اما در اطراف کبوتران حرم، نمىگوییم بزهاى اخفش یا گوسالههایى با مغزهاى پوک گردآمدهاند که معتقدند: اگر شه روز را گوید شب است این ـ بباید گفت کاینک ماه و پروین.»[vii]
همین روزنامه با لحن تندترى به هیئت حاکمه و رفورم و تحول و اصلاحات، تاخته و نوشته است: «هیئت حاکمه زحمت بیجا به خود مىدهد تا تنور اصلاحات را داغ نگه دارد و بیخودى چوب اصلاحات را به طبل میان تهى مىزند و جز رسوایى بیشترى را براى خود و ازدیاد نفرت عمومى نسبت به دستگاههاى مملکتى عایدى از این مسخرهبازى نخواهد داشت... در حالى که اگر هیئت حاکمه واقعاً حسننیت داشته باشد، خواستار جدى اصلاحات باشد، بخواهد به ملت نزدیک شود، قصد تحول و رفورم واقعى داشته باشد، نیازى به این همه جار و جنجال ندارد، کافى است که در یک مورد حسننیت خود را عملاً نشان بدهد. دست بر روى دزدى یک دزد شاخص بگذارد، یک متنفذ و گردنکلفت را نه به خاطر اغفال افکار عامه، نه به خاطر تسکین عامه، بلکه به خاطر اجراى عدالت به میز محاکمه بکشد، آن وقت خواهید دید که همین مردم مأیوس از همهکس و همهجا پروانهوار به دور چراغ اصلاحات آنان خواهند چرخید و از هیچگونه حمایت و تقویت خوددارى نخواهند کرد.»[viii]
اعمال نفوذ در دادگستری از زبان مطبوعات
از نظر یکى از روزنامهها امروز متأسفانه در کشور ما اصل تنبیه و تقدیر در اثر اعمال نفوذ و دستهبندیهاى خصوصى و ضعف دادگسترى رعایت نمىشود، مخصوصاً نسبت به طبقه غارتگران ادارى این اصل به کلى فراموش گردیده است. این روزنامه افزوده است: «به دلیل اینکه تا کنون هیچ وزیر و مدیرکلى مورد تعقیب قرار نگرفته و از نظر عوام فریبى و تظاهر هم که شده یکى از این دزدهاى معروف را که از هیچ به همه چیز رسیده و در اندک مدتى با دزدى و چپاول بیتالمال ملى، میلیونها ثروت اندوختهاند، در گوشه زندان جاى ندادهاند که اقلاً با این اقدام آتش بدبینى و خشم افکار عمومى را فرو نشانند.»[ix]
نظر وزیر مشاور و مدیرعامل سازمان برنامه درباره نگاه مردم به این سازمان
وزیر مشاور و مدیرعامل سازمان برنامه در گفتوگو با یک مجله هفتگى چاپ امروز گفت:
«در گذشته قسمت اعظم اعتبارات سازمان صرف کارهاى بزرگ و غیرلازم یا غیرضرورى از قبیل سدها و غیره شده است و در عوض احتیاجات شهرستآنها معوق مانده به طورى که سازمان با 293 شهر قرارداد امضا کرده، ولى به واسطه فقدان اعتبار، نمىتواند آن را انجام دهد، در نتیجه مردم همه از سازمان ناراضى و مأیوس شدهاند و وکلاى مجلس هم هر روز درباره انجام آن تعهدات به سازمان مراجعه مىکنند. یکى از علل این پیشامد عدم توجه مسئولین سازمان به خواستههاى مردم و مصالح واقعى کشور بوده و مشاورین خارجى سازمان هم در این باره تقصیر داشتهاند. برنامههاى ممالک دیگر یا مشاورین خارجى وقتى صحیح است که با احتیاجات مردم و مصالح کشور تطبیق داشته باشد و مسئولین سازمان برنامه هم باید در نظر داشته باشند که اگر به خواستههاى کشور و مردم توجه نمودند تمام قدرتهاى خارجى و محافل داخلى ناگزیرند به آنها احترام بگذارند و تسلیم نظرشان شوند و الا کسى که به کشور خودش خدمت نکند، خارجى هم به او احترام نخواهد گذاشت.»[x]
نقد و بررسى بودجه سال 1340 در مطبوعات
امروز یک مجله هفتگى که با احمد آرامش ـ وزیر مشاور و مدیرعامل سازمان برنامه ـ گفتوگو کرده بود، نقدها به بودجه سال 1340 را داغتر کرد و نوشت: «بودجه سال جارى سه عیب بزرگ دارد. اول، متناسب با درآمد ملى کشور نیست و از حدود معمولى و حتى نقطه خطر (که 25 درصد درآمد ملى تعیین شده است) گذشته است. دوم، ارقام درآمد آن خیالى است و تصور نمىرود درآمد دولت به این اندازه باشد (مخصوصاً درآمد گمرکات) و سوم، برنامه تثبیت اقتصادى در آن به طور قطعى گنجانیده نشده که پرداخت 250 میلیون تومان [از قروض وزارت دارایى به بانک مرکزى ایرانی] را تضمین نماید.»[xi]
این مجله افزوده است:
«رقم کل بودجه سر به 40 درصد درآمد ملى مىزند، در حالى که بودجه کشورهایى مانند ایران نباید بیش از 15 درصد درآمد ملى آن باشد. اخذ 40 درصد درآمد کشور و ریختن آن توى کیسه بىانتهاى دولت و خرج آن در درجه اول براى حقوق کارمند و قسمت کمى به منظور امور عمرانى بزرگترین دشمنى به اقتصاد یک کشور است... کشور ما متأسفانه دچار وضع بحرانى اقتصادى است که اگر آن را ورشکست بنامیم اغراق نگفتهایم. درست دقت فرمایید، هم مردم بىپولند، هم دولت. ارز نه تنها نداریم بلکه تمام ذخیره خود را خورده و تازه مبالغى کسر داریم و هر سال باید بین 50 تا 70 میلیون دلار اقساط قروض خود را پس بدهیم.»[xii]
این مجله با صراحت نوشته است: «اصولاً بودجه حاضر یک بودجه تجسمى است، نه واقعى، به این معنى که ارقام درآمد آن از واقعیات دور است. سال 1340 نسبت به سالهاى گذشته به دلایل فراوان، سال رکود است. بنابراین نباید توقع داشت از مجراى واقعى و طبیعى، درآمد دولت حتى به میزان سال گذشته برسد. بر اثر بدى وضع اقتصادى کشور، اعتبار که نمىدهید، اجازه ورود جنس را به هزاران طریق محدود کردهاید، تاسیس کارخانه و موسسه به واسطه بىپولى و ترقى فوقالعاده حقوق کارگر و کارمند محدود شده است، هزینه زندگى مرتباً بالا مىرود، دستگاه اخذ مالیات هم که بهتر نشده است، پس از کجا مىخواهید مالیاتها را افزایش دهید، همهاش صحبت از اصلاحات است، ولى ما که این چند ساله چیزى ندیدهایم.»[xiii]
جلسههاى کنفرانس آمارى سنتو در تهران
نمایندگان دولتهاى عضو پیمان مرکزى ـ سنتو ـ صبح و بعدازظهر امروز، نخستین جلسههاى کنفرانس آمارى را در تالار باشگاه دانشگاه تهران برگزار کردند. در کنار نمایندگان دولتهاى انگلیس، امریکا، پاکستان و ترکیه، منصور خواجهنصیرى ـ معاون وزارت کشور ـ در آغاز جلسه صبح کنفرانس آمارى گفت:
«ضرورت ایجاب مىکند که ملل مختلف از تجارب یکدیگر آگاه شوند و راههاى تفوق بر مشکلات را از یکدیگر بیاموزند. امروز در حدود 130 میلیون نفر در کشورهاى ترکیه، ایران و پاکستان از دریاى مدیترانه تا قلل هیمالیا با یک مشکل اساسى روبه رو هستند و آن مشکل عبارت است از قلت عایدات سرانه و به عبارت روشنتر پایینبودن استاندارد زندگى افراد. در قسمت عمدهاى از این سرزمین وسیع، نقاط کوهستانى وجود دارد و فنون کشاورزى هنوز به طور شایسته پیشرفت نکرده است. میزان ازدیاد طبیعى سالیانه جمعیت بالنسبه بالاست و کالرى غذاى مصرفى در درجه پایین قرار دارد. به این قسمت از جهان از نظر بهداشت و فرهنگ و بیمههاى اجتماعى باید توجه بیشترى شود و نیروى انسانى باید با وضع موثرترى تجهیز گردد و به هر حال باید مرتباً با آمارگیریها و تحقیقات لازم نتیجه و اثر برنامهها ارزیابى شود و میزان پیشرفت سالیانه شئون مختلف اقتصادى و اجتماعى را در هر یک از این کشورها اندازهگیرى کرد و ما در این کنفرانس پیرامون فنون مختلف آمارگیرى و طرز استفاده از آن در مسائل سیاسى داخلى و حل مشکلات اجتماعى بحث و تبادلنظر خواهیم کرد.»[xiv]
جلسههاى کنفرانس آمارى دولتهاى عضو پیمان مرکزى ـ سنتو ـ تا روز چهارشنبه 30 فروردین، صبح و عصر به صورت مرتب تشکیل مىشود.[xv]
تأیید خبر آزادى یک روزنامه از توقیف و دو دانشجو از زندان
«روزنامه «داد» پس از دو ماه تعطیلى از توقیف خارج شد.»[xvi]
یکى از روزنامههاى امروز در اینباره نوشت: «ما در حالى که از رفع توقیف جریده داد خوشحالیم، بسیار متأسفیم که با یک تلفن و دستور روزنامهاى را که دهها کارمند و کارگر از قبل آن ارتزاق مىکنند، بر خلاف قانون توقیف مىکنند و به مخالفین سند مىدهند که مطبوعات ایران آزاد نیستند.»[xvii]
روزنامه دیگرى هم نوشت: «امروز اطلاع حاصل شد، دو تن دیگر از کسانى که طى جریانات سال گذشته دانشگاه تهران بازداشت شده بودند ـ داریوش فروهر و ریاضى (از دانشکده فنى) ـ آزاد شدهاند. دکتر احمد فرهاد معتمد ـ رئیس دانشگاه تهران ـ اظهار داشت: امیدوارم طى چند روز آینده بقیه دانشجویان آزاد شوند.»[xviii]
سفر محمدرضا پهلوى و خانوادهاش به مشهد
سفر محمدرضا پهلوى و خانوادهاش به مشهد آغاز شد.[xix]
ترک تهران توسط عثمان علیبیک
عثمان علىبیک ـ دبیرکل سازمان پیمان مرکزى ـ سنتو ـ پس از سه روز توقف در تهران و دیدار با سران کشور، به کراچى رفت.[xx]
[i]ـ روزنامه وظیفه ـ ش 168 ـ 26/1/1340 ـ ص 1 و 2 و 3.
[ii]ـ همان.
[iii]ـ روزنامه وظیفه ـ ش 168 ـ 26/1/1340 ـ ص 1 و 2 و 3.
[iv]ـ روزنامه اراده آذربایجان ـ ش 398 ـ 26/1/1340 ـ ص 2.
[v]ـ روزنامه اصلاحات ایران ـ ش 743 ـ 26/1/1340 ـ ص 3.
[vi]ـ روزنامه اراده آذربایجان ـ ش 398 ـ 26/1/1340 ـ ص 3.
[vii]ـ روزنامه اراده آذربایجان ـ ش 398 ـ 26/1/1340 ـ ص 3.
[viii]ـ همان.
[ix]ـ روزنامه اصلاحات ایران ـ ش 743 ـ 26/1/1340 ـ ص 4.
[x]ـ مجله تهران اکونومیست ـ ش 403 ـ 26/1/1340 ـ ص 31.
[xi]ـ همان ـ ص 5 و 6 و 7.
[xii]ـ همان.
[xiii]ـ مجله تهران اکونومیست ـ ش 403 ـ 26/1/1340 ـ ص 5و6و7.
[xiv]ـ روزنامه کیهان ـ ش 5331 ـ 26/1/1340 ـ ص 15.
[xv]ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10478 ـ 26/1/1340 ـ ص 17.
[xvi]ـ روزنامه اصلاحات ایران ـ ش 743 ـ 26/1/1340 ـ ص 4.
[xvii]ـ همان.
[xviii]ـ روزنامه کیهان ـ ش 5331 ـ 26/1/1340 ـ ص 16.
[xix]ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10479 ـ 27/1/1340 ـ ص 17.
[xx]ـ روزنامه آژنگ ـ ش 841 ـ 28/1/1340 ـ ص 1.