جامعه تعلیمات اسلامی
زهرا رنجبر کرمانی
15 بازدید
جامعه تعلیمات اسلامی، مؤسسهای فرهنگی و صاحب بزرگترین مدارس زنجیرهای غیر دولتیِ اسلامی در دوره پهلوی دوم بود.
حکومت پهلوی اول، دوره جدیدی در نهاد آموزش کشور آغاز کرد که دو ویژگی داشت: نخست، نظارت کامل بر مدارس کشور بر اساس سیاست تمرکزگرایی حکومت و علاقهاش به اعمال نفوذ مستقیم در آموزش عمومی؛ دوم، قدرت یافتن جناح تجددطلبِ غربگرا و لامذهب که به غیر دینی شدن رویکرد فرهنگی و آموزشی هیأت حاکمه انجامید.[1] دو اقدام مهم حکومت برای نوسازی نظام آموزشی عبارت بودند از: اول، ایجاد مدارس نوین و تهیه امکانات آموزشی و دوم، تقلیل دین به امری عبادی و اخلاقی در کتب درسی و کاستن از نقش روحانیت در عرصه آموزش نوین. به اینترتیب سکولاریسم با نظارت و کنترل دولت در آموزش تثبیت شد.[2]
پس از کنار رفتن رضاشاه و پیدایش فضای باز سیاسی، شماری از علما، تلاش خود را برای از میان بردن فضای ضد مذهبی حاکم بر جامعه آغاز کردند.[3] از جمله حجت الاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی که علوم حوزوی را در مشهد و نجف فراگرفته و در سال 1313 با هدف تبلیغ دین و تکمیل تحصیلات به هند رفته بود. وی در اواخر سال 1318 به مشهد بازگشت و بلافاصله جلسات دینی و آموزش قرآن را تشکیل داد. هنگامی که فعالیتهای وی زیر نظر مأموران حکومت پهلوی دوم قرار گرفت، مجبور به ترک مشهد شد و در تهران سکونت گرفت.[4]
اسلامی با مشاهده نابسامانیهای فرهنگی پایتخت به علت گسترش و اشاعه فرهنگ غربی و مظاهر ضد اسلامی، با همکاری جمعی از متدینین، بهویژه اهل بازار، «جمعیت پیروان قرآن» را در سال 1322 بنا نهاد[5] و کلاسهای ترویج اصول و عقاید دین و آموزش قرآن و عربی برگزار کرد.[6] وی باور داشت که «تجربه گذشته تاریخ مسلمین این واقعیت را اثبات مینماید که دشمنان اسلام و انسانیت هرگاه که درصدد برآمدند تا بر خطهای از میهن بزرگ اسلامی دست یازند، کوشیدهاند تا در گام اولین، فرهنگ خویش را بر مردم آن سامان تحمیل نمایند و چون در این اقدام به موفقیت نایل آمدهاند، استعمار و استثمار آن خطه به آسانی میسر گشته است».[7]
فضای ضد اسلامی پایتخت بسیاری از خانوادههای متدین را بر آن داشت تا فرزندان خود را به کلاسهای دینی بفرستند.[8] به تدریج بر رونق کلاسها افزوده شد و با سرمایه برخی بازاریان، ابتدا چند اتاق و پس از مدتی چند خانه برای برپایی کلاس اجاره کردند. عباسعلی اسلامی تصمیم گرفت امتیاز یک مدرسه ملی (غیر دولتی) را کسب و با همکاری برخی متدینین به عنوان مدرس، کلاسها را اداره کند. به این ترتیب فعالیت «جامعه تعلیمات اسلامی» بهطور غیر رسمی از سال 1322 آغاز شد.[9] در آن سالها اوضاع سیاسی مملکت آشفته، کشور در اشغال متفقین و حزب توده به شدت فعال بود. از این رو برخی دولتمردان بر این باور بودند که اقدامات و فعالیت روحانیان، میتواند از قدرت گرفتن حزب توده جلوگیری کند. بنابراین در برابر تلاشهای فرهنگی-اسلامی متدینین مانع چندانی ایجاد نمیکردند.[10]
«جامعه تعلیمات اسلامی» در سال 1328 فعالیت خود را رسماً آغاز کرد.[11] مطابق اساسنامه جامعه، مصوب اول آبان 1328[12]، «هدف و منظور جامعه، تبلیغ و ترویج دین حنیف اسلام و مذهب شیعه اثنیعشری... و تقلید از اعلم علمای امامیه» از طریق «تعلیم و تربیت اطفال و سایر افراد بهوسیله تأسیس کودکستانها، دبستانها، دبیرستانها، مدارس عالیه و سایر مدارس فنی طبق موازین شرعی و تشکیل کلاسهای اکابر شبانه و روزانه و تهیه معلمین فاضل و کارآزموده؛ تبلیغ بهوسیله تشکیل مجالس وعظ و خطابه و سایر وسایل ممکنه برای عامه مردم و تهیه و اعزام مبلغ به نقاط لازمه؛ تهیه و چاپ کتب و رسائل و نشریات دینی؛ تأسیس پرورشگاهها برای یتیمان و بیمارستانها برای درمان عمومی و انجام سایر امور خیریه به طرز نوین با رعایت موازین شرعیه» بود. در اساسنامه تصریح شده که جامعه، «جامعهایست کاملاً مذهبی و فرهنگی و به هیچ یک از احزاب و دستجات سیاسی» بستگی ندارد.[13]
هیأت مدیره جامعه در بدو تأسیس 28 نفر و بیشتر از بازاریان متدین تهران بودند که با کمک مالی و جلب و جذب دوستان بازاری خود راه پیشرفت و توسعه جامعه را هموارتر کردند. عباسعلی اسلامی و جامعه با مراجع پیوند ویژهای داشته و از حمایت آنها برخوردار بودند. اسلامی توصیههایی بهصورت مکتوب و خطاب به بازاریان و افراد متمول داشت که مطابق آن میتوانستند بخشی از وجوهات شرعی خود را به جامعه دهند تا صرف توسعه مدارس اسلامی شود.[14]
در سالهای نخستینِ فعالیت جامعه، هیأت مدیره آن تا اندازه زیادی توانست در انتخاب مواد و دروس دینی و گزینش معلمان، معیارهای مورد نظر خود را اعمال کند.[15]
کتب درسی مدارس جامعه دو دسته بودند: دسته نخست، کتب فنی و تخصصی مصوب و مورد تأیید دولت که در مدارس دولتی تدریس میشد و دسته دوم، کتب دینی مشتمل بر آموزش اصول و عقاید اسلامی که مختص مدارس جامعه و تألیف برخی از برجستهترین شخصیتهای دانشگاهی و حوزوی بود.[16] مدارس جامعه به سبب برخورداری از کادر آموزشی مجرب، لوازم و تجهیزات مختلف، کارگاههای آموزشی، آزمایشگاه و کتابخانه به لحاظ کیفیت آموزشی در سطح بالاتری نسبت به مدارس دولتی قرار داشتند.[17]
فعالیتهای فوق برنامه جامعه و مدارس آن عموماً فرهنگی-تربیتی بود. «مجله تعلیمات اسلامی» ناشر افکار و فعالیتهای جامعه بود و اولین شماره آن در فروردین 1331 منتشر شد.[18]جامعه از طریق نهادهای مختلف، بهخصوص سفارتخانههای خارجی، فیلمهای تربیتیِ بهروز تهیه کرده و پس از بازبینی و تکثیر در اختیار مدارس خود قرار میداد.[19] آموزش والدین دانشآموزان و برگزاری کلاسهای منظم برای آنها و تهیه و انتشار نشریههای تربیتی از دیگر اقدامات این مؤسسه بود. همچنین در کرج، اردوگاهی توسط جامعه تأسیس و تجهیز شد تا اردوهای تربیتی برای اوقات فراغت دانشآموزانِ مدارس جامعه در آنجا برگزار شود. با ایجاد دوره راهنمایی تحصیلی در آغاز دهه 1350، جامعه برای تأمین معلمان این مقطع، با مجوز دولت، دانشسرای راهنمایی تحصیلی تأسیس کرد.[20]
گرچه مطابق اساسنامه، جامعه مؤسسهای غیر سیاسی بود، اما تعلیم و تربیتِ مبتنی بر آموزهها و ارزشهای اسلامی در مدارس جامعه و بیتوجهی به رویکرد فرهنگی-تربیتی حکومت در ترویج و تکریم شعائر شاهنشاهی و ملی، حساسیت ساواک را برانگیخته و با دقت و سوءظن، مدارس جامعه را زیر نظر گرفته بود.[21] ساواک در ارزیابی مدارس جامعه، دانشآموزان آن را «مورد توجه گروههای بر انداز مذهبی» دانسته و مینویسد: «سابقه نشان داده است که عدهای از اعضای گروههای خرابکار را کسانی تشکیل دادهاند که فارغالتحصیل این مدارس بودهاند».[22]
به این سبب و به باور برخی صاحبنظران، تصویب طرح تحصیلات رایگان تا پایان مقطع راهنمایی در سال 1353[23] صرفاً بهانهای برای قبضه مدارس غیر دولتی اسلامی از جمله مدارس جامعه توسط دولت بود. به این ترتیب مدارس جامعه بهجز دبیرستانها، توسط دولت مصادره[24] و از آن پس در آنها مأمورانی از ساواک گماشتند. با وجود این، به علت عدم تغییر کادر آموزشی و هدایتشان از دفتر مرکزی جامعه، کیفیت تربیتی -آموزشی مدرسهها کماکان حفظ شد و جامعه در مقابل از دست دادن مدارسش، فعالیتهای خارج از مدرسه، مانند اردوهای تربیتی تابستانه را تقویت کرد.[25]
افزایش مدارس جامعه در سال 1357 به 183 باب،[26] نشانگر نقش مؤثر آنها در پدید آوردن نسل انقلابی از طریق فعالیتهای فرهنگی بود.[27] پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سبب دولتی شدن مدارس، تمام مدارس جامعه بهجز چند باب، به آموزش و پرورش واگذار شد.
در پی تصویب قانون مدارس غیرانتفاعی در سال 1368، جامعه به تأسیس مدارس اسلامی غیرانتفاعی روی آورد و از سال 1370 به بازپسگیری مدارسی که در تملک داشت پرداخت.[28] در حال حاضر جامعه تعلمیات اسلامی 109 واحد آموزشی در مقاطع مختلف تحصیلی دارد که از این تعداد برخی متعلق به جامعه و برخی دیگر، صرفاً با آن هماهنگ هستند.[29]
[1]. سمیع آذر، علیرضا، تاریخ تحولات مدارس در ایران، تهران، سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور، 1376، ص 166 و 167.
[2]. شعبانی، رضا و دیگران، «جایگاه دین در برخی از متون کتب درسی دوره پهلوی اول»، تاریخ نامه ایران بعد از اسلام، تابستان 1398، ش 19، ص 122 و 123.
[3]. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی- سیاسی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی و پزوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1383، ص 20.
[4]. کرمی پور، حمید، جامعه تعلیمات اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 21 – 24.
[5]. همان، ص 31.
[6]. همان، ص 73.
[7]. اسلامی، عباسعلی، طلایهدار فرهنگ اسلامی در عصر اختناق: خاطراتی از مجاهد نستوه مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عباسعلی اسلامی، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامی، 1374، ص 414.
[8]. کرمی پور، همان، ص 73 و 74.
[9]. ؟، تعلیمات اسلامی، فروردین 1331، ش 1، ص 35.
[10]. کرمی پور، همان، ص74.
[11]. همان.
[12]. «اساسنامه جامعه تعلیمات اسلامی»، تعلیمات اسلامی، اردیبهشت 1331، ش 2، ص 40.
[13]. ؟، تعلیمات اسلامی، همان، ص 35 و 36.
[14]. کرمی پور، همان، ص 77 – 80.
[15]. همان، ص 74 و 75.
[16]. همان، ص 90.
[17]. دادگسترنیا، محمد و مهدی کاموس، با خدا مشورت کردم: تاریخ شفاهی مدارس اسلامی به روایت محمد دادگسترنیا، تهران، تا 14، 1389، ص 84 و 85.
[18]. اسلامی، همان، ص 435.
[19]. دادگسترنیا، همان.
[20]. همان، ص 62 و 76.
[21]. کرمی پور، همان، ص 85.
[22]. حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی، همان، ص 427.
[23]. «قانون تأمین وسائل و امکانات تحصیل اطفال و جوانان ایرانی مصوب ۱۳۵۳.۴.۳۰»، وب سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، www.rc.majlis.ir/fa ، ش 97114.
[24]. دادگسترنیا، همان، ص 61.
[25]. همان، ص 77 و 78.
[26]. حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 427.
[27]. جعفریان، همان، ص 86.
[28]. دادگسترنیا، همان، ص 103 و 145.
[29]. وب سایت جامعه تعلمیات اسلامی، www.jteir.ir، 6 آبان 1403.