عاشورای 1357 (20 آذر 1357)

توران منصوری -فاطمه کلهر
18 بازدید

راهپیمایی روز عاشورا در  20 آذر 1357 در تهران به همه‌پرسی علیه حکومت پهلوی و حمایت از رهبری امام خمینی تبدیل شد و به پیروزی انقلاب اسلامی در کمتر از دو ماه پس از آن انجامید.

امام خمینی مبارزات خود را از قیام امام حسین(ع) در روز عاشورا الهام گرفته بود و نخستین جرقۀ این مبارزه نیز از سخنرانی ایشان در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ مصادف با روز عاشورا زده شد.

با روی کار آمدن دولت ازهاری در 15 آبان 57 و ایجاد حکومت‌نظامی، حکومت پهلوی انتظار داشت سرکوب‌ها مؤثر باشد، احزاب مخالفِ دولت پراکنده شوند و روحانیت را تنها بگذارند، اما فرارسیدن ماه محرم و رخدادهای آن، موجب هم‌اندیشی جناح‌های مختلف شد تا بتوانند جنبشی انقلابی به‌وجود آورند؛ این اتفاقات دولت‌های خارجی را بر آن داشت تا برنامه‌هایی را با عنوان «منهای شاه» در دستور کار خود قرار دهند.[1]

امام خمینی از اول تا هشتم محرم دوازده سخنرانی، مصاحبه و پیام داشت که بسیاری از آنها در همان روز در ایران منتشر می‌شد و مردم را برای تاسوعا و عاشورا آماده می‌کرد. این موضوع موجب نگرانی ارتش شد.[2] آیت‌الله سید محمود طالقانی نیز ضمن اعلامیه‌ای در روز چهارم محرم از مردم خواست که در روز تاسوعا که مصادف با سالروز صدور اعلامیۀ حقوق بشر (10 دسامبر 1948م) بود، به راهپیمایی بپردازند. حکومت با دیدنِ تأثیر اعلامیۀ ایشان، دستور داد اعلامیۀ خود را پس بگیرد. تیمسار رحیمی، فرماندار نظامی تهران، این دستور را برای ایشان فرستاد، اما آیت‌الله طالقانی آن را نپذیرفت.[3]

به‌منظور برگزاری راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا، روحانیان تهران به رهبری آیت‌الله سید محمد بهشتی، با تشکیل کمیته‌ای به‌نام «کمیتۀ راهپیمایی»، مقدمات برگزاری راهپیمایی را فراهم کردند. روحانیان تهران در جلسات خود مسیرها، شعارها و قطعنامه را تهیه کردند.[4] همچنین در اقدامی، با صدور اطلاعیه‌ای در 16 آذر1357 که به امضای 219 نفر از روحانیان تهران رسیده بود، از آحاد مردم دعوت کردند در روزهای تاسوعا و عاشورا از ساعت 9 صبح از هشت نقطۀ ازپیش‌اعلام‌شده به‌سوی خیابان شاهرضا (انقلاب اسلامی) و سپس به‌سوی میدان بزرگ شهیاد (آزادی) به راهپیمایی آرام و مسالمت‌آمیز بپردازند.[5]

عصر همان روز غلامرضا ازهاری، نخست‌وزیر وقت، اعضای شورای امنیت ملی را برای تصمیم‌گیری درباره راهپیمایی روز تاسوعا و عاشورا فراخواند. مخالفان و موافقان صحبت‌های خود را مطرح کردند، اما نتیجه‌ای گرفته نشد؛ ازاین‌رو ازهاری موضوع را با محمدرضا پهلوی در میان گذاشت. روز بعد ازهاری بار دیگر فرماندهان نظامی را این بار به منزل خود دعوت و به‌ناچار اعلام کرد که در روزهای تاسوعا و عاشورا مردم اجازۀ راهپیمایی دارند.[6]

روز تاسوعا در تهران راهپیمایی از مقابل خانۀ آیت‌الله طالقانی آغاز شد و جمعیت به‌سوی میدان شهیاد (آزادی) حرکت کردند.[7] پس از تجمع در میدان شهیاد، آیت‌الله طالقانی طی سخنانی از مردم خواست متفرق شوند و فردا همان جا اجتماع کنند.[8] نماز جماعت ظهر تاسوعا نیز در خیابان آزادی به امامت آیت‌الله سید محمد بهشتی برگزار شد.[9]

تجربۀ کشتار 17 شهریور باعث شده بود بسیاری از مردم در راهپیمایی حضور پیدا نکنند؛[10] با این حال بیش از یک میلیون نفر در این راهپیمایی شرکت کردند.[11] راهپیمایی روز تاسوعا در سایر شهرهای ایران از جمله قم، مشهد، تبریز، یزد، همدان، اصفهان و شیراز با جمعیت چندصد هزار نفری برگزار شد.[12]

با فرا رسیدن روز عاشورا، دسته‌های مردم از نقاط مختلف تهران،‌ به‌سوی مراکز تعیین‌شده حرکت کردند و پس از تجمع،‌ راهی خیابان شاهرضا (انقلاب) و آیزِنهاوِر (آزادی) شدند. گفته می‌شد امام خمینی از پاریس اظهار داشته که شعارهای روز تاسوعا تند و کوبنده نبوده است، درحالی‌که باید کوبنده‌تر باشد؛ ازاین‌رو حجت‌الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری پیشاپیش جمعیت، مدیریت شعارها را بر عهده گرفت.[13] شعارهایی که مردم سر می‌دادند تندتر از راهپیمایی روز تاسوعا بود. برخی از این شعارها عبارت بودند از:‌ «به‌گفتۀ خمینی، این شاهِ آمریکایی اعدام باید گردد»،‌ «مرگ بر شاه»،‌ «آزادی،‌ استقلال، حکومت اسلامی»،‌ «مرگ بر این حکومت یزیدی»، «جنگ مسلحانه تنها راه رهایی». در این روز مردم تابلوهای خیابان پهلوی را به‌نام خیابان امام خمینی و میدان شهیاد را به شریعتی تغییر دادند. کامیون‌هایی مملو از خرما و پرتقال در حرکت بودند و آنها را میان مردم توزیع می‌کردند.[14] راهپیمایی به‌مدت هشت ساعت ادامه یافت. جمعیت حدود دو میلیون نفر تخمین زده شده است.[15]

در پایان مراسم، پس از سخنرانی آیت‌الله دکتر بهشتی،[16] قطعنامه‌ای در 17 بند، در چند نقطه از راهپیمایی توسط روحانیونی که از سران کمیتۀ راهپیمایی بودند قرائت شد. از جملۀ این روحانیون عبارت بودند از: آیت‌الله بهشتی در مقابل مسجد امام زمان(عج) در خیابان آیزنهاور (آزادی)،[17] آیت‌الله دکتر محمد مفتح در میدان 24 اسفند (انقلاب)[18] و حجت‌الاسلام ناطق نوری در میدان آزادی، درحالی‌که روی مینی‌بوس ایستاده بود.[19]

در این قطعنامه بر این موضوع‌ها تأکید شده بود: رهبری امام خمینی، لزوم برچیده شدن بساط سلطنت و استعمار خارجی، برقراری حکومت عدل اسلامی بر اساس آرای مردم، تأیید اعتصاب کارکنان دولتی و خصوصی، دعوت از ارتش به اعلام موضع در برابر دشمن خارجی، آزادی همۀ زندانیان سیاسی و ادامۀ مبارزه تا رسیدن به پیروزی.[20]

راهپیمایی عاشورا در سایر شهرهای ایران نظیر قم،‌ اصفهان،‌ نجف‌آباد، اراک، مشهد و ملایر نیز برگزار شد که در برخی از شهرها منجر به درگیری بین مردم و نیروهای دولتی شد و تعدادی از جمعیت به شهادت رسیدند.[21] در اصفهان از زمین و آسمان صدها نفر را به گلوله بستند و به شهادت رساندند.[22]

به‌رغم ممنوعیت ورود و خروج هواپیماهای داخلی و خارجیِ فرودگاهِ مهرآباد توسط دولت به‌مدت ۴٨ ساعت، که می‌توانست به‌دلیل نگرانی حکومت از بازگشت امام خمینی در روز عاشورا باشد،[23] راهپیمایی این روز انعکاس گسترده‌ای داشت و خبرنگاران خارجی از قبل در آن حاضر شده بودند.[24] رادیو لندن،‌ تظاهرات روز عاشورا را گسترده‌تر از روز تاسوعا دانست که در آن مردم هم‌بستگی خود علیه حکومت پهلوی را شدیدتر نشان دادند. رادیو آلمان،‌ تظاهرات مردم را در روز تاسوعا و عاشورا «قدرتمندترین و گسترده‌ترین تظاهرات مذهبی و سیاسی در ایران بر ضد شاه و برای استقرار حکومت جمهوری اسلامی» خواند.[25] برخی از انجمن‌ها در اطلاعیه‌ای در 26 آذر 1357، راهپیمایی مردم در روزهای تاسوعا و عاشورا را «رفراندوم ملی» در تأیید امام خمینی ارزیابی کردند که عبارت بودند از: جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر، نهضت آزادی ایران، نهضت رادیکال ایران، جمعیت حقوق‌دانان ایران، انجمن اسلامی پزشکان، انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی معلمان.[26]

امام خمینی پس از روز عاشورا، در پیامی ‌ضمن تشکر از مردم،‌ حضور آنها را به‌منزلۀ رفراندومی در ردِ حکومت دانست و در اخطاری به سایر دولت‌ها اعلام کرد: هر کشوری که از شاه حمایت کند از نفت ایران محروم می‌شود و قراردادهای ایران با آنان غیررسمی اعلام خواهد شد. همچنین ایشان از ارتشیان خواست که به صف ملت بپیوندند.[27]


[1]. یزدی،ابراهیم؛ آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها(مطالبی ناگفته پیرامون انقلاب اسلامی ایران)؛ بی‌چا، تهران: شرکت انتشارات قلم، 1389ش، ص141.

[2]. حسینیان، روح‌الله؛ یک سال مبارزه برای سرنگونی شاه(بهمن 1356 تا بهمن 1357)؛ بی‌چا، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385ش، ص۵۶٣-۵۶۴.

[3] . میرابوالقاسمی، محمدحسین؛ طالقانی فریادی در سکوت؛ چاپ اول، بی‌جا، شرکت سهامی انتشار، 1382ش، ج2، ص41.

[4] . دوانی، علی؛ نهضت روحانیون ایران؛ بی‌چا، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377ش، ج9، ص47.

[5]. اسناد انقلاب اسلامی، تهران:‌ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374ش، ج5، ص۴۶٧-۴٧٠.

[6]. یک سال مبارزه برای سرنگونی شاه(بهمن 1356 تا بهمن 1357)، ص۵۶٩-۵٧٠.

[7]. روزشمار انقلاب اسلامی، چاپ اول، سورۀ مهر، 1383ش، ج8، ص309.

[8] . یک سال مبارزه برای سرنگونی شاه(بهمن 1356 تا بهمن 1357)، ص570.

[9]. روزشمار انقلاب اسلامی، ج8، ص310.

[10]. همان.

[11] . همان، ص312.

[12]. همان، ص313.

[13] . نهضت روحانیون ایران، ج9 ص57.

[14]. یک سال مبارزه برای سرنگونی شاه(بهمن 1356 تا بهمن 1357)، ص578.

[15]. آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب؛ ترجمۀ‌ احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم‌ فتاحی؛ بی‌چا، تهران: نشر نی، 1377ش، ص644.

[16]. روزشمار انقلاب اسلامی، ج8، ص336.

[17] . نهضت روحانیون ایران، ج9، ص72.

[18]. نیکبخت، ‌رحیم؛ زندگی و مبارزات آیت‌الله شهید دکتر محمد مفتح؛ چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384ش، ص262.

[19] . میردار، مرتضی؛ خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین ناطق نوری؛ چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382ش، ص139.

[20]. یک سال مبارزه برای سرنگونی شاه(بهمن 1356 تا بهمن 1357)، ص578-580.

[21]. انقلاب اسلامی به‌روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،1393ش، ص152؛ عاقلی،باقر؛ روزشمار تاریخ ایران(از مشروطه تا انقلاب اسلامی)؛ بی‌چا، تهران، بی‌نا، 1372ش،ص381.

[22]. نهضت روحانیون ایران، ج9، ص93.

[23]. کرباسچی، غلامرضا؛ هفت‌هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی؛ چاپ اول، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، 1371ش، ج2، ص1022-1023.

[24]. مدنی، جلال‌الدین؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران؛ بی‌چا، بی‌جا، دفتر انتشارات اسلامی، 1361ش، ص302.

[25]. یک سال مبارزه برای سرنگونی شاه(بهمن 1356 تا بهمن 1357)؛ ص۵٨٠-۵٨٣.

[26]. اسناد نهضت آزادی ایران، دفتر دوم؛ بی‌چا، تهران، 1363ش، ج9، ص215.

[27]. صحیفۀ امام، ج5، ص222-221.