سه‌‏شنبه 1 فروردین 1340 / 4 شوال 1380 / 21 مارس 1961

28 بازدید

پیام‌ها و دیدارهاى نوروزى محمدرضا و فرح پهلوى

محمدرضا و فرح پهلوى در پیام‌هاى نوروزى‌شان از امید و اعتماد، تحول در همه شئون زندگى و در کل از فرداى مملکت سخن گفتند. تأکید شاه این بود که:

«در دوران سلطنت خودم، این بیستمین نوروزى است که من به شما ملت عزیزم تبریک گفته و در هنگام آغاز سال با شما صحبت کرده‌ام، ولى در تمام این مدت کمتر اتفاق افتاده است که پیام نوروزى خود را با این اندازه امید و اعتماد ایراد کنم و تا این حد به آینده کشورم امیدوار بوده و افقى بدین روشنى در برابر آن دیده باشم. در این مدت بیست سال، بارها من در هنگام آغاز سال نو براى شما آرزوى سعادت و موفقیت کرده‌ام، در حالى که خودم باطناً دلى آکنده از نگرانى و تشویش نسبت به آینده کشور و ملت عزیز خود داشته‌ام، زیرا چه براثر حوادث جهانى و چه در نتیجه سوء سیاست‌هاى داخلى کشور، ما در این بیست ساله بارها تا آستانه اضمحلال پیش رفتیم...»[i]

پیام نوروزی نخست‌وزیر

جعفر شریف‌امامى ـ نخست‌وزیر ـ در پیام نوروزى خود از مردم خواست که با واقع‌بینى و هوشیارى خاص به اوضاع و احوال کشورهاى مترقى نگاه کنند تا براى پیشرفت کشور آماده شوند.[ii]

دیدار سلام نوروزی در کاخ گلستان

در فاصله صبح تا ظهر سه شنبه، کاخ گلستان میزبان ارکان مملکت براى تبریک عید فطر و نوروز به خانواده سلطنتى بود. شاه با هر گروه سیاسى، اجتماعى یا فرهنگى به مدت یک ربع دیدار و گفت‌وگو کرد. مطبوعات از این دیدارها با عنوان «سلام نوروزى»[iii] یاد کردند.

بسیارى از آنان که به دست‌بوسى شاه آمده بودند، تولد نخستین فرزند پسر وى (رضا) در نهم آبان 1339 را نیز تبریک گفتند و از او با عنوان ولیعهد[iv] یاد کردند.

سخنرانی محمدرضا پهلوی در دیدارهای روز عید

پهلوى دوم در دیدارهاى صبح تا ظهر روز عید، چند هشدار به زبان آورد. به اعضاى دربار گفت:

«ما باید عادت کنیم که آرزوهاى بیش از حد معمول نداشته باشیم و این آرزوها از ملاک طبیعى خارج نباشد. وقتى که عادت به این کار بکنیم، جریان اجتماعى ما هم قطع مى‌شود. یکى از معایب کار ما این است که بعضى اشخاص مى‌خواهند در مدت کوتاهى به جایى برسند که معمولاً پس از عمرى مى‌شود بدان رسید و این تا حد زیادى تزلزل در اجتماع ما ایجاد مى‌کند. خوشبختانه این عیب در مورد کارکنان دربار دیده نمى‌شود...»[v]

وى در دیدار با نمایندگان مجلس شوراى ملى هم گفت: «مملکت‌دارى هم تابع قواعد و مقرراتى است که آن را فقط با آرزو و یا از روى کتاب نمى‌شود اداره کرد. من خودم روز اول که به سلطنت رسیدم افکار و آرزوهاى بلندى داشتم و تربیت من نیز تربیت به اصطلاح اروپایى بود. کسانى شاید کتابى را که نوشته‌ام [مأموریت براى وطنم] خوانده باشند، به طرز فکر و عقاید من آشنا هستند. من با حرارت و شور جوانى میل داشتم تمام این امیال و آرزوها و افکار خودم را براى ترقى کشور و ملتم هر چه زودتر عملى کنم. ولى آیا این ممکن بود؟ خیر، زیرا هر محیط و هر اجتماعى محدودیت‌هایى دارد که انسان، خواه ناخواه نمى‌تواند پا را از آن فراتر بگذارد. در غیر این صورت رشته‌ها پاره مى‌شود و وقتى که این رشته‌ها پاره شد، معلوم نیست به چه صورت دوباره مى‌توان آن‌ها را به هم اتصال داد...»[vi]

شاه در همین دیدار از رواج شایعات در کشور گله کرد و گفت: «شایعات مضحکى که اخیراً رواج یافته، نمونه‌اى از همین موضوع شایعه‌سازى است.»[vii]وى به صراحت نگفت منظورش چیست؟ و حرفش را به آنجا کشاند که:«من مطمئن هستم که دوره رستاخیز ایران فرا رسیده است و ما مى‌توانیم به خوبى در راه ترقى و تکامل پیش برویم.»[viii]

سخنان شاه در مورد اعتراض دانشجویان ایرانی در میهمانی هتل هیلتون آمریکا

اعتراض دانشجویان در جشن آغاز سال نو در واشنگتن با شعار «مرگ بردولت ایران» بخش دیگرى از حرف‌هاى شاه خطاب به اداره‌کنندگان کشور درباره دانشجویان بود. او پیش‌بینى کرد: «تعداد زیادى از دانشجویان ما که در خارجه تحصیل مى‌کنند، عن‌قریب وارد اجتماع مى‌شوند. به خودى خود تا چندى دیگر اینها مصدر امور مى‌گردند و تا چند سال دیگر اصولاً مسئولیت اداره امور مملکت با آن‌ها خواهد بود.»[ix]

و درباره دانشجویان ایرانى مقیم خارج از کشور با تأکید گفت: «خوشبختانه شاید اکثریت آنان وطن‌پرست و درسخوان باشند.»[x]. کلمه «شاید»ى که شاه در این جمله به کار برد، مصادف بود با اتفاقى که در هتل هیلتون واشنگتن جریان داشت. اردشیر زاهدى ـ سفیر وقت ایران در امریکاـ و همسرش (شهناز پهلوى- دخترشاه) جشنى به مناسبت آغاز سال نو ترتیب داده بودند. در این مهمانى حدود 650 نفر حضور داشتند. زاهدى درباره آن اتفاق مى‌گوید:

«زدوخورد هنگامى شروع شد که یکى از جوانان در ضیافت هتل هیلتون بلندگو را ربوده و در آن فریاد زد: «مرگ بر دولت ایران، در ایران آزادى نیست.» چند جوان دیگر به طرف سن هجوم آوردند و شروع به زدوخورد نمودند.»[xi]

خبرگزارى یونایتدپرس نام این جوان را صادق قطب اصفهانى (24 ساله) مخابره کرد، اما خبرگزارى آسوشیتدپرس خبر داده است که عادل.ن.خلعتبرى (27 ساله) یکى از دانشجویان سرویس خارجى دانشگاه امریکا که خود را رئیس انجمن جوانان ایران و امریکا معرفى کرد، گفت که او این تظاهرات را ترتیب داده بود تا به دنیا و دوستان امریکایى خود بگوید که در ایران دمکراسى و آزادى وجود ندارد. وى افزود، قصد ما این نبود که کسى در این جریان آسیب ببیند، ولى انتظار داشتیم که علیه گفته‌هاى ما عکس‌العمل شدیدى نشان داده شود.[xii]

همین خبرگزارى از قول سخن‌گوى دانشجویان برهم زننده جشن که به ظاهر کمونیست معرفى شده بودند، آورده است که این پنج دانشجو، وابسته به انجمن دانشجویان ایرانى در واشنگتن بوده و از هواداران جبهه ملى ایران مى‌باشند. این سخن‌گو گفت که ما امشب (شب عید) را براى انجام تظاهرات خود انتخاب کردیم، زیرا سفیر کبیر (زاهدى) و والاحضرت (شهناز پهلوى) در آن حضور داشتند. ما کمونیست نیستیم.[xiii]

این ماجرا با دخالت پلیس امریکا و دستگیرى ناصر تهرانى (26 ساله)، غلامرضا جوادى (29 ساله)، توفیق (25 ساله)، صادق قطب اصفهانى (24 ساله) و احمد کیاست‌پور (27 ساله) و عذرخواهى اردشیر زاهدى از میهمانان پایان گرفت.

چند ساعت بعد این دانشجویان آزاد شدند و شاپوریان ـ وابسته مطبوعاتى ایران در امریکا ـ به خبرگزارى یونایتدپرس گفت: «پنج نفرى که دستگیر شدند، جزو عده‌اى از دانشجویان ایرانى دانشگاه‌هاى امریکا هستند که براى ادامه تحصیل خود از دولت ایران کمک بیشترى مى‌خواهند.»[xiv]

 تعطیلی جشن سال نو دانشجویان ایرانى در پاریس

به دلیل اتفاقى که در هتل هیلتون واشنگتن افتاد، در پاریس جشن سال نو دانشجویان ایرانى در یکى از هتل‌هاى بزرگ این شهر تعطیل شد. مدعوین این مراسم حدود هزار نفر ایرانى و فرانسوى بودند که بیشتر آن‌ها کارت ورودى خریدارى کرده بودند، اما در آخرین ساعات روزى که شب آن، جشن برگزار مى‌شد، سفیر ایران به وزارت کشور فرانسه اطلاع داد که برگزارکنندگان جشن، کمونیست و ضد رژیم شاه هستند و قصد دارند، عکس شاه را در آن مجلس آتش بزنند.[xv]

 اعتراض وزارت امور خارجه به درخواست دولت عراق براى کنترل بندرهاى مرزى ایران

سرلشکر عبدالکریم قاسم ـ نخست‌وزیر و فرمانده کل قواى مسلح عراق ـ اعضاى کابینه دولت عراق و فرماندهان نظامى، دعوت عباس آرام ـ سفیر ایران در عراق ـ را پذیرفته بودند و در جشن سفارت ایران شرکت کرده بودند.[xvi] به نظر مى‌رسد، حضور کابینه عراق در این جشن به نامه‌اى که در همین روز از وزارت امور خارجه ایران به سفارت عراق در تهران ارسال شد، مربوط است. چند بند مهم این نامه چنین است:

«دولت ایران به هیچ وجه تعهد نکرده است که عمل بندردارى آبادان را به یک مقام خارجى واگذار کند. هر نوع تعهدى که بدون اطلاع و موافقت مقام‌هاى دولت ایران داده شده باشد، از نظر دولت ایران فاقد اعتبار بوده و تعهدى براى آن ایجاد نمى‌کند... سازمان بندر خرمشهر که مسئول بندردارى تمام بنادر ایران در اروندرود است، داراى بندرداران ورزیده و تجارب خوبى است و از عهده مسئولیت بندردارى آبادان به طور کامل برمى‌آید... طى مدتى که عمل بندردارى آبادان را مأموران عراقى انجام داده‌اند، دولت ایران هیچ‌گاه چنین ترتیبى را تأیید نکرده و با آن موافقت نداشته است. این گویاى آن است که در این فاصله نه تنها حقى جهت دولت عراق ایجاد نشده، بلکه ترتیبات مذکور نیز هیچ‌گونه اعتبار قانونى نداشته است.»[xvii]

 چند خبر درباره: شجاع‌الدین شفا، عباس مسعودى، غلامعلى اویسى و عبدالعلى منصورپور

نخستین روز سال 1340 براى بعضى نام‌ها و چهره‌ها، خاص شد.

 محمدرضا پهلوى، نخستین نسخه از چاپ اول کتاب مجموعه نطق‌ها، پیام‌ها و مصاحبه‌هایش را دید. همه حرف‌هاى شاه از 26 شهریور 1320 تا اول فروردین 1340، توسط شجاع‌الدین شفا در این کتاب 1100 صفحه‌اى گرد آمد و مؤسسه کیهان آن را چاپ و منتشر کرد.[xviii]

سرتیپ غلامعلى اویسى ـ فرمانده گارد سلطنتى ـ به آجودانى شاه رسید[xix] و سرلشکر عبدالعلى منصورپور مشاور عالى امور خاورمیانه رئیس ساواک شد.[xx]

نامه دکتر محمد مصدق

دکتر محمد مصدق در پاسخ نامه احوالپرسى سلطنت فاطمى ـ خواهر دکتر حسین فاطمى ـ در چنین روزى نوشت:

«کماکان در این زندان ثانوى به سر مى‌برم. با کسى حق ملاقات ندارم و از محوطه قلعه نمى‌توانم پاى به خارج بگذارم و بر این طریق مى‌گذرانم تا ببینم چه وقت خداوند به این زندگى خاتمه مى‌دهد. دیگر بیش از این چه عرض کنم که بر تأثرات شما بیفزایم.»[xxi]


[i]ـ مجموعه تألیفات، نطقها، پیامها و مصاحبه‌هاى محمدرضا پهلوى ـ ج 3 ـ ص 2573 تا 2575.

[ii]ـ روزنامه کیهان ـ ش 5315 ـ 6/1/1340 ـ ص 2.

[iii]ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10462 ـ 6/1/1340 ـ ص 10 و 13.

[iv]ـ همان.

[v]ـ همان.

[vi]ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10462 ـ 6/1/1340 ـ ص 10 و 13.

[vii]ـ همان.

[viii]ـ همان.

[ix]ـ مجموعه تألیفات، نطقها، پیامها و مصاحبه‌هاى محمدرضا پهلوى ـ ج 3 ـ ص 2581.

[x]ـ همان.

[xi]ـ بولتن خبرگزارى پارس محرمانه ـ شماره‌هاى 2 و 3 ـ 2/1/1340 و 3/1/1340 ـ ص 2 تا 7.

[xii]ـ همان.

[xiii]ـ همان.

[xiv]ـ همان.

[xv]ـ نجاتى، غلامرضا ـ تاریخ سیاسى بیست و پنج ساله ایران ـ ج 1 ـ ص 455 و 456.

[xvi]ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10462 ـ 6/1/1340 ـ ص 14.

[xvii]ـ جعفرى ولدانى، اصغر ـ بررسى تاریخ اختلافات مرزى ایران و عراق ـ ص 284.

[xviii]ـ روزنامه کیهان ـ ش 5315 ـ 6/1/1340 ـ ص 15 و 16.

[xix]ـ روزنامه کیهان ـ ش 5315 ـ 6/1/1340 ـ ص 15 و 16.

[xx]ـ فردوست، حسین ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى ـ ج 2 ـ ص 506.

[xxi]ـ ترکمان، محمد ـ نامه‌هاى دکتر مصدق ـ ص 286.