چهارشنبه 8 شهریور 1340 / 18 ربیع‏‌الاول 1381 / 30 اوت 1961

6 بازدید

 سفر نخست‌وزیر و وزیر فرهنگ به شیراز

ساعت 7 صبح امروز على امینى ـ نخست‌وزیر ـ به اتفاق محمد درخشش ـ وزیر فرهنگ ـ به شیراز رفتند. در فرودگاه شیراز، یک نفر از میان جمعیت استقبال کننده فریاد زد: «آقاى نخست‌وزیر! آب، آب، آب... برق، برق، برق،...» موقعى که نخست‌وزیر متوجه او شد، ادامه داد: «آقاى نخست‌وزیر، مردم شیراز از بى‌آبى فریاد العطش‌شان به آسمان رسیده است. روزى نیست که یکى، دو نفر مقنى در چاه تلف نشود. قسمتى از شهر در بى‌آبى مى‌سوزد. محض رضاى خدا توجهى به آب و برق شیراز کنید.»

نخست‌وزیر در جواب این شخص، وعده مساعدت داد.

وقتى هم نخست‌وزیر و همراهان، حرم شاه چراغ را زیارت کردند، نایب‌التولیه این حرم گفت: «عده‌اى نسبت به موقوفات حضرت، تجاوزاتى نموده‌اند و مبالغ هنگفتى از اموال را حیف و میل کرده‌اند.» نخست‌وزیر به او هم قول داد که در این باره اقدام کند.[i]

سخنرانی على امینى در جمع دانشجویان دانشگاه شیراز

نخست‌وزیر، امروز در جمع دانشجویان دانشگاه شیراز حاضر شد و اعلام کرد: «ما براى تبدیل دانشگاه شیراز به دانشگاه پهلوى، به شیراز آمدیم تا این دانشگاه به صورت آبرومندانه و دنیاپسندى درآید. دولت امریکا به دنبال تاسیس دانشگاه پهلوى نیامده است. این دولت ایران است که براى تاسیس دانشگاه بزرگى به نام پهلوى، به دنبال امریکا رفته و به آنها پیشنهاد کرده که در شیراز یک دانشگاه بزرگ تاسیس نمایند. در نتیجه مذاکراتى که بین وزارت دربار و دولت با امریکا شد، تصمیم گرفته شد که دانشگاه پهلوى در شیراز به وجود آید.»[ii]

على امینى خطاب به دانشجویان و درباره اصلاحات مملکتى و اقدامات اجتماعى هم گفت: «هر اصلاحى یک مقدار قربانى لازم دارد. این اختصاص به مملکت ما ندارد. در همه جاى دنیا همین‌طور است. هر جا اصلاحات شده است، عده‌اى گرفتار شده‌اند. اما متأسفانه در کشور ما مردم عجول هستند. یک بیمار مى‌خواهد زود خوب شود. بى‌حوصلگى در تمام شئون ما حکم‌فرماست. غافل از اینکه هر کارى زمان و فرصت لازم دارد. از آقایان خواهش مى‌کنم تحت تاثیر القائات مردم قرار نگیرند. به هر صورت، آقایان، تمام این موارد حوصله مى‌خواهد و تعمق. چون آقایان مشغول تحصیل هستند و تحقیق هم یک قسمت از تحصیل است. بنابراین اگر آقایان بدون مطالعه قضاوت کنند، گناه است.»[iii]

اعتراض وزیر دربار به عدم درج خبر مراسم 28 مرداد در مطبوعات امریکا

«دربار شاهنشاهى/ 30 اوت 1961/ جناب آقاى جولیوس سى. هولمز، سفیر امریکا در ایران/ آقاى سفیر عزیز، من در این اندیشه‌ام که آیا جنابعالى متوجه بهت و حیرت ما بابت این واقعیت شده‌اند که در مطبوعات امریکا و بویژه مجلات تایم و نیوزویک به تظاهرات عظیمى که ملت ایران به منظور ابراز وفادارى به پادشاه خود به مناسبت سالروز قیام ملى (28 مرداد) برگزار کردند، کمترین اشاره‌اى نشده است؟ این نکته بیشتر از این جهت، مایه شگفتى است که مجلات و روزنامه‌هاى شما در تفسیرهاى انتقادى خود از هرگونه اغراق‌گویى درباره هر قضیه ناچیزى که به عنوان زیانى به شاهنشاه و حکومت ایشان تعبیر شود، کوتاهى نمى‌کنند. با توجه به آزادى مطبوعات شما، آیا مى‌توانید توضیح دهید که چرا تظاهرات مردمى بى‌سابقه نیم میلیون مردم تهران در ابراز احساسات قلبى خود و ستایش شاه دمکرات‌شان و محکوم کردن رژیم منفور دکتر مصدق نادیده گرفته شده است؟ آیا این امر نمى‌تواند ناشى از وجود گروه‌هاى خاصى در ایالات متحده باشد که قصد نادیده گرفتن و بدنام کردن دوستان مطمئن و تقویت دشمنان قسم خورده آنها را دارند./ مخلص شما، [حسین] علا [وزیر دربار]»[iv]

پاسخ سفیر امریکا به اعتراض وزیر دربار شاه

 «تهران، 30 اوت 1961/ جناب آقاى علا، وزیر دربار شاهنشاهى/ آقاى وزیر عزیز، نامه مورخ 30 اوت شما را دریافت کردم و از نتیجه‌گیرى صریح شما در رابطه با سیاست بخش‌هاى برجسته مطبوعات امریکا متعجب شدم. میزان پوشش خبرى روزنامه‌ها و مجلات کشور من درباره تظاهرات تاثیر برانگیز به مناسبت سالروز قیام ملى به هر درجه‌اى که بوده باشد، فکر نمى‌کنم درخور استنتاجى که شما کرده‌اید، باشد. شاید بهتر باشد به اتفاق، موقعیت مناسبى با هم در این‌باره گفت‌وگو کنیم./ ارادتمند شما جى.سى. هولمز»[v]

مشکلات مدرسه ایرانیان در اسلامبول

یکى از مجله‌هاى چاپ امروز گزارشى به قلم سلیمان انوشیروانى ـ مدیر روزنامه سحر ـ چاپ کرده است. انوشیروانى که چندى پیش 14 روز در کشور ترکیه به سر برده، نوشته است: «آخرین روز اقامتم را در اسلامبول صرف بازدید از مدرسه ایرانیان در اسلامبول نمودم. به نظر حیف بود که ایرانى به اسلامبول برود و به تنها مؤسسه فرهنگى ایران در ترکیه سر نزند و لو اینکه این بازدید موجب تأثر و تأسف شود. بدون شرمسارى باید اقرار کرد این مدرسه و تشکیلات و ساختمان و نیمکت و تابلو و در و دیوار خراب که فقر و فلاکت و پوسیدگى بر در و دیوار آن سایه افکنده، دون‌ شأن ایران است و دیدن این منظره در مقابل ساختمان‌هاى بزرگ و تاریخى چند صد ساله اسلامبول خفت‌آور است. و چه خوب است اگر فکرى براى رونق و پیشرفت این آخرین یادگار نفوذ زبان و تمدن ایران در آسیاى صغیر نمى‌شود، در آن را ببندند. امتیاز دبستان پنج کلاسه ایرانیان در اسلامبول به نام جمعیت خیریه ایرانیان اسلامبول است. محل فعلى آن سابقاً بیمارستان جمعیت خیریه ایرانیان اسلامبول بوده است که فعلاً از طرف جمعیت مزبور به دبستان واگذار گردیده و ساختمان، خیلى کهنه و به هیچ وجه متناسب براى مدرسه نیست؛ حیاط کوچکى دارد که جاى نفس کشیدن براى اطفال نیست، چه رسد به بازى و تفریحات سالم. شاگردان دبستان از 80 نفر تجاوز نمى‌کند. برنامه دبستان طبق برنامه دبستان‌هاى ترکیه به اضافه تدریس زبان فارسى است... و حق این است که به هر نحو ممکن است وسیله پیشرفت این دبستان و مدرسه و تشکیلات فراهم شود.»[vi]


[i]ـ روزنامه کیهان ـ ش 5442 ـ 8/6/1340 ـ ص 16.

[ii]ـ همان.

[iii]ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10591 ـ 9/6/1340 ـ ص 26.

[iv] فصل‌نامه تاریخ معاصر ایران ـ ش 90 ـ بهار 1378 ـ ص 186و 187.

[v]ـ همان.

[vi]ـ مجله آسیاى جوان ـ ش 577 ـ 8/6/1340 ـ ص 9.