نصیری، نعمتالله
رئوف گوهریان
27 بازدید
نعمتالله نصیری سومین و بدنامترین رئیس ساواک بود.
نعمتالله نصیری مرداد 1289 در بخش سنگسر از توابع سمنان به دنیا آمد.[1] پدرش محمد عمیدالممالک از مالکان سمنان بود و در دورﮤ چهارم قانونگذاری از حوزﮤ سمنان و دامغان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد.[2]
نعمتالله نصیری دورﮤ ابتدایی تحصیل را در سمنان سپری کرد و برای تکمیل تحصیلات راهی تهران شد. وی در سال 1311 وارد دانشکدﮤ افسری شد و در سال 1313 با درجۀ ستوان دومی کار خود را در ارتش آغاز کرد. نصیری در دورﮤ تحصیل در دانشکدﮤ افسری همدورﮤ محمدرضا پهلوی (ولیعهد) بود و ابتدا به فرماندهی گروهانی گماشته شد که ولیعهد در آن خدمت میکرد.[3]
او در سال 1323 با ارتقا به درجۀ سرگردی به لشکر کرمان منتقل شد. فرماندهی دستۀ مسلسل سنگین، فرماندهی دسته و گروهان دانشکدﮤ افسری، معاونت دانشکدﮤ تکمیلی، فرماندهی گروهان 2 هنگ 18 کرمان و فرماندهی گردان مستقل سیرجان، از دیگر منصبهای نظامی وی بود.[4] نصیری در سال 1328 درجۀ سرهنگی گرفت و فرماندﮤ هنگ آموزشی شد و تا 1330 در این سِمت باقی بود. در این زمان بهدلیل نارضایتی محمدرضاشاه از عملکرد سرهنگ امیرقلی ضرغام، فرماندﮤ گارد سلطنتی، و نیز بنا به پیشنهاد حسین فردوست، نصیری به فرماندهی گارد سلطنتی منصوب شد.[5]
او در سال 1336 به درجۀ سرلشکری رسید و در 1339 به سِمت «معاون ژنرال آجودانی شاه» و در آذر همان سال به ریاست شهربانی کل کشور گماشته شد. نصیری در 28 مرداد 1341 به درجۀ سپهبدی نایل آمد. او در دوران ریاستش بر شهربانی با اعمال پارهای تغییرات مدیریتی و اداری و گماردن افراد ناشایست در رأس دوایر مهم، موجبات نارضایتی بسیاری از افسران و نظامیان شاغل در شهربانی را فراهم آورد؛[6] بهطوری که در همین راستا اطلاعیهها و نامههای بیامضای زیادی در نسخههای معدود در تهران و ادارات شهربانی مبنی بر اشاعۀ فساد، تبعیض و رشوهخواری در شهربانی منتشر شد.[7]
در سال 1342 نعمتالله نصیری، رئیس وقت شهربانی، با اعمال خشونت و سرسختی در سرکوب مبارزان، تمام توان شهربانی را در مقابله با قیام مردم به کار بست. وی در روز دوم فروردین 1342 شماری از نیروهایش را با لباس مبدّل به قم اعزام کرد و با یورش آنها به مدرسۀ فیضیه، بسیاری از طلاب، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و عدهای مجروح شدند و یک نفر شهید شد.[8]
پس از دستگیری امام خمینی در روز 15 خرداد 1342 با اوجگیری قیام مردم، هیئت دولت اسدالله علم، علاوه بر ریاست شهربانی، فرمانداری نظامی تهران را نیز به نصیری محول کرد. نصیری در این دوره با برقراری حکومتنظامی به قلعوقمع مردم، دستگیری فعالان سیاسی، کشتار مردم و جمعآوری اجساد و انتقال آنان به اماکن خاص بهمنظور محو آثار کشتار و انتشار آمار کشتهشدگان پرداخت.[9]
بعد از ترور حسنعلی منصور، محمدرضا پهلوی سرلشکر حسن پاکروان را از ریاست ساواک برکنار و نعمتالله نصیری را در بهمن 1343 به ریاست ساواک منصوب کرد.
نعمتالله نصیری از منفورترین چهرهها در واپسین سالهای حکومت شاه و در ردیف بدنامترین کارگزاران حکومت پهلوی به حساب میآمد. مخالفان سیاسی حکومت تردیدی نداشتند که انتصاب نصیری بر ساواک هدفی جز ایجاد خفقان و وحشت بیشتر در جامعه نخواهد داشت. با انتصاب نصیری بر ریاست ساواک، این سازمان «سازمان جهنمی» و رئیس آن «جلاد معروف» لقب گرفت.[10]
در دوران ریاست تیمور بختیار و پاکروان بر ساواک، نخستوزیران وقت تا حدودی در جریان فعالیت ساواک قرار داشتند؛ اما در زمان ریاست نصیری که با دوران طولانی نخستوزیری امیرعباس هویدا همزمان بود، ساواک عملاً به سازمانی کاملاً مستقل از دولت تبدیل شد.[11] سازمان اداری این نهاد مخوف نیز گسترش یافت و متحول شد. مقابله با عملیات ضدبراندازی از مهمترین وظایف این سازمان بود و اسرائیلیها مأموران آن را آموزش میدادند.[12]
در دورﮤ نصیری، در ساواک بخش ویژهای برای مراقبت و کنترل عالمان و روحانیان بهعنوان مهمترین گروه مخالف سیاسی حکومت تأسیس شد.[13]
روشهای اعمال شکنجه، شیوﮤ برخورد با متهمان و خشونت علیه زندانیان نیز در دورﮤ نصیری تغییر کرد. در این دوره، بازجویان تحتآموزش اسرائیلیها به بازجویان متخصص تبدیل شدند. نصیری افزون بر اینکه ازطریق بولتنهای ساواک هفتهای دو بار از شکنجهها آگاه میشد، خود نیز آمر و ناظر بسیاری از سختگیریها و شکنجهها بود.[14]
نصیری در سالهای پایانی حکومت پهلوی، بخش اعظمی از داراییهای خود را به خارج از کشور منتقل کرد.[15]
با شدت گرفتن حرکتهای انقلابی و تظاهرات عمومی در اواخر سال 1356 و اوایل 1357، شاه با هدف تبری جستن از کشتار مردم و اظهار بیاطلاعی از آنهمه خشونت، نصیری را در نیمۀ خرداد 1357 عزل و سپهبد ناصر مقدم را جایگزین او کرد.[16] نعمتالله نصیری مدت کوتاهی پس از عزل از ریاست ساواک بهعنوان سفیر ایران در اسلامآباد، راهی پاکستان شد.[17]
با اوجگیری انقلاب، طرح دستگیری نمایشی عدهای از رجال بدنام سابق در دستورکار شاه و مشاورانش قرار گرفت. در مسیر اجرای این طرح نعمتالله نصیری بهعنوان سوژﮤ اصلی با هواپیمایی اختصاصی در 16 مهر 1357 به ایران برگردانده و در 8 آبان روانۀ زندان شد.[18]
همزمان با دستگیری نصیری در 8 آبان، اعلام جرمی نیز در سیزده بند برضد وی تنظیم و در اختیار دادسرای تهران و دادسرای دیوان کیفر قرار گرفت تا براساس آن بازخواست و محاکمه شود.[19] در روز 22 بهمن 1357 همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط حکومت پهلوی در جریان حملۀ انقلابیون به زندانها و پادگانها، ارتشبد نصیری که همراه گروهی از رجال و کارگزاران حکومت پهلوی در پادگان جمشیدیه زندانی بود، همانند دیگر زندانیان آزاد شد و درحالیکه سعی داشت خود را در میان انبوه جمعیت که در اطراف پادگان در آمدوشد بودند، گم کند و جان سالم به در ببرد، بهسرعت شناسایی و دستگیر شد.[20]
نصیری جزء اولین گروه از سران حکومت پهلوی بود که در دادگاه انقلاب محاکمه شد. او که بهمدت پانزده سال در رأس کارهای حساس کشور ازجمله سازمان اطلاعات و امنیت کشور قرار داشت، بهکلی منکر شکنجه در زندانهای حکومت پهلوی شد و گفت که در یکی دو روز که در زندان بوده، پی برده است که قبل از انقلاب زندانیان سیاسی را شکنجه میکردند.[21]
سرانجام پس از چندین ساعت دادرسی و شور، وی و سپهبد مهدی رحیمی، سرلشکر رضا ناجی و سرلشکر منوچهر خسروداد، سه فرماندﮤ عالیرتبۀ ارتش شاه، به اتهام مفسد فیالارض و محارب با خدا مجرم شناخته شدند و رأی اعدام آنها صادر شد. حکم اعدام در ساعت 23:40 روز 26 بهمن 1357 در پشتبام مدرسۀ رفاه به اجرا درآمد.[22]
[1]. شاهدی، مظفر؛ ساواک ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1335ـ1357)؛ تهران، مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386 ش، ص820.
[2]. نظری، منوچهر؛ رجال پارلمانی ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی؛ تهران، فرهنگ معاصر، 1388ش، عمیدالممالک.
[3]. کرمانی، زهرا؛ پاسبان جهنمی: زندگی سیاسی سپهبد نصیری؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390ش، ص14.
[4]. ساواک ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ص820 و 821.
[5]. پاسبان جهنمی: زندگی سیاسی سپهبد نصیری، ص16.
[6]. ساواک ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ص822.
[7]. معتضد، خسرو؛ یکصد سال فرازوفرود نیروهای انتظامی (1330ـ1357هـ.ش)؛ تهران، سازمان تحقیقات و مطالعات ناجا، 1385ش، ج3، ص354ـ358.
[8]. مبصر، محسن؛ نقدی بر کتاب خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست؛ لندن، مؤلف، 1996م، ص371.
[9]. منصوری، جواد؛ تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378ش، ج2، ص23.
[10]. ساواک ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ص340.
[11]. همان.
[12]. پاسبان جهنمی: زندگی سیاسی سپهبد نصیری، ص54ـ56. نجاری راد، تقی؛ همکاری ساواک و موساد؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381ش، ص75.
[13]. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی؛ تهیه و تنظیم مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبهها از سید حمید روحانی (زیارتی)؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376ش، ص300ـ303.
[14]. سلیمی، حشمتالله؛ شکنجه به روایت شکنجهگران ساواک؛ تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387ش، ص80.
[15]. ساواک ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ص824.
[16]. پاسبان جهنمی: زندگی سیاسی سپهبد نصیری، ص89.
[17]. همان، ص94 و 95.
[18]. همان، ص98.
[19]. ساواک ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور، 825.
[20]. پاسبان جهنمی: زندگی سیاسی سپهبد نصیری، ص104.
[21]. صادقی گیوی (خلخالی)، محمدصادق؛ خاطرات آیتالله خلخالی (از ایام طلبگی تا دوران حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی)؛ تهران، 1379ش، ج1، ص395.
[22]. «تیرباران رهبران رژیم منفور شاه»، اطلاعات، فوقالعاده (جمعه، 27 بهمن 1357)، ص1 و 2.