کمیتههای انقلاب اسلامی
لیلا حیدری باطنی ـ امیر شاهرخلو
22 بازدید
«کمیتههای انقلاب اسلامی» نخستین نهاد تأسیسشده برای حفظ امنیت شهرها پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
پیشینۀ تشکیل کمیتههای انقلاب به ماههای پایانی حکومت پهلوی میرسد. امام خمینی برای انسجام و ایجاد هماهنگی در اعتصابات سراسری، در نامهای خطاب به دکتر یدالله سحابی، او و دکتر محمدجواد باهنر و مهندس علیاکبر معینفر را بههمراه دو نفر دیگر که با مشورت افراد نامبرده تعیین میشد، مأمور تشکیل کمیتۀ اعتصابات کرد.[1]
در نخستین روزهای انقلاب، تعدادی از نیروهای انقلابی با استقرار در مساجد در قالب انتظاماتِ تظاهرات و کمکرسانی به خانوادۀ شهدای انقلاب و زندانیان سیاسی، تشکلهای خودجوشی تشکیل دادند تا با هدایت و رهبری امامان جماعت، در هنگام خلأ نهادهای انتظامی و امنیتی متمرکز و تهدید عناصر حکومت سابق، به ساماندهی شرایط موجود بپردازند.[2]
بدین ترتیب در22 بهمن 1357، امام خمینی با صدور فرمانی مبنی بر ضرورت تشکیل نهاد کمیتههای انقلاب اسلامی بهمنظور ساماندهی نیروهای انتظامی، اعم از شهربانی و ژاندارمری، با انتصاب آیتالله محمدرضا مهدوی کنی به ریاست آن، به کارکرد کمیتهها رسمیت بخشید.[3] این کمیتهها که اوایل انقلاب به «کمیتههای امام خمینی» شهرت داشت،[4] در مساجد توسط امامان جماعت رهبری و سازماندهی میشد، اما به دلایلی مورداعتراض دولت موقت و رئیس آن، مهندس مهدی بازرگان، قرار گرفت؛ از جملۀ این دلایل عبارت بودند از: ناهماهنگی، تداخل وظایف، سلایق شخصی، صلاحیت نداشتن برخی از نیروهای کمیته با توجه به اهداف و عملکرد آن،[5] در اختیار قرار داشتن برخی از کمیتهها در دست ضدانقلاب، حضور روحانیت در رأس کمیتهها و مسلح بودن کمیتهها. مخالفت وی و صدر حاجسیدجوادی، وزیر دادگستری دولت موقت، با کمیتهها تا آنجا بود که با سفر به قم و دیدار با امام خمینی از ایشان خواستند کمیتهها را منحل کند، اما ایشان فرمود: «کمیتهها باید بماند».[6] با این حال بهدلیل شدت اختلاف میان کمیته و برخی دیگر از نهادها و نیروهای انقلابی، کمیتۀ بعضی از شهرها از جمله اصفهان[7] و قهدریجان منحل شد.[8]
آیتالله مهدویکنی در ابتدا با تنظیم آییننامۀ انضباطی و ابلاغ آن به کمیتههای سراسر کشور، با تشکیل شورای مرکزی کمیتههای انقلاب اسلامی، کمیتۀ مرکزی را در مجلس شورای ملی مستقر ساخت. اعضای شورای مرکزی کمیتهها عبارت بودند از: آیتالله مهدی باقری کنی، آیتالله محمد مفتح، یوسف فروتن، حبیبالله عسگراولادی، حاج محمدصادق اسلامی، اصغر نوروزی، مرتضی الویری و بهزاد نبوی.[9]
وظیفۀ اصلی این نهاد، نظارت کامل بر اجرای فرامین امام بود. پیرو این برنامهریزی، کمیتههای تهران که حدود 1500 کمیته بود، با تصفیۀ نیروها و اصلاح مواضع و پایگاهها، ساماندهی و به چهارده منطقه تقسیم شد. مسئولیت هر منطقه به کمیتۀ اصلی و چندین کمیتۀ فرعی واگذار گردید و در هریک از مناطق یک روحانی مسئول شد.[10] اسامی روحانیون سرپرست کمیتههای مناطق چهاردهگانۀ تهران در ابتدای تأسیس به شرح زیر بود:
حجتالاسلام مصطفی ملکی سرپرست منطقۀ 1 تهران؛ حجتالاسلام علیاصغر مروارید و حجتالاسلام جواد الهی کنی منطقۀ 2؛ حجتالاسلام سید رضی شیرازی و حجتالاسلام سید علی هاشمی گلپایگانی منطقۀ 3؛ آیتالله محمد مفتح و مهندس غلامحسین شافعی منطقۀ 4؛ آیتالله حیدرعلی جلالی خمینی منطقۀ 5؛ حجتالاسلام شیخ مهدی باقری کنی منطقۀ 6؛ حجتالاسلام سید مصطفی حقی منطقۀ 7، حجتالاسلام سید یونس عرفانی منطقۀ 8؛ حجتالاسلام سید هادی خسروشاهی منطقۀ 9؛ حجتالاسلام عباسعلی عمید زنجانی و حجتالاسلام سید احمد علمالهدی منطقۀ 10؛ حجتالاسلام محمدعلی موحدی کرمانی منطقۀ 11؛ حجتالاسلام عبدالمجید ایروانی منطقۀ 12؛ حجتالاسلام محمدباقر دشتیانی منطقۀ 13؛ حجتالاسلام علی غیوری و حجتالاسلام محسن محمدی اراکی منطقۀ 14.[11]
میزان امنیت هر منطقه به کیفیت نفوذ روحانی مسئول و انتخاب همکاران وی در کمیته بستگی داشت.[12] کمیتهها در حکم ضابط دادستان انقلاب اسلامی بودند و در پی تقویتِ دولت موقت، از دخالت در کارهای دولت پرهیز میکردند، مگر آنکه دولت چیزی از آنها درخواست میکرد.[13]
وظایف کمیته در ابتدای شکلگیری شامل این موارد بود: دستگیری زندانیان جنایی و وابستگان حکومت سابق؛ مبارزه با احتکار، گرانفروشی، زمینخواری و رباخواری؛ کمک به بازسازی ارتش و دیگر نیروهای نظامی؛ جمعآوری اسلحه و تقسیم آن؛ مصادره و حفظ اموال مفسدان؛ تأمین آسایش و امنیت عمومی؛ حل اختلاف میان شهروندان و خانوادهها و….[14] کمیتهها در آغاز کار نقش مهمی در حفاظت از پادگانها و مراکز دولتی داشتند تا از دستبرد به آنها جلوگیری کنند. تعداد زیادی از نیروهای کمیته توسط منافقان، مخالفان، سلطنتطلبها و ساواکیها به شهادت رسیدند.[15] درگیری پاسداران کمیته با گروهکها بهاندازهای بود که روزانه پنج تا ده نفر از آنها ترور و شهید میشدند.[16] از جمله اقدامات مهم نیروهای کمیته از این قرار بود: کشف و خنثیسازی کودتای نوژه ،[17] حل بحران چریکهای فدایی خلق در سیاهکل،[18] حل بحران حزب جمهوری خلق مسلمان تبریز، فدائیان خلق ترکمنصحرا و کومله و دمکرات کردستان.[19]
در سال 1361 امام خمینی با درخواست وزیر کشور، حجتالاسلام علیاکبر ناطق نوری، مسئولیت کمیتههای انقلاب اسلامی را به وزارت کشور واگذار، و در 17 مرداد 1361 طی حکمی او را به سرپرستی کمیتههای انقلاب اسلامی منصوب کرد.[20] برایناساس ناطق نوری، حجتالاسلام علی فلاحیان را از سال 61 تا 63 و سپس حجتالاسلام احمد سالک را از سال 63 تا 65 به فرماندهی کمیتههای انقلاب منصوب کرد.[21] در تیر 1365 علیاکبر محتشمیپور وزیر کشور طی نامهای به امام خمینی، حجتالاسلام سیدسراجالدین موسوی را برای فرماندهی کمیتهها به امام معرفی کرد که ایشان نیز این پیشنهاد را پذیرفت.[22] در خرداد 1369 نیز به پیشنهاد عبدالله نوری، وزیر کشور، مختار کلانتری برای تصدی نهاد کمیتۀ انقلاب اسلامی به آیتالله خامنهای معرفی شد که موردموافقت ایشان قرار گرفت.[23] سرپرستی کمیته در پنج شش ماه پایانی بر عهده آیت گودرزی بود.[24]
اوایل سال 1362 بهمنظور اعزام نیرو به جبههها، تیپ موسیبنجعفر(ع) متشکل از نیروهای کمیتههای انقلاب اسلامی، به فرماندهی سید مجتبی عبداللهی از نیروهای کمیتۀ منطقۀ هفت تهران،[25] به منطقۀ عملیاتی غرب کشور اعزام شد و بهمدت دو سال به فعالیت پشتیبانی، ترابری، تعمیرات، مهندسی، رزمی، دیدهبانی، توپخانه، گردانهای رزمی و آموزش نظامی پرداخت. با حساستر شدن جنگ و لزوم حضور فعالتر نیروها در مناطق جنگی، در 10 اسفند 64، تیپ قوامین (متشکل از نیروهای کمیته و به فرماندهی محمود جاپلقی)[26] تشکیل شد و در منطقۀ فاو و جزیرۀ مجنون به عملیات پرداخت. پس از عملیات والفجر 8 با الحاق تیپ موسیبنجعفر(ع) به تیپ قوامین، در اول بهمن 1365 لشکر روحالله به فرماندهی سید مجتبی عبداللهی شکل گرفت[27] و با توان بیشتری به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت. لشکر روحالله نقش مؤثری در عملیات مرصاد ایفا کرد. [28] از جمله شهدای شاخص کمیتههای انقلاب اسلامی در دفاع مقدس میتوان به این موارد اشاره کرد: شهید سید مصطفی ادبدوست از نیروهای کمیتۀ منطقه ده و فرماندۀ گردان کمیته که در سال 59 در آبادان به شهادت رسید؛[29] شهید حسین عبادی فرماندۀ گردان محور فاطمیه؛[30] شهید سید مجتبی هاشمی فرماندۀ نیروهای جنگهای نامنظم (فدائیان اسلام) که معاون مسئول عملیات کمیتۀ منطقۀ نه تهران بود[31] و در سال 1364 توسط منافقان ترور شد و به شهادت رسید.
در 4 خرداد 1365 اساسنامۀ کمیتۀ انقلاب اسلامی در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. بر اساس این مصوبه تشکیلات کمیتهها سامان یافت و وظایف کلی کمیتهها این چنین اعلام شد: مبارزه با عوامل مخل امنیت ملی با هماهنگی وزارت اطلاعات؛ همکاری با سپاه پاسداران در جهت مبارزۀ قانونی علیه عوامل و جریانات برانداز جمهوری اسلامی؛ گزارش اخبار و اطلاعات به وزارت اطلاعات؛ مبارزه با عوامل تهیه و توزیع مواد مخدر و کالاهای غیرمجاز؛ همکاری با ژاندارمری و شهربانی برای حفاظت و کنترل مرزهای کشور؛ اقدام به جمعآوری اسلحه و مهمات غیرمجاز؛ نظارت بر اماکن عمومی؛ همکاری با ارگانهای امدادی هنگام بروز حوادث غیرمترقبه؛ همکاری با ارتش و سپاه در مواقع لزوم؛ تربیت و تعلیم عقیدتی، سیاسی، نظامی و انتظامی پاسداران کمیتۀ انقلاب اسلامی.[32]
بهلحاظ تشکیلات ساختاری، کمیتهها دارای معاونتهای اطلاعات و عملیات، طرح و برنامه، پشتیبانی، آموزشی، اداری و مالی و معاونت بازپرسی نیز بودند. در کنار این تشکیلات، چند ادارۀ کل زیرنظر فرماندهی کمیتهها فعالیت میکرد؛ مانند دانشکدۀ کمیتۀ انقلاب اسلامی، دفتر روابطعمومی، دفتر فرماندهی کل و…. کمیتهها بهصورت سلسلهمراتبی از فرماندۀ کل به فرماندهی استان، شهرستان و پاسگاه انجاموظیفه میکردند.[33]
کمیتهها علاوهبر اعضای رسمی، عضویت نوجوانان و جوانان داوطلب را بهعنوان نیروی ذخیره پذیرفته بودند و از حضور آنان در صحنههای مردمی و انجام کار اطلاعاتی بهرهمند میشدند. این نیرو بعدها به سازمان بسیج تحت پوشش نهاد سپاه پاسداران منتقل شد.[34]
در 28 آبان 1368 برای ایجاد مدیریت واحد و هماهنگی بیشتر بین نیروهای انتظامی، لایحۀ ادغام ژاندارمری، کمیته و شهربانی در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید[35] و در سال 1370 با تأیید شورای نگهبان قانون اساسی و ادغام کمیتهها در دو نهاد دیگر امنیتی، نهاد واحدی بهنام نیروی انتظامی جمهوری اسلامی (ناجا) پدید آمد.[36]
[1]. صحیفۀ امام، ج5، ص494-495.
[2]. نیکبخت، رحیم؛ زندگی و مبارزات آیتالله شهید دکتر محمد مفتح؛ چاپ اول، بیجا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384ش، ص276؛ هاشمی، سیدعلی و مهدی رنجبر آذربایجان؛ تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی؛ بیچا، بیجا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387ش، ص29-30.
[3]. خواجهسروی، غلامرضا؛ خاطرات آیتالله مهدوی کنی؛ چاپ اول، بیجا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385ش، ص229؛ تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص109.
[4]. تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص203.
[5]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص224-256؛ میردار، مرتضی؛ خاطرات حجتالاسلام ناطق نوری؛ چاپ دوم، بیجا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385ش، ص180.
[6]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص260؛ تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص106-104.
[7] . تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص81.
[8]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص240-241.
[9]. همان، ص230-231؛ تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص37؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ فرهنگنامۀ نهادهای انقلاب اسلامی؛ چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387ش، ص257.
[10]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص257-232.
[11] . تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص50.
[12]. همان، ص45-38.
[13]. همان، ص120.
[14]. همان، ص115-116؛ فرهنگنامۀ نهادهای انقلاب اسلامی، ص257-258.
[15]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص256.
[16]. تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص72.
[17]. همان، ص88.
[18] . همان، ص91-95.
[19]. خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ص243.
[20]. خاطرات حجتالاسلام ناطق نوری، ج2، ص29؛ صحیفۀ امام، ج16، ص408؛ فرهنگنامۀ نهادهای انقلاب اسلامی، ص258؛ تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص110.
[21]. تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص110.
[22]. صحیفۀ امام، ج20، ص70.
[23]. https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=11082.
[24]. تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص110.
[25]. ناطق، ساسان؛ پسر آسید مصطفی، خاطرات سید مجتبی عبداللهی؛ چاپ دوم، تهران: سورۀ مهر، 1400ش، ص126.
[26]. همان، ص171.
[27]. همان.
[28]. تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص150-153.
[29]. پسر آسید مصطفی، خاطرات سید مجتبی عبداللهی، ص106-108.
[30]. همان، ص157و161.
[31]. فکور، اصغر؛ آقا سید مجتبی، خاطرات شهید سید مجتبی هاشمی؛ چاپ اول، تهران: نشر شاهد، 1391ش، ص27.
[32]. تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص214 ـ 212.
[33]. فرهنگنامۀ نهادهای انقلاب اسلامی، ص258-259؛ تاریخ شفاهی کمیتۀ انقلاب اسلامی، ص169.
[34]. تاریخ شفاهی کمیته انقلاب اسلامی، ص153.
[35]. همان، ص230.
[36]. فرهنگنامۀ نهادهای انقلاب اسلامی، ص260؛ تاریخ شفاهی کمیتههای انقلاب اسلامی، ص221.