بنیاد پهلوی

زهرا رنجبر کرمانی
18 بازدید

بنیاد پهلوی، نهادی اقتصادی-فرهنگی وابسته به دربار پهلوی بود که در پوشش اقدامات خیریه به فعالیت‌های کلان اقتصادی به نفع خانواده سلطنتی می‌پرداخت.

پس از برکناری رضاشاه از پادشاهی و تبعید وی، املاکی که در دوران سلطنتش «غصب» کرده بود، با فرمان محمدرضاشاه به دولت واگذار شد.[1] با تغییر اوضاع، مجلس شورای ملی در 20 تیر 1328 املاک مذکور را به شاه بازگرداند.[2] اداره و بهره‌برداری از این املاک، تحت عنوان «املاک و مستغلات پهلوی» به دربار سپرده و اعلام شد که عواید آن، صرف امور خیریه می‌شود.[3] 

کمتر از 10 سال بعد، شاه تصمیم گرفت برای توسعه و تمرکز دارایی‌های خود و کاستن از فشار افکار عمومی مبنی بر نامشروع بودن آنها، بخشی از اموال خود را در بنیاد خیریه‌ای متمرکز کند. او فرمان تأسیس «بنیاد پهلوی» را در فروردین 1337 صادر و قسمتی از اموال خود را به آن واگذار کرد تا به مصرف خیریه برسد.[4]

علت تأسیس بنیاد پهلوی در اساسنامه مصوب 1337، «مرکزیت دادن به کلیه امور خیریه و عام‌المنفعه‌ای که منظور محمدرضاشاه است» عنوان شده بود. مطابق اساسنامه، بنیاد، دارای شخصیت حقوقی و مرکز آن تهران بود و وظایف و هدف‌های پیش‌بینی شده برای آن در چهار حوزه بهداشتی-درمانی، فرهنگی-آموزشی، اجتماعی-مذهبی و کمک به مستمندان دسته‌بندی شده بود. در ماده نهم اساسنامه تصریح شده که «اموری که ضمن چهار فصل فوق ذکر شده بطور نمونه مذکور افتاده و هدف و اختیارات بنیاد پهلوی محدود به امور فوق‌الذکر نیست، بلکه هر نوع اقدام دیگری که مبنی بر کمک به مستمندان و توسعه بهداشت و فرهنگ و آموزش و پرورش و بالا بردن سطح اخلاق و تمدن عمومی و رشد مادی و معنوی افراد کشور شاهنشاهی و خیر و صلاح جامعه باشد برابر تصویب هیأت‌مدیره پس از کسب اجازه از پیشگاه اعلی‌حضرت شاهنشاهی، بنیاد پهلوی به موقع اجرا می‌گذارد».[5]

هیأت‌مدیره بنیاد پهلوی 7 نفر بودند که 5 نفر از آنان از مقام‌های حکومتی، شامل نخست وزیر، وزیر دربار، رئیس مجلس سنا، رئیس مجلس شورای ملی و رئیس دیوان عالی کشور و 2 نفر دیگر، از «اشخاص بصیر و معتمد» بودند که توسط شخص شاه انتخاب می‌شدند. مطابق ماده پانزدهم «کلیه تصمیمات هیأت‌مدیره، پس از تصویب شاه و بعداً با تصویب ارشد وارث قانونی قابل اجرا» بود. هیأت‌مدیره موظف بود هر سه ماه یک‌بار طرح‌های بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی و نتیجه عملیات گذشته و برنامه آینده بنیاد را به اطلاع شاه برساند. اداره کلیه امور و تشکیلات بنیاد بر عهده مدیرعامل آن بود.[6]

در 13 مهر 1340 شاه، اموال خود را به صورت سند رسمیِ ثبت شده در دفتر اسناد رسمی به عنوان «موقوفات خاندان پهلوی» وقف کرد[7] و کلیه درآمد موقوفات را به مصرف نگهداری مؤسسات خیریه بنیاد پهلوی اختصاص داد. وی تولیت موقوفات مزبور را به عهده خود و سپس به پسر ارشد هر نسل واگذار کرد.[8] به این ترتیب دارایی‌های بنیاد پهلوی برای همیشه در تصرف شاه و خاندان وی باقی می‌ماند. اموال وقف شده عبارت بودند از: تمام یا بخشی از سهام 6 بانک‌ و شرکت‌؛ 5/77 درصد از سهام شرکت ملی نفتکش ایران و 100 درصد سرمایه حمل و نقل خلیج فارس؛ تمام یا بخشی از سهام 22 هتل، مهمانخانه و رستوران؛ تمام یا بخشی از سهام 11 کارخانه؛ 41 پرورشگاه‌ در سراسر ایران به ضمیمه کلیه اموال و متعلقات آنها.[9]

برخی از فعالیت‌های خیریه بنیاد تا سال 1354 به گزارش جعفر شریف‌امامی-مدیرعامل وقتِ آن- عبارت بودند از: «پرورش و تهیه نیروی انسانی از راهِ دادنِ کمک‌های تحصیلی و تحقیقی و فرهنگی و اعطای جایزه به دانشجویان؛ اقدام برای اشتغال فارغ التحصیلانی که با کمک بنیاد پهلوی تحصیلات خود را در داخله و خارجه به پایان می‌رسانند و اقدامات ویژه برای تأمین رفاه بیشتر آنان؛ برگزاری مسابقه شاهنشاهی بهترین کتاب سال؛ اقدام در بسط و نشر و اشاعه فرهنگ ایران در کشورهای خارجه و تحکیم روابط فرهنگی با کشورهای دیگر؛ نگهداری و پرورش نوزادان و کودکان و آموزش نوجوانان؛ تهیه پوشاک و لوازم تحصیلی برای دانش‌آموزان بی‌بضاعت؛ اعطای مستمری ماهانه و کمک مالی به مؤسسات معلولین و زنان بی‌پناه و مستمندان کهنسال؛ پرداخت هزینه روشنایی چهلچراغ‌های سلطنتی در عتبات عالیات و تشکیل مجالس وعظ و ذکر مصیبت و برگزاری سالیانه کنگره پزشکی رامسر».[10]

بررسی‌ها نشان می‌دهد که پرداخت هزینه تحصیل در خارج از کشور که توسط بنیاد پهلوی صورت می‌گرفت، اغلب نصیب فرزندان مقامات دولتی یا وابستگان به حکومت می‌شد.[11]پرداخت کمک هزینه درمانی یا معیشتی نیز مخصوص خدمتگزاران حکومت بود.[12]بنیاد مستقیماً از طریق «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و به طور غیر مستقیم از طریق چاپخانه «25 شهریور»، صنعت چاپ و نشر ایران را در اختیار گرفته بود. همچنین یتیم‌خانه‌هایی که بنیاد و سازمان هم‌طراز آن، یعنی بنیاد فرح پهلوی اداره می‌کردند، اغلب به عنوان محل استخدام افراد وفادار پلیس و ژاندامری استفاده می‌شد.[13]

به این ترتیب حکومت از بنیاد پهلوی در پوشش فعالیت‌های خیریه به سه صورت سود می‌برد: اول، منبع سرمایه‌ای برای خانواده سلطنتی؛ دوم، ابزاری برای کنترل اقتصاد کشور و سوم، مجرایی برای حامی پروری.[14] به باور برخی صاحب‌نظران، بنیاد در نظر شاه یک سازمان موازیِ دولت برای کنترل و هدایت پروژه‌های بخش خصوصی و غیر امنیتی بود.[15] «وقفِ» بنیاد هرگز نتوانست نیات ظاهری شاه را محقق سازد و نخبگان سیاسی منتقد حکومت از سال‌های آغازین فعالیت بنیاد به کارکرد اصلی آن آگاه و معتقد بودند که بنیاد، «کلیه موجودیاتش غصبی است و رضاشاه به زور از دیگران گرفته است و اکنون این خیریه در تصرف شخص شاه اداره می‌شود و شاه بدین وسیله جیب خادمینش را از آنجا پر خواهد کرد».[16] وقف اموال، مانند سفرهای زیارتی و حج گزاردنِ شاه، جنبه تبلیغاتی-نمایشی داشت و حکومت برای جلب رضایت مردم به طرق مختلف به آن می‌پرداخت.[17]

دارایی بنیاد پهلوی که در سال 1340 حدود ده میلیارد ریال بود، در سال 1356 سه میلیارد دلار تخمین زده ‌شد.[18] چند عامل در این افزایش غیر معمول دخیل بود:

1- معافیت مالیاتی: مطابق بند 7 مادۀ 2 قانون مالیات‌های مستقیم مصوب 28 اسفند 1345 و مطابق بند 4 ماده 183، اموالی که برای بنیاد پهلوی «وقف یا نذر یا‌ حبس یا وصیت» شده، از پرداخت مالیات معاف بودند.[19]

2- معافیت گمرکی: کالاها و اجناسی که به نام بنیاد «خیریه» وارد کشور می‌شد، از پرداخت حقوق گمرکی معاف بودند.[20]

3-  رانت ناشی از وابستگی به هیأت حاکمه: برای نمونه می‌توان به اعمال نفوذ شخص شاه در تملک کارخانه سیمان ری در آبان 1343[21]، تملک حدود هزار هکتار از اراضی شمال غرب تهران برای شهرک‌سازی با تصویب دولت در تیر 1351[22]، تملک هفت هکتار از اراضی بایر اوین به صورت بلاعوض در اردیبهشت 1343 با تصویب مجلس شورای ملی،[23] اخذ وام‌های کلان بدون پشتوانه و وثیقه از بانک‌ها[24]و حل مشکلات شرکت‌های وابسته به بنیاد، خارج از روال عادیِ اداری اشاره کرد.[25]

4- تملک ثروت ملی: اموال بنیاد، تنها دارایی‌های شاه و اطرافیانش نبود. شاه قسمتی از پول حاصل از فروش سالانه نفت و وام‌های دریافتی از آمریکا و بانک جهانی را به حساب بنیاد منتقل می‌کرد.[26] به ادعای بانکداران غربی، بنیاد سالانه بیش از 40 میلیون دلار کمک مالی دریافت می‌کرد.[27]

علی‌رغم برخورداری بنیاد پهلوی از امکانات و فرصت‌های انحصاری که مانع توسعه تجارت ایران می‌شد، بخش ناچیزی از درآمد بنیاد به امور خیریه اختصاص می‌یافت.[28] به گزارش سفارت آمریکا در سال 1351 در حدود 20 تا 40 درصد درآمد فزاینده بنیاد به اعضای خانواده سلطنتی می‌رسید.[29] گرچه مطابق اساسنامه بنیاد، اداره حسابداری کلِ آن این امکان را داشت که «همه ساله بیلانی از هزینه و درآمد و مصارف تهیه و پس از ملاحظه مدیرعامل و تصویب هیأت‌مدیره برای اطلاع و تشویق عامه انتشار دهد» و با وجود ادعای امیراسدالله علم، مدیرعامل وقت بنیاد، در آبان 1340 مبنی بر علاقه‌مندی شاه به اداره بنیاد به دست مردم و اطلاع همه از عواید و مخارج و مصارف آن[30]، از سال 1340 به بعد هیچ اطلاعات تازه‌ای در مورد دارایی‌های جدید یا سرمایه‌گذاری‌ها و درآمدهای بنیاد منتشر نشد.[31]

بخشی از دارایی‌های بنیاد پهلوی در آذر 1356 به شرح زیر بود:

تمام یا بخشی از سهام 11 بانک و شرکت بیمه؛ ده‌ها هتل در سراسر کشور، مجموعه‌های توریستی –تفریحی شامل کازینو، ویلا و رستوران؛ مجموعه‌های مسکونی در تهران و ساختمان تجاری در نیویورک؛ تمام یا بخشی از سهام چند کارخانه تولید مواد و مصالح ساختمانی و اتومبیل‌سازی؛ تمام یا بخشی از سهام 3 مؤسسه چاپ و نشر و تمام یا بخشی از سهام 10 شرکت کشت و صنعت.[32]

سفارت آمریکا در سال 1351 بنیاد پهلوی را «سرچشمه بیشتر نارضایتی‌های ایرانیان از فعالیت‌های خانواده سلطنتی» دانسته است.[33] هنگامی که شاه به بغرنج بودن شرایط پی برد، برای آرام کردن مردم انقلابی، خواستار تحقیق در خصوص بنیاد پهلوی شد.[34] در 17 آبان 1357 جلسه‌ای به درخواست نخست‌وزیر، برای سازمان‌دهی اساسی بنیاد، تشکیل و یک کمیسیون پژوهشی موظف به تحقیق در مورد دارایی‌های خاندان سلطنت شد.[35] با اوج‌گیری انقلاب، خاندان پهلوی و وابستگان‌شان دارایی‌های غیر منقول خود را نقد و به خارج از کشور منتقل کردند.[36]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سرپرستی بنیاد پهلوی و تمام املاک، مستغلات، شرکت‌ها و مؤسسات وابسته به آن به نخست‌وزیری واگذار شد و نام آن به «بنیاد علوی» تغییر یافت. در سال 1359، بنیاد علوی با بنیاد مستضعفان که در 14 اسفند 1357 به فرمان امام خمینی ایجاد شده بود ادغام و در سال 1374 وقف‌نامه بنیاد پهلوی باطل شد.[37]


[1]. آزاد، حمید و داریوش رحمانیان، «بررسی کارکرد اقتصادی بنیاد پهلوی»، تاریخ اسلام و ایران، پاییز 1397، ش 39، ص 25.

[2]. مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، ش 94055.

[3]. آزاد، حمید، «تحلیل انتقادی کارنامه بنیاد پهلوی»، رساله جهت دریافت درجه دکتری در رشته تاریخ (ایران بعد از اسلام) دانشگاه تهران، استاد راهنما داریوش رحمانیان، زمستان 1396، ص 112 و 113.

[4]. همان، ص 127 و 130.

[5]. اساسنامه بنیاد پهلوی، تهران، بی‌نا، 1337، ص 2 – 5.

[6]. همان، ص 6 – 8.

[7]. اطلاعات، سیزدهم مهر 1340، ش 10621، ص 1 و 23.

[8]. همان، پانزدهم مهر 1340، ش 10622، ص 12.

[9]. همان.

[10]. «در جلسه هیئت نظارت بر موقوفات خاندان پهلوی فعالیت‌های درخشان و چشمگیر بنیاد پهلوی در زمینه های فرهنگی، بهداشتی، اجتماعی و امور خیریه بررسی شد.»، حقوق مردم، زمستان 1354 و بهار 1355، ش 42 و 43، ص 61 – 65.

[11]. کاتوزیان، محمدعلی همایون، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، 1374، ص 337.

[12]. بزم اهریمن، جشن‌های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی، ج 4، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 358؛ همان، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377، ص 305.

[13]. گراهام، رابرت، ایران: سراب قدرت، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران، سحاب کتاب، 1358، ص 194.

[14]. آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، ص 233 و 234.

[15]. بختیاری، شهلا، مفاسد خاندان پهلوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 46.

[16]. خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، ص 175.

[17]. حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ص 491.

[18]. شاهدی، مظفر، مردی برای تمام فصول: اسدالله علم و سلطنت محمدرضا شاه پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1379، ص 197.

[19]. مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، ش 95984.

[20]. بختیاری، همان، ص 79 – 85.

[21]. جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، ص 115.

[22]. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، فرح پهلوی، ج اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص 238.

[23]. مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، ش 95564.

[24]. بختیاری، همان، ص 50.

[25]. گراهام، همان، ص 200.

[26]. بختیاری، همان، ص 47.

[27]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 493.

[28]. گراهام، همان، ص 203.

[29]. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج اول، کتاب هفتم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 297.

[30]. اطلاعات، دهم آبان 1340، ش 10644، ص 1.

[31]. گراهام، همان، ص 194 و 195.

[32]. همان، ص 204 – 208.

[33]. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان.

[34]. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج دوم، کتاب سیزدهم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 25.

[35]. نهاوندی، هوشنگ، آخرین روزها: پایان سلطنت و درگذشت شاه، ترجمه بهروز صور اسرافیل و مریم سیحون، لس‌آنجلس، شرکت کتاب، 1384، ص 279 و 280.

[36]. بختیاری، همان، ص 77.

[37]. آزاد، حمید، «تحلیل»، همان، ص 446 و 449.