جشن هنر شیراز

زهرا رنجبر کرمانی
12 بازدید

«جشن هنر شیراز» جشنواره بین‌المللی تئاتر، موسیقی و فیلم بود که در دهه پایانی حکومت پهلوی توسط کارگزاران فرهنگی حکومت برگزار شد.

پس از اصلاحات اجتماعی-اقتصادی موسوم به انقلاب سفید در آغاز دهه 40، غرب‌گرایی در ایران سرعت گرفت و فرح دیبا، همسر شاه، متولی حوزه فرهنگ و هنر شد. فرح به یاری دوستان و اطرافیانش که تحصیل‌کردگان غرب بودند، کوشید با تلفیق فرهنگ غربی و ایرانی، هویت جدیدی برای ایرانیان تعریف کنند. آنها به پشتوانه فرح از امکانات مالی ویژه‌ای خارج از چهارچوب دولت برخوردار و سکاندار بسیاری از سازمان‌های نوظهور فرهنگی شدند. این سازمان‌ها عرصه‌های اندیشه‌ورزی را که می‌توانست برای حکومت خطرساز باشد، به انحصار خود درآورده و عناصر آزاداندیش، مخالفان محافظه‌کار حکومت و برخی روشنفکران چپ‌گرا که از ناسیونالیسم شاهنشاهی حمایت می‌کردند، جذب کردند و برای ترویج سیاست فرهنگی حکومت، به برگزاری جشنواره، نمایشگاه و سمینارهای فرهنگی مبادرت ورزیدند.[1] «جشن هنر شیراز» از جمله این جشنواره‌ها بود.

برگزاری جشنواره‌ای بین‌المللی با موضوع هنر، اولین بار در سال 1345 توسط فرح پیشنهاد شد. شیراز به سبب برخورداری از مکان‌های مناسب برای ارائه آثار هنری به خصوص اماکن باستانی و اقامتگاه‌هایی مثل مهمان‌سرای شیراز و خوابگاه دانشجویی دانشگاه پهلوی به عنوان محل برپایی جشنواره انتخاب شد.[2] در گام بعد سازمانی به نام «سازمان جشن هنر شیراز» به ریاست عالیه فرح تأسیس و اساسنامه آن در اردیبهشت 1346[3] تصویب شد.

مطابق اساسنامه هدف از تأسیس این سازمان، «گسترش هنر و بزرگداشت هنرهاى اصیل ملى و بالا بردن سطح هنر در ایران و بزرگداشت هنرِ هنرمندان ایران و شناساندن هنر و هنرمندان خارجى در ایران و آشنایى هرچه بیشتر علاقه‌مندان و هنردوستان به نمودهاى هنرى جهان» بود. سازمان موظف بود با «تهیه و تدارک فستیوال هنرهاى نمایشى و موسیقى، انجام سایر فعالیت‌هاى هنری، برقرارى رابطه با سازمان‌هاى هنرى بین‌المللى و تبادل برنامه‌هاى هنرى براى جشن هنر شیراز» به اهداف خود برسد. ارکان سازمان عبارت بودند از: هیأت امنا، هیأت مدیره و مدیرعامل، بازرس. هیأت امنا به ریاست عالیه فرح 31 عضو داشت که 21 نفر از آنها مقام دولتی یا سازمانی من جمله: وزیر فرهنگ و هنر، وزیر دربار، وزیر اطلاعات، مدیرعامل سازمان برنامه و استاندار شیراز و 10 نفر دیگر اشخاص حقیقی و علاقه‌‌مند به موضوع فعالیت سازمان به پیشنهاد وزیر فرهنگ و هنر و تصویب فرح بودند. هیأت امنا اعضای هیأت مدیره را به فرح پیشنهاد و او از میان آنها یک نفر را به ریاست و چهار نفر را به عضویت هیأت مدیره براى مدت دو سال انتخاب می‌کرد. هیأت مدیره وظیفه انتخاب مدیرعامل را بر عهده داشت. مدیرعامل، مجرى مصوبات هیأت مدیره بود و براى اداره سازمان، کلیه اختیارات لازم را داشت. مطابق اساسنامه، درآمد سازمان از این منابع تأمین مى‌گردید: کمک‌هاى فرح، کمک‌هاى شخصیت‌هاى حقوقى و حقیقى و درآمدهاى حاصل از فعالیت‌هاى سازمان. [4]

چند ماه بعد از تأسیس سازمان جشن هنر، اولین جشن هنر شیراز با ضمیمه کردن جشنواره موسیقی تهران به آن[5] در 20 شهریور 1346 توسط فرح در کاخ آپادانای تخت جمشید افتتاح شد. تدارکات جشن در شیراز و تخت جمشید از مدت‌ها قبل آغاز شده و در محوطه تخت جمشید، آمفی‌تئاتر نیم‌دایره شکلی با صندلی‌های یکسان که تکیه‌گاهی به شکل نُت چنگ داشتند، ایجاد شده بود.[6]

جشن هنر به سه رشته اصلی موسیقی، تئاتر و سینما اختصاص داشت.[7] این جشن از سال 1346 تا 1356 هر ساله به مدت 10 روز در پایان تابستان و جمعاً یازده دوره برگزار شد. درطول ادوار یازده ساله جشن در مجموع ۱9۳ برنامة موسیقی، ۵۵ برنامة رقص و رقص ـ نمایش و ۱09 نمایش اجرا شد و ۱70 فیلم[8] به نمایش درآمد. در برخی ادوار در حاشیه جشن، برنامه‌های ویژه‌ای مانند سمینار روحوضی در جشن یازدهم برگزار شد.[9] آثار و اجراها توسط روابط عمومی جشن و از طریق بولتن روزانه، بروشور و کاتالوگ به علاقمندان معرفی شده و تازه‌ترین عکس‌ها از آنها توسط گروه عکاسی جشن در اختیار روزنامه‌نگاران قرار می‌گرفت. برگزاری روزانه جلسات بحث و نقد آثار از دیگر برنامه‌های جشن بود.[10] گفتنی است مجلة هفتگی «تماشا» جامع‌ترین منبع اطلاعات دربارة ادوار پنجم تا یازدهم جشن و شامل تصاویر، نقدها و نوشته‌های مکمل و مرتبط با آنهاست.[11]

هزینه سفر، پذیرایی و اسکان هنرمندان ایرانی و خارجی شرکت‌کننده در جشن و مطبوعات مَدعو به عهده جشن هنر بود[12] که از بودجه مصوب آن تأمین می‌شد. به دستور فرح هر وزارتخانه‌ که به طریقی با جشن مرتبط بود وظیفه داشت در تأمین هزینه‌هاى متعدد جشن سهمى داشته باشند. به این ترتیب بخشی از بودجه‌ مصوب وزارتخانه که به خدمات عمومی اختصاص داشت،[13]صرف شناساندن پیشروترین و بعضاً ناهنجارترین اقسام هنر غربی به مردمی شد[14] که کمتر از نیمی از آنان -5/47 درصد- باسواد بودند.[15] به علاوه همزمان با عرضه چنین آثاری در جشن هنر، جز در تهران در هیچ شهرستانی، یک سالن تئاتر حرفه‌ای وجود نداشت.[16]

در این شرایط مردم ایران اعم از توده مردم و حتی هنرمندان به جشن هنر بی‌اعتنا بودند.[17] از آثار و هنرمندان خارجی حتی از سوی روزنامه‌نگاران نیز چندان استقبال نشد.[18] ایرانیان سنتی و مذهبی نمی‌توانستند در زمره مخاطبان جشن باشند؛ چراکه به تماشای برنامه‌های رقص و آواز و فیلم‌ها و نمایش‌هایی حاوی صحنه‌های غیر اخلاقی و مضامین جنسی نمی‌رفتند.[19] عموم مردم به جشن بدگمان بوده اجرای موسیقى در مکان‌هاى متبرکه و موقوفه را لجبازى با متدینین و منظور از برگزارى جشن را «محو تعصبات ملى و کشتن غرور و ملیت ایران» و عادت دادن مردم به سنن غربی می‌دانستند.[20] یکی از نمودهای روشن بیگانگی متولیان جشن با حال و هوا و فرهنگ توده مردم، گنجاندن تعزیه در برنامه‌های جشن بود که در مطبوعات چنین نقد شد: «دست‌اندرکاران [جشن هنر] نمى‌دانند جشن با عزا مغایر است و اگر مایلند از نظر هنرى تعزیه را به صورت تئاتر در جشن ارائه دهند، لااقل نام جشن روى آن نگذارند. این احتمال وجود دارد که در آتى نوحه‌خوانى و روضه‌خوانى هم که نوع دیگر تعزیه است، جزو هنرهاى سنتى در جشن هنر مکانى داشته باشد».[21]

غیر از نابسامانی فرهنگیِ حاکم بر جشن هنر، آثار ارائه شده در آن به لحاظ هنری نیز در سطحی نازل بودند. مطبوعات تخصصی در این باره نوشتند: «آنچه که در جشنواره تحت عنوان «موسیقی اصیل شرقی» ارائه شد، غالباً نه «اصیل» بود و نه واجد حداقل ارزش هنری و صحنه‌ای. گروه‌های دعوت‌شده گویی با دقت کامل از میان کاباره‌های سرزمین‌های شرقی دست‌چین شده بودند».[22] با وجود این، متولیان جشن به انتقاداتی که در طول سال‌ها نسبت به آن صورت گرفت، توجهی نکردند. منتقدین به هوچی‌گرى موصوف ‌شدند و در ادوار پایانی، مطبوعاتى که ممکن بود اشتباهات برگزارکنندگان را تذکر دهند به جشن دعوت نمی‌شدند.[23]

از آنجا که امکان فعالیت آزاد هنری و فرهنگی برای علاقمندان بدون دخالت سیاسی و کمک مالی دولت و بخش خصوصی وجود نداشت[24] و ساواک کمترین انتقاد از اوضاع کشور را برنمی‌تابید،[25] برخی از اهالی فرهنگ و هنر، چه خارجی چه ایرانی، جشن را تحریم کردند.[26] از سوی دیگر هنرمندان چپ‌گرا نیز که جشن هنر را «تجلی خودپرستانه هنر فئودال- بورژوازی برای نمایش ژستی جهانی» می‌دانستند، به آن روی خوش نشان ندادند. به زعم آنها هدف جشن هنر، عرضه «تجسم گوناگون بدن پرسوناژ و تصاویر و ترانه‌های تفریحی و فولکلورِ قَلب شده ... به جای محتوای هنری» و زدودن هرگونه «خطر اجتماعی» از جانب تئاتر بود.[27]

هر چند بسیاری از برنامه‌های اجرا شده در جشن هنر تا سال 1355 مستهجن و خلاف اخلاق عمومی بود، اما اوج هنجارشکنی در جشن هنر یازدهم در سال 1356 و با اجرای نمایشی به نام «خوک، بچه، آتش» در شب‌های ماه رمضان رخ داد. این نمایش که حاوی صحنه‌های شنیع جنسی بود،[28] اعتراض و واکنش تند مردم، روحانیان و مطبوعات را در پی داشت و در افکار عمومی «تهاجم فرهنگی کشورهای بیگانه به داشته‌های ارزشمند معنوی- اجتماعی» ایرانیان در پوشش هنر ارزیابی شد.[29] امام خمینی که در نجف به سر می‌برد در سخنرانی‌ 6 مهر 1356 به تندی به این نمایش تاخت. وی وقوع چنین رخدادی را نتیجه سستی و ضعف روحانیت دانست و آنها را به اعتراض فراخواند.[30]

 سایه سنگین این ماجرا تا سال بعد نیز بر سر متولیان جشن بود و علمای فارس در نامه‌ای به دولت خواهان خودداری از برگزاری آن شدند.[31] مدتی بعد مردم شیراز در اعتراض به جشن تظاهرات کردند و در درگیری با نیروهای امنیتی سه نفر کشته شدند.[32] به این ترتیب درحالی‌که قرار بود جشن هنر دوازدهم از ۱۲ شهریور ۱۳۵7 پس از خاتمة ماه رمضان آغاز شود،[33] در 25 مرداد 1357 سازمان جشن هنر از عدم برگزاری آن خبر داد.[34] چند ماه بعد، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و جشن هنر شیراز برای همیشه تعطیل شد. این در حالی بود که به قول صاحب‌نظری: «جشن هنر شیراز ظاهراً بدین سبب به وجود آمد که دریچه‌ای باشد بین هنر شرق و غرب و با این قصد که بر تئاتر و موسیقی و سینمای ما تاثیری مثبت و سازنده بر جای گذارد. متأسفانه تجربه ده ساله نشان داده که نه تنها تأثیری مثبت بر جای نگذاشته است، بلکه حتی باقیمانده ذوق و استعداد طبیعی هنرمندان ما را هم خدشه‌دار کرده است».[35]


[1]. کسری، نیلوفر، زنان ذی‌نفوذ در خاندان پهلوی، تهران، نامک، 1379، ص 265 و 266 و 285 و 289.

[2]. افشار، مهستی، جشن هنر؛ شیراز- تخت جمشید، تورنتو، ایران‌نامگ، 1401، ص 22.

[3]. جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، ص 15.

[4]. همان، ص 4.

[5]. همان، ص 27.

[6]. اطلاعات، 21 شهریور 1346، ش 12381، ص 17.

[7]. کسری، همان، ص 291.

[8]. افشار، همان، ص 34 و 81 و 107 و 183.

[9]. زهری، ایرج، یادها و بودها، تهران، معین، 1382، ص 221.

[10]. همان، ص 227.

[11]. افشار، همان، ص 29.

[12]. زهری، همان، ص 227.

[13]. جشن هنر شیراز به روایت، همان، ص 31.

[14]. شیرین، فاطمه، بازیچه شهبانو، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 20.

[15]. سرشماری‌های عمومی نفوس و مسکن 1335 تا 1395 و آمارگیری جاری جمعیت 1370. سرشماری سال 1355.

[16]. زهری، همان، ص 226.

[17]. شیرین، همان، ص 36 و زهری، همان، ص 225.

[18]. زهری، همان، ص 227.

[19]. شیرین، همان، ص 35.

[20]. جشن هنر شیراز به روایت، همان، ص 212.

[21]. همان، ص 300 و 301.

[22]. خوشنام، م، «بررسی برنامه‌های جشن هنر شیراز: انبوه ابتذال و چند درخشش»، نگین، 30 مهر 1347، ش 41، ص 9.

[23]. جشن هنر شیراز به روایت، همان، ص 303.

[24]. زهری، همان، ص 226.

[25]. جشن هنر شیراز به روایت، همان، ص 246.

[26]. ستاری، جلال، در بی‌دولتی فرهنگ، تهران، مرکز، 1379، ص 192 و 193 و 196.

[27]. سلطانپور، سعید، نوعی از هنر، نوعی از اندیشه، بی‌جا، 1349، ص 12.

[28]. جشن هنر شیراز به روایت، همان، ص 8.

[29]. همان، ص 430.

[30]. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 3، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 229 و230.

[31]. جشن هنر شیراز به روایت، همان، ص 428.

[32]. شیرین، همان، ص 52.

[33]. افشار، همان، ص 195.

[34]. شیرین، همان، ص 52.

[35]. آیندگان، 15 آذر 2536، ش 2989، ص 14.